-
آن لفظ در لغت، احتمالِ معنای مرجوح[۱] را داشته باشد.
-
روایتی از پیامبر صل الله علیه وسلم موجود باشد تا بر اساس آن بتوان تأویلِ ظاهر نصوص را واجب نمود. چرا که برگرداندن نصوصِ کتاب الله و سنت از ظاهر آن بدون رهنمون، توضیح و ارشاد رسول الله صل الله علیه و سلم ممنوع می باشد.
-
پیامبر صل الله علیه و سلم آن را بیان کرده و فرموده باشد: ظاهرِ نص، مورد نظر نیست.
-
برای دلیلِ تأویل، معارض و مخالفی موجود نباشد.
بسیاری از متکلمینِ اشاعره در پایان عمر اذعان داشته اند که روش سلف صالح این بوده است که دلایل کتاب الله و سنت را تأویل نمیکرده اند. و قبل از مرگ خویش از نظریات مخالف با روش سلف، برگشته اند. ابوالحسن اشعری به صراحت گفته است: در آیات صفات و احادیثِ این بحث، به روش و خط و مشیِ سلف بازگشته است. او در کتاب مقالات الإسلامیین و اختلاف المصلین سخن تمام هواپرستان، بدعتیان، تأویل کنندگان و نفی کنندگانِ تمام یا برخی از صفاتِ الله متعال را ذکر نموده و در پی آن گفته است: اعتقاد تمام اهل سنت و جماعت، اقرار به وجود الله، فرشتگان، کتابهای آسمانی، پیامبران و آنچه از جانب الله آمده است و هر آنچه راویان مورد اعتماد از رسول الله روایت نموده اند، می باشند. آنان هیچ یک از این موارد را رد نمیکنند. همچنین می گوید: این مجموع مطالبی است که سلف رحمهم الله به آن امر کرده و خود به کار میگیرند و بدان معتقداند. ما هم هر آنچه آنان گفته اند، میگوییم و رهروان آنانیم. موفقیت ما از آنِ الله است. او برایمان کافی است و بهترین وکیل. از او استمداد طلبیده، بر وی توکل میکنیم و بازگشت به سوی اوست.
باقلانی در کتاب التمهید بر باطل بودن تأویل، سخن گفته و معتقدین به تأویل در بحث نامها و صفات الله را رد میکند. ابوالمعالی جوینی معروف به امام الحرمین بعد از این که در کتاب خود الإرشاد تأویل را تقویت می کند، در نوشتاری به نام العقیده النظامیه از این قول رجوع کرده و می گوید: نظری های را که پسندیده و با آن الله را میپرستیم، پیروی از سلفِ امت است. سزاوارتر این است که نوآوری را ترک و پیرو باشیم. و دلیل قاطعی که در این مورد شنیده ایم این است که، اجماعِ امت دلیلی است که باید پیروی شود و در عموم شریعت به آن استناد می شود. همچنین میگوید: چون عصر صحابه و تابعین با اعتقاد مبتنی بر ترکِ تأویل به پایان رسید، به صورت قطع بیان می دارد که روش صحیحِ پیروی و اتباع، راه آنان است. لذا انسان متدیّن وظیفه دارد پروردگار را از صفات جدید و خود ساخته پاک و منزه بدراد و در تأویل آیات مشکل سعی و کنکاش نکند و کیفیت آن را به آفریدگار متعال واگذارد.
امام ابو حامد غزالی در کتاب خود به نام إلجام العوام عن علم الکلام می نویسد: حقیقت واضحی که از نظر انسانهای خردمند که جای نزاع و مجادله ندارد، مذهب سلف یعنی صحابه و تابعین – رحمهم الله– است. سپس می گوید: دلیل کلی که هر انسانِ خردمندی با آن می داند که حق تنها با روش سلف است، این چهار اصلِ سالم و بی عیب و نقص است:
نخست: رسول الله آگاهترین انسان به خیر و صلاح دین و دنیایِ بندگان بوده است.
دوم: همانگونه که به او وحی شده است، ابلاغ نموده و چیزی از آن را پنهان نداشته است.
سوم: داناترین انسانها به معانی کلام الهی و سزاوارترین آنها در عدم ابراز نظر در اسرار قرآن، یاران رسول الله می باشند که همیشه همراه ایشان بوده و در وقت نزول قرآن کریم حاضر بوده اند.
چهارم: صحابه از بدو تولد تا پایان عمر، کسی را به تأویل دعوت نداده اند. و اگر تأویل جزو دین یا علوم دینی بود، بلاشک خود به آن روی آورده و فرزندان و خویشاوندان خود را به آن ترغیب می نمودند.
غزالی در ادامه میگوید: با این اصول چهار گانه نزد هر مسلمان، قطعاً می توان گفت: حق همان است که آنان گفتند و درست و صحیح نیز همان است که آنان باور داشتند[۲].
شنقیطی : می گوید: این که غزالی استدلال می کند روش سلف درست و برحق است، بدون تردید استدلالش درست است. و ارائه ی دلیل در این مورد هم بسیار واضح و روشن است. چرا که اگر جایز یا ضروری بود، حتماً رسول الله آن را تبیین می نمود. و یارانش و پیروان آنان هم آن را نقل می کردند. چندین نفر گفته اند که غزالی در آخر عمرش از اندیشه ی قبلی بازگشته و به تلاوت کتاب الله و سنت رسول الله پرداخته است. حتی برخی گفته اند: او در حالی از دنیا رفت که صحیح بخاری بر روی سینه اش بوده است[۳].
ابو الحسن اشعری در مسجد بصره گفته است: آنچه ما به آن معتقدیم، پایبندی و عمل به کتاب الله و سنت رسول الله و اقول صحابه و تابعین و ائمه ی حدیث رحمهم الله است. و آنچه امام احمد بن حنبل : معتقد بوده را قبول داریم[۴].
[۱] . ضدِّ راجح و معتبر. (مترجم).
[۲] . آیه ی﴿أفلا یتدبرون القرآن…﴾ در تفسیر أضواءالبیان تألیف شنقیطی و صون المنطق والکلام، نوشته ی سیوطی و نیز: (المنتظم) ابن الجوزی ج۹/ ص ۱۷۰ و (طبقات الشافعیه)، اثر سبکی ج۶/ص ۲۱۰٫
[۳] . شرح طحاویه، ابن جبرین. (مترجم)
[۴] . در نسخه ی عربی آدرسی ذکر نشده است.
[۱] . ضدِّ راجح و معتبر. مترجم.
[۲] . آیهی﴿أفلا یتدبرون القرآن…﴾ در تفسیر أضواءالبیان تألیف شنقیطی و $صون المنطق والکلام#، نوشتهی سیوطی و نیز: $المنتظم# ابن الجوزی ج۹/ ص ۱۷۰ و $طبقات الشافعیه#، اثر سبکی ج۶/ص ۲۱۰٫
[۳] . شرح طحاویه، ابن جبرین. (مترجم)
[۴] . در نسخهی عربی آدرسی ذکر نشده است