کتابهای ابویوسف رحمه الله
ابویوسف، دارای کتب و تألیفات بیشماری است که در آنها، آراء و نظریات، و اجتهادات و تطبیقات فقهی خویش و استادش را تدوین نموده است که مهمترین آنها عبارتند از:
- کتاب «الخراج»: این کتاب، عبارت از رسالهای است که ابویوسف، پیرامون منابع مالی کشور و مدیریتِ درست آن و درآمد ملی، برای خلیفهی وقت (هارون الرشید) تدوین نموده است. وی در این کتاب، با تفصیلی شیوا و ایدهآل و با بیانی زیبا و دقیق و با تحقیقی شگرف و خیرهکننده، به بیان این مسائل، در پرتو آیاتِ روحبخش قرآنی و احادیثِ تعالیآفرین نبوی، و فتاوای دقیق یاران پیامبر ج، پرداخته است؛ این کتاب به زیور چاپ آراسته شده و در دسترس عموم قرار دارد.
- کتاب «الاثار»: این کتاب را «یوسف» (پسر امام ابویوسف)، از پدرش (ابویوسف) و او نیز از امام ابوحنیفه روایت نموده است و سلسلهی سند این روایات، یا به پیامبر اکرم ج میرسد و یا به صحابهی کرام، و یا به تابعینی که مورد اعتماد امام ابوحنیفه بودهاند.
و درحقیقت این کتاب، مسندی از امام اعظم است که ابویوسف آن را از ایشان روایت کرده، و پسر ابویوسف نیز آن را از پدرش نقل نموده است.
و فراتر از اینکه، این کتاب، مسندی برای امام ابوحنیفه است، مجموعهای از فتاوا و آراء میباشد که ابویوسف آنها را از میان اقوال و سخنان صاحبنظران فقهی برگزیده است که در برخی از اقوال با آنها موافق، و در برخی دیگر نیز مخالف است و دلیل مخالفتش را نیز در آن کتاب بیان نموده است.
ترتیب و چیدهمان این کتاب، براساس ابواب فقهی است.[۱] (یعنی این کتاب براساس ابواب فقهی مرتب و ساماندهی شده است.)
- کتاب «اختلاف ابی حنیفه و ابن ابی لیلی»: در این اثر، ابویوسف به بیان مسائلی میپردازد که مورد اختلاف امام ابوحنیفه با ابن ابیلیلی است، وی در این کتاب به طورکلی از امام اعظم حمایت میکند و آراء و نظریات استادش را قوت میبخشد، حال آنکه ابویوسف در پیش هر دوی آنها (ابوحنیفه و ابن ابیلیلی)، زانوی تلمّذ زده است.
- کتاب «الرد علی سیر الاوزاعی»: در این کتاب، ابویوسف به رد آراء و نظریات اوزاعی میپردازد که با استادش (امام ابوحنیفه)، در مسائل جنگ و احکام مربوط به آن از قبیل: امان، صلح و غنائم، اختلاف نموده است.
در حقیقت ابویوسف این کتاب را در حمایت از آراء و نظریات استاد خویش، و رد نظریات امام اوزاعی، پیرامون مسائل و احکام جنگ (امان، صلح و غنیمت) به رشتهی تحریر در آورده است.
[۱]– «ابوحنیفه» شیخ ابو زهره ص ۲۰۱