این علل را میتوان چنین خلاصه کرد[۱]:
-
برای شناخت عقایدِ دین اسلام، قرآن و سنت کافی است و نیازی به اسباب و وسایل دیگر نیست. با ختم نبوت دین کامل گشت و رسول الله هر آنچه امت بدان نیازمند و محتاج بود را بیان داشت.
-
ترس از بروز فتنه و نا آرامی ها. آن هم به دلیل به کارگیری اصطلاحات متکلمین که از قرآن و سنت ثبوتی ندارد. خصوصاً اینکه فی الواقع منجر به درگیریها و تنشهایی بین مسلمانان هم شده است. چرا که در ترکیبها و مفاهیم و فحوای کلام تناسب و هماهنگی نیست.
-
ناتوانی هر کس از تحقیق و پژوهش در این علوم و اجتهاد در آن. در حالی که اشخاص می توانند به قوانین و احکام دین اقتدا کرده و در حل مسایل جدید به علما و فقهای دینی مراجعه کنند و دلیل شرعیِ حکم آن را بدانند.
-
دنبال کردن علم کلام هیچ سودی در بر ندارد. هر آنچه جدای از قرآن و حدیث باشد، سخنی است گزاف؛ و وقت و زحمت انسان را ضایع می کند. اگر متکلمین برای یادگیری قرآن و سنت زانوی تلمُّذ بزنند، آن را خواهند فهمید[۲].
-
جریانات متکلمین، مناظرات و مسایل آنان برای ذهنها قابل درک نیست. چنانکه جریانات غیبی که فقط پیامبران و فرستادگان الهی صلوات الله علیهم اجمعین باید آن را شرح و تبیین می کردند، این گونه اند. واجب است به آنچه آورده اند ایمان آورده و سر تسلیم فرود آوریم. و درست نیست در شناخت و تعریف این عقاید و مسایل غیبی عقل را جایگزین پیامبران نمود.
[۱] . توضیحات بیشتر را در (السلفیه بین العقیده الاسلامیه و الفلسفه الغربی) اثر دکتر مصطفی حلمی، ص ۶۹ – ۷۴ بیاب.
[۲] . ابن تیمیه متکلمین روزگار خویش را بدین صفت می خواند: آنان نه اسلام را یاری نمودن و نه فلسفه را شکستند. و می گوید: در معقولات سفسطه می کنند و در شنیدنی ها (قرآن و سنت) همچون قرمطیان اند. شرح حدیث (النزول: فرود آمدن الله) و مجموع الفتوی، ج۵ / ص ۳۳، ۴۴٫