چگونگی عدم برخورد رسول خدا ج با شهاب سنگ در مسیر راه

قدرت الکتریکی برق آنقدر زیاد است که سنگ‌ها را نیز می‌تواند ذوب نماید و امواج برای پیمودن فاصله‌ها مطلقاً نیازمند زمان نمی‌باشد.

در حدیث صحیح وارد شده است که پیامبر اکرم ج فرمود: من خوابیده بودم که یک نفر مرا بیدار کرد و به من گفت: سوار اسب بُّرّاق شو!

اسم این اسب در اکثر روایات بُرّاق آمده است که صفت مشبّه است و از نظر برخی عُلما بَرّاق است بر وزن فعّال که از نوع صیغه­ی مبالغه است و از فعل بَرَقَ مأخوذ شده است. سرعت بُرّاق بسیار فوقّ العاده و سریع السّیر بود و با طُرفه العینی از مکانی به مکان دیگر حرکت می‌کرد و مشکل برخورد و بارش شهاب سنگ، گرمای بالاتر از جوّ، کمبود اکسیژن و سایر مشکلات و محدودیّت‌های فضایی با امواج برق بُرّاق از بین رفته بود و پیامبر عظیم­الشّأن توانست با این امکانات پیشرفته ولی در ظاهر ساده به دورترین نقاط جهان ماوَراء سفر نماید.

ناصر سبحانی در این مورد می‌گوید: امروزه اگر از کسی بپرسی هواپیمای مسافربری چه فرقی با فضا پیما دارد در جواب پاسخ می‌دهد امکانات فضا پیما نسبت به هواپیما بیشتر و ساختمانش پیچیده‌تر است و اگر از کسی بپرسی آزمایش لویی پاستور با آزمایش زکریای رازی چه فرقی دارد در جواب می‌گوید آزمایش لویی پاستور نسبت به ذکریای رازی پیشرفته‌تر است و اگر از کسی در مورد سفر انسان به کره­ی ماه با سفر او به فضا در قرن‌های آینده چگونه است در جواب پاسخ می‌دهد که مطمئنّاً سفرهای آینده از سفرهای امروز بسیار پیچیده و مجهّزتر خواهد بود پس حالا خودتان چه دانشمند یا چه عامی باشید سفر امروزی به بالاتر از جوّ را با سفر پیامبر ج مقایسه کنید درخواهید یافت فرقی ندارند چون هر دو خارج شدن از جوّ است ولی سفر پیامبر پرسرعت‌تر، مجهّز‌تر، ایمنی‌تر و بهتر و بالاتر از سرعت ۳۰۰۰۰۰ کیلومتری نور در ثانیه بود.

رسول اکرم ج بعد از فراغت از امور مردم و خواندن نماز عشا در منزل اُمّ هانی، وقتی متوجه شد که سپیده دم صبح نزدیک شده است، برخواست تا وضو بگیرد، سپس امّ هانی را صدا زد و گفت: ای امّ هانی همان‌گونه که دیدی نماز عشا را در این مکان با شما خواندم سپس به بیت المقّدس برده شدم و نماز صبح را قبل از شما خواندم سپس برگردانده شدم و این فضیلتی است از جانب پروردگار متعال که قبل از من و بعد از من هم به کسی داده نخواهد شد.

امّ هانی زن با ایمانی بود که به گفته‌های پیغمبر ذرّه‌ای شک نمی‌کرد و تنها از این می‌ترسید که مبادا این حرف‌ها را به قریشی‌ها بگوید و آن‌ها او را مورد استهزاء قرار دهند، خیلی سعی کرد که جلوی او را بگیرد امّا پیامبر صاحب رسالت بود نباید چیزی را از مردم مخفی می‌کرد. وقتی ابوجهل این سخن را از پیامبر شنید او را مسخره کرد و گفت: تو که الآن اینجا هستی چطور بیت المقدّس رفته بودی؟ ابوجهل برای استهزاء بیشتر مردم را جمع کرد و گفت: اکنون حرف‌هایی که به من گفته بودی به مردم بگو! فرمود: ای مردم امشب مرا به بیت‌ المقدّس برده بودند و گروهی از پیامبران را مثل موسی و عیسی و ابراهیم را دیدم و با آن‌ها سخن گفتم و برای آن‌ها نماز خواندم! ابوجهل گفت: آن‌ها را همان‌گونه که دیده بودی توصیف کن برای ما! فرمود: عیسی بلند قد نبود او میانه اندام بود و سرخ روی بود انگار از محاسنش قطره‌های مروارید می‌بارید ولی موسی تنومند و درشت اندام بود و بلند قد بود و امّا ابراهیم که هیچ کس را مثل او به خودم شبیه نمی‌دانم. سپس قریشی‌ها از او خواستند دلایلی برای صحت ادّعایش بیاورند.

فرمود: در فلان منطقه به قبیله‌ای برخورد کردم و صدای حیوانی شتر آن‌ها را ترساند و من شتری را که در میان آن‌ها بود رم کردم و پس از بازگشت در منطقه­ی ضجنان به کاروان قبیله‌ای برخورد کردم و قوم آن‌ها را خوابیده دیدم و ظرفی پر از آب داشتند سرپوشش را برداشتم و کمی از آبش را خوردم و نشانه‌های آن کاروان این است که اکنون به سمت گردنه­ی تنعیم البیضاء در حرکتند و شتر خاکستری جلوی کاروان حرکت می‌کرد و روی آن دو کیسه­ی بزرگ گذاشته بودند، یکی از کیسه‌ها سیاه بود و دیگری برّاق و سفید بود با شنیدن این حرف‌ها؛ قوم به سرعت به طرف گردنه حرکت کردند و کاروان را همان‌گونه که پیامبر توصیف کرده بود، یافتند. سپس قریشی‌ها از روی عناد گفتند: این‌ چیز‌هایی که می‌گفتی مسائل ساده بودند، حالا برای ما بگو که چطور ممکن است این همه مسافت را یک شبه طی کنی؟ سوگند به لات و عزّی حرف‌هایت را قبول نمی‌کنیم، بعد از شنیدن این حرف پیامبر اکرم چهره‌اش مأیوس شد. امّا در این میان ابوبکر فوری سخنانش را قبول کرد و گفت بخدا اگر مسافت هزار برابر این را هم بگویی باز من حرف‌‌هایت را قبول می‌کنم در آن‌ها شکّ نمی‌کنم([۱]).

[۱]– صحیح بخاری.

مقاله پیشنهادی

اسباب تقویت صبر انسان بر مصیبت‌‌ها

رعایت امور ذیل در صبر بر مصیبتِ‌ از دست دادن فرزندان، خانواده، خویشاوندان و دیگر …