سلفیت با تحریف نصوص مخالف است

  به تغییر و جابجا کردن، تحریف گویند.

عرب­ها گویند: (حرَّفتُ الشیءَ عن وَجهِه حَرفاً): (آن چیز را تغییر دادم).

تحریف در کلام یعنی تفسیر کردنِ کلام بر خلاف معنایی که به ذهن متبادر می­ شود.

تحریف بر دو نوع است: تحریفِ لفظ و تحریف معنا. هر دو نوع در کتاب­های یهود و نصارا به وقوع پیوسته است.

لذا کتاب­هایی که هم ­اکنون نزد ایشان است، به نص قرآن کریم از همان کُتُبِ تحریف شده است. الله متعال می ­فرماید: *فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِ اللَّهِ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِیلًا فَوَیْلٌ لَّهُم مِّمَّا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ وَوَیْلٌ لَّهُم مِّمَّا یَکْسِبُونَ*: (پس واى بر کسانى که کتاب [تحریف‌شده‌اى‌] با دست­هاى خود مى‌نویسند، سپس مى‌گویند: این از جانب الله است، تا بدان بهاى ناچیزى به دست آرند؛ پس واى بر ایشان از آن­چه دستهایشان نوشته، و واى بر ایشان از آن­چه [از این راه‌] به دست مى‌آورند)[۱].

این نوع تحریف، تحریف لفظ در نگارش است. : *وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِیقًا یَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُم بِالْکِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْکِتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْکِتَابِ وَیَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِندِ اللَّهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِندِ اللَّهِ وَیَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ وَهُمْ یَعْلَمُونَ*: (و از میان آنان گروهى هستند که زبان خود را به [خواندن‌] کتاب مى‌پیچانند، تا آن را از کتاب [آسمانى‌] پندارید، با این­که آن از کتاب [آسمانى‌] نیست؛ و مى‌گویند: آن از جانب الله است، در صورتى که از جانب الله نیست، و بر الله دروغ مى‌بندند، با این­که خودشان [هم‌] مى‌دانند)[۲].

این نیز تحریفِ لفظ است اما در هنگام خواندن، نه در نگارش. و می­ فرماید: *یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِن بَعْدِ مَوَاضِعِهِ*: (سخنان را از مفهوم اصلی­ اش تحریف می‌کنند)[۳]. این نوع تحریف، تحریفِ معنا در کتاب آسمانی است[۴].

آنان که بی دلیل معانی ظاهرِ نصوصِ شرعی را تغییر می­ دهند، تحریف­گران کتاب آسمانی ­اند. به عنوان مثال: جهمیه و اشاعره و هم ­اندیشان مبتدع آنان در مورد این فرموده ­ی الهی*استوی: قرار گرفت، حرف (لام) را بر این کلمه افزودند و خواندند، (استَولَی: چیره شد).

این کارشان همانند کار یهود بود که کلمه­ ی *حِطَّه: بخشش را به (حنطه: گندم) مبدَّل نمودند. یا مانند بعضی از بدعتی­ها که لفظ الله در این آیه *وکلم اللهُ موسى تکلیماً* را با فتحه (اللهَ)خواندند. و مانند اشاعره که آیه­ ی *وجَاء رَبُّکَ* را به این صورت خواندند (و جاء أَمرُ رَبِّکَ). و دیگر مثال­ها. این بود نمونه ­هایی از تحریف لفظی و معنوی. برخی از اهل بدعت صفتِ غضب را به انتقام و رحمت را به نعمت دادن تفسیر نموده اند. و گویند منظور از (الیَدَین: دو دست)، نعمت و قدرت است[۵]. این نوع تحریف هم تحریف معنوی است و کاملاً باطل و مردود است و از آن نهی شده است.

 

[۱] . بقره / ۷۹٫

[۲] . آل عمران / ۷۸٫

[۳] . مائده / ۴۱٫

[۴] . منَّه الرحمن فی نصیحه الإخوان، یاسر برهامی. مکتبه الإیمان الإسکندریه ص ۳۰ با کمی تصرف.

[۵] . الأسئله و الأجوبه الأصولیه علی العقیده الواسطیه، شیخ عبدلاعزیز المحمد السلمان. دار الدعوه الإسکندریه ص ۴۸٫ شرح العقیده الواسطیه ،محمد خلیل هراس. دانشگاه اسلامی مدینه منوره ص ۱۶ چاپ چهارم. شرح معارج القبول ج۱ / ص ۳۲۱٫

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …