[امام مالک حدیث قبل (حدیث شمارهی ۲۶۲) را با روایت دیگری ضمن بیان داستان جالبی به شرح زیر ذکر کرده است]:
۲۶۳- «عَنْ أَبِی إِدْرِیسَ الْخَوْلَانِیِّ، أَنَّهُ قَالَ: دَخَلْتُ مَسْجِدَ دِمَشْقَ، فَإِذَا فَتًى شَابٌّ بَرَّاقُ الثَّنَایَا، وَإِذَا النَّاسُ مَعَهُ (وَفِیْ رِوَایَهٍ: وَمَعَهُ مِنَ الصَّحَابَهِ عِشْرُونَ وَفِیْ رِوَایَهٍ: ثَلاَثُون) إِذَا اخْتَلَفُوا فِی شَیْءٍ أَسْنَدُوا إِلَیْهِ، وَصَدَرُوا عَنْ قَوْلِهِ، فَسَأَلْتُ عَنْهُ، فَقِیلَ: هَذَا مُعَاذُ بْنُ جَبَلٍ، فَلَمَّا کَانَ الْغَدُ هَجَّرْتُ، فَوَجَدْتُهُ قَدْ سَبَقَنِی بِالتَّهْجِیرِ، وَوَجَدْتُهُ یُصَلِّی، قَالَ: فَانْتَظَرْتُهُ حَتَّى قَضَى صَلَاتَهُ، ثُمَّ جِئْتُهُ مِنْ قِبَلِ وَجْهِهِ، فَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ، ثُمَّ قُلْتُ: وَاللَّهِ إِنِّی لَأُحِبُّکَ لِلَّهِ، فَقَالَ: أَاللَّهِ؟ فَقُلْتُ: أَاللَّهِ، فَقَالَ: أَاللَّهِ؟ فَقُلْتُ: أَاللَّهِ، فَقَالَ: أَاللَّهِ؟ فَقُلْتُ: أَاللَّهِ. قَالَ: فَأَخَذَ بَحَبْوِ رِدَائِی (وَفِیْ رِوَایَهٍ: بِحَبْوَتَیْ رِدَائی) فَجَبَذَنِی إِلَیْهِ، وَقَالَ: أَبْشِرْ، فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و سلم یَقُولُ: قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى: وَجَبَتْ مَحَبَّتِی لِلْمُتَحَابِّینَ فِیَّ، وَالْمُتَجَالِسِینَ فِیَّ، وَالْمُتَزَاوِرِینَ فِیَّ، وَالْمُتَبَاذِلِینَ فِیَّ».
- «ابو ادریس خولانی میگوید: وارد مسجد دمشق شدم. ناگاه با جوانی با دندانهای سفید و براق (خوش سیما) روبهرو شدم که مردم با او بودند (گرد او جمع شده بودند)، (در روایتی آمده است که بیست نفر و در روایتی سی نفر صحابه با او بودند) و وقتی در مسألهای باهم اختلاف نظر پیدا میکردند، آن را به او واگذار میکردند و سخن او را مبنا قرار میدادند، من هم در بارهی او پرسیدم که کیست؟ گفته شد: او معاذ بن جبل است. فردا که صبح زود بیدار شدم، دیدم که زودتر از من بیدار شده است و او را در حال نمازخواندن دیدم، منتظرش ماندم، تا این که نمازش را تمام کرد، آنگاه از روبهرو نزدش رفتم و عرض کردم: به خدا سوگند تو را به خاطر خدا دوست دارم، گفت: تو را به خدا چنین است؟ گفتم: به خدا سوگند چنین است. گفت: به خدا سوگند؟ گفتم: به خدا سوگند، گفت: به خدا سوگند؟ گفتم: به خدا سوگند، پس گوشهی عبایم را گرفت و مرا به سوی خود کشید و گفت: تو را مژده باد! من از پیامبر صلی الله علیه و سلم شنیدم که میفرمود: خداوند متعال میفرماید: «محبتم نسبت به کسانی که به خاطر من یکدیگر را دوست دارند و به خاطر من با یکدیگر مینشینند و به خاطر من یکدیگر را ملاقات میکنند و به خاطر من به یکدیگر کمک و بخشش میکنند، واجب شد (محبتم شامل این افراد میشود)».
طبرانی در روایت حدیث این را هم اضافه دارد: «وَالْمُتَصادِقِیْنَ فِیَّ» «و کسانی که [به خاطر من (خدا)] باهم صادق هستند [و ارتباطی صادقانه و خالصانه در راه من باهم دارند]».
زرقانی میگوید: این حدیث صحیح است و حاکم میگوید: این حدیث براساس شرط امام بخاری و امام مسلم صحیح میباشد.
ابن عبدالبر هم میگوید: سند این حدیث صحیح میباشد.
در مورد معنای «الْمُتَبَاذِلینَ فِیَّ» گفته شده: یعنی کسانی که جان و مالشان را به خاطر خدا و در راه او میدهند و خرج میکنند.