ایمان به ملائکه متضمن کارهایی است که بنده باید آنها را درک کند و بفهمد تا ایمان به ملائکه در او تحقق پیدا کند و آن عبارتند از:
- اعتراف و تصدیق به وجود آنها کما اینکه نصوصی که پیشتر آورده شد دلالت دارد بر اینکه ایمان به آنها رکنی از ارکان ایمان است که ایمان جز با آن تحقق پیدا نمیکند.
- ایمان به اینکه تعداد آنها زیاد است و جز خداوند کسی تعداد آنها را نمیداد. همانگونه که نصوص بر آن دلالت دارند. الله تعالی میفرماید: ﴿وَمَا یَعۡلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلَّا هُوَۚ﴾ [المدثر: ۳۱]. یعنی اینکه به خاطر زیاد بودنشان، تعداد سربازان پروردگارت را جز خود او کسی نمیداند. تعدادی از سلف آن را گفتهاند.
و در حدیث طولانی اسراء که شیخین از حدیث مالک بن صعصعه رضی الله عنه روایت کردهاند که پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند: (… «ثُمَّ رُفِعَ لِی الْبَیْتُ الْمَعْمُورُ فَقُلْتُ یَا جِبْرِیلُ مَا هَذَا قَالَ هَذَا الْبَیْتُ الْمَعْمُورُ یَدْخُلُهُ کُلَّ یَوْمٍ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ إِذَا خَرَجُوا مِنْهُ لَمْ یَعُودُوا فِیهِ آخِرُ مَا عَلَیْهِمْ»[۱] «سپس بیت المعمور را به من نشان دادند گفتم: ای جبریل این چیست؟ گفت: این بیت المعمور است. هر روز هفتاد هزار ملائکه داخل آن میشوند و هنگامی که از آن خارج میشوند دیگر برای بار دیگر در آن باز نمیگردند».
و در صحیح مسلم از عبدالله بن مسعود رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: «یُؤْتَى بِجَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ لَهَا سَبْعُونَ أَلْفَ زِمَامٍ مَعَ کُلِّ زِمَامٍ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ یَجُرُّونَهَا»[۲] «در آن روز جهنم را در حالیکه دارای هفتاد هزار افسار است میآورند و هر افسار را هفتاد هزار ملائکه میکشند.» این دو حدیث دلالت دارد بر اینکه تعداد ملائکه زیاد است.
هنگامی که هر روز هفتاد هزار ملائکه داخل بیت المعمور میشوند سپس دیگر به آن برنمی گردند و ملائکههای دیگر غیر از آنها میآیند (بر زیاد بودن آنها دلالت دارد زیرا تعدادشان آن قدر زیاد است که دیگر نوبت آنها نمیشود که برگردند). و جهنم در روز قیامت به وسیله این تعداد از ملائکه آورده میشود. پس حال ملائکههای دیگر باید چگونه باشد که به کارهای دیگر مشغول هستند و تعداد آنها را جز خالقشان تبارک و تعالی کسی نمیداند.
- اعتراف به مقام و منزلت و کرامت و شرافت آنها نزد خداوند. الله تعالی میفرماید: ﴿وَقَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَلَدٗاۗ سُبۡحَٰنَهُۥۚ بَلۡ عِبَادٞ مُّکۡرَمُونَ ٢۶ لَا یَسۡبِقُونَهُۥ بِٱلۡقَوۡلِ وَهُم بِأَمۡرِهِۦ یَعۡمَلُونَ ٢٧﴾ [الأنبیاء: ۲۶-۲۷]. «و گفتند خداوند فرزندی اتخاذ نموده، خداوند از این گفته پاک و منزه است، بلکه آنان همه بندگان گرامی خدا هستند، در گفتار بر خداوند پیشی نمیگیرند و دستورش را انجام میدهند» و میفرماید: ﴿بِأَیۡدِی سَفَرَهٖ ١۵ کِرَامِۢ بَرَرَهٖ ١۶﴾ [عبس: ۱۵-۱۶]. «به دست ملائکههایی بزرگوار و نیکوکار و والا مقام» آنها را به اینکه نزد خداوند گرامی و والا مقام هستند وصف میکند. و الله تعالی در حقشان میفرماید: ﴿فَٱلَّذِینَ عِندَ رَبِّکَ یُسَبِّحُونَ لَهُۥ بِٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ وَهُمۡ لَا یَسَۡٔمُونَ۩ ٣٨﴾ [فصلت: ۳۸]. «کسانی که در پیشگاه پروردگارت هستند شبانه روز او را تسبیح میگویند و خسته نمیشوند». خداوند آنها را اینگونه وصف میکند که بخاطر شرافت و بزرگیشان است که نزد او هستند. همراه با مقام بندگی برای او بدون هیچگونه خستگی و سستیای. همانگونه که خداوند به آنها در جاهای متعددی از کتابش سوگند میخورد و این به خاطر شرافتشان نزد اوست. خداوند میفرماید: ﴿وَٱلصَّٰٓفَّٰتِ صَفّٗا ١ فَٱلزَّٰجِرَٰتِ زَجۡرٗا ٢ فَٱلتَّٰلِیَٰتِ ذِکۡرًا ٣﴾ [الصافات: ۱-۳]. «سوگند به صف بستگان که صف بستهاند؛ به زجر کنندگان که به سختی زجر میدهند؛ و به تلاوت کنندگان آیات خداوند». و میفرماید: ﴿فَٱلۡفَٰرِقَٰتِ فَرۡقٗا ۴ فَٱلۡمُلۡقِیَٰتِ ذِکۡرًا ۵ عُذۡرًا أَوۡ نُذۡرًا ۶﴾ [المرسلات: ۴-۶]. «سوگند به آنها که جدا کننده و القا کننده وحی هستند». و شواهد بر اکرام ملائکه و تنوع اسلوبها و شیوهها از کتاب خداوند بسیار است که بر صاحبان تحقیق از آنچه بیان آن در شرع خداوند قطعی شده است، پوشیده نیست. والله اعلم.
- باید به فضل و منزلت بعضی از آنها بر بعضی دیگر که نصوص بر آن دلالت دارد، اعتقاد داشت: ﴿ٱللَّهُ یَصۡطَفِی مِنَ ٱلۡمَلَٰٓئِکَهِ رُسُلٗا وَمِنَ ٱلنَّاسِۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِیعُۢ بَصِیرٞ ٧۵﴾ [الحج: ۷۵]. «خداوند از ملائکه و انسانها رسولانی را برمی گزید. همانا خداوند شنوای بیناست» و میفرماید: ﴿لَّن یَسۡتَنکِفَ ٱلۡمَسِیحُ أَن یَکُونَ عَبۡدٗا لِّلَّهِ وَلَا ٱلۡمَلَٰٓئِکَهُ ٱلۡمُقَرَّبُونَۚ﴾ [النساء: ۱۷۲]. «مسیح و ملائکه مقرب از اینکه بندهای برای خدا باشند ابا ندارند». این آیات ما را آگاه میکنند به اینکه کسانی از آنها به رسالت برگزیده شده و مقرب میباشند که همین بر فضیلت آنها بر دیگران دلالت مینماید.
- برترین ملائکه: مقربان همراه حاملان عرش هستند. افضل مقربین، سه ملائکه هستند که ذکر آنها در دعای پیامبر صلی الله علیه وسلم که به وسیله آن نماز شب را شروع میکرد موجود است. میفرمود: «اللهم رب جبریل ومیکائیل وإسرافیل فاطر السماوات والأرض عالم الغیب والشهاده»..)[۳] «ای پروردگار جبریل، میکائیل و اسرافیل ای برپا دارنده آسمانها و زمین، ای کسی که بر نهان و آشکار خبر داری…».
و افضل این سه نفر جبریل علیه السلام میباشد که او مسئول وحی است و شرف و بزرگی او به خاطر بزرگی و شرافت وظیفهاش میباشد. خداوند در کتابش به آنچه که دیگر ملائکه را با آن ذکر ننموده از او یاد کرده است و با اشرفترین نامها او را نام میبرد و به زیباترین صفات او را وصف مینماید. از اسمهای او روح است. الله تعالی میفرماید: ﴿نَزَلَ بِهِ ٱلرُّوحُ ٱلۡأَمِینُ ١٩٣﴾ [الشعراء: ۱۹۳]. «قرآن را خدای یکتا بوسیله جبریل، الروح الأمین نازل فرمود» و میفرماید: ﴿تَنَزَّلُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَهُ وَٱلرُّوحُ فِیهَا﴾ [القدر: ۴]. «در آن (شب قدر) ملائکه و روح فرود میآیند». این اسم (روح) به صورت اضافه تشریفی به الله تعالی مضاف شده است. میفرماید: ﴿فَأَرۡسَلۡنَآ إِلَیۡهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرٗا سَوِیّٗا ١٧﴾ [مریم: ۱۷]. «روح خود را به سوی او فرستادیم تا به شکل بشری خوش اندام بر او نمایان شد». و آن به قدس اضافه شده ﴿قُلۡ نَزَّلَهُۥ رُوحُ ٱلۡقُدُسِ مِن رَّبِّکَ﴾ [النحل: ۱۰۲]. است: «بگو آن را روح القدس از نزد پروردگارت به حق فرود آورده است».
قول صحیح در میان مفسرین این است که القدس، خداوند است. و از آنچه که در وصف او (جبریل) آمده است این آیات میباشد: ﴿إِنَّهُۥ لَقَوۡلُ رَسُولٖ کَرِیمٖ ١٩ ذِی قُوَّهٍ عِندَ ذِی ٱلۡعَرۡشِ مَکِینٖ ٢٠ مُّطَاعٖ ثَمَّ أَمِینٖ ٢١﴾ [التکویر: ۱۹-۲۱]. «همانا قرآن کلام رسول گرامی است که نزد صاحب عرش با قدرت است، و فرمانده ملائکه و امین وحی خداست» و میفرماید: ﴿عَلَّمَهُۥ شَدِیدُ ٱلۡقُوَىٰ ۵ ذُو مِرَّهٖ فَٱسۡتَوَىٰ ۶﴾ [النجم: ۵-۶]. «صاحب قدرت بسیار علم را به او آموخت. دارای توان و نیرو در مقابلش ایستاد». الله تعالی او را به فرستاده و رسول و اینکه نزد او کریم و بزرگوار است وصف نموده و صاحب قدرت و مقام نزد پروردگار سبحان و فرمانده در آسمانها و امین وحی و مظهر زیبایی است.
[۱] صحیح البخاری برقم (۳۲۰۷)، ومسلم برقم (۱۶۴)، واللفظ لمسلم.
[۲] صحیح مسلم برقم (۲۸۴۲).
[۳] رواه الإمام أحمد فی المسند : ۶ / ۱۵۶، والنسائی فی السنن : ۳ / ۱۷۳، برقم (۱۶۲۵)، ونحوهما مسلم فی الصحیح، برقم (۷۷۰)، وابن ماجه، برقم (۱۳۵۷).