در این گفتار می خواهیم رفتار شخصیت دیگر این داستان یعنی کسیکه مدعیان مدعی اند حقش غصب شده است را بررسی کنیم ما رفتار او در مقابل غاصبان را از منابعی نقل میکنیم که پیروان او از هر فرقه ای قبول دارند.همه پذیرفته اند حضرت علی(رضی الله عنه) برای کسب حق خدا دادی دست به شمشیر نبردند و ۲۵ سال سکوت کردند، چرا؟
تا آنجا که من میدانم عالمان شیعه معمولاً برای توجیه این سکوت دو دلیل میاورند: دلیل اول: حضرت بدان خاطر سکوت فرمود که اساس اسلام بخطر نیافتد ایشان مصلحت خود را فدای اسلام کردند زیرا اسلام جوان و نو پا بود و احتمال داشت بر اثر مخالفت حضرت علی بطور کلی نابود میشد. دلیل دوم: حضرت علی قدرت نداشت که حق خود را بگیرد پس بناچار در مقابل دشمنان سکوت کرد. اما این توجیهات یک معنی دیگر هم دارد و آن اینکه خلفای پیش از حضرت علی به اسلام خدمت میکردند و اعتراف ضمنی به این است که آن راد مردان، مومنانی بودند که هدفشان پیش بردن اهداف اسلام بود لهذا خدمتشان تا آن اندازه مفید بود که حضرت علی این گناه عظیم یعنی غصب خلافت را سهل شمردند و سکوت فرمودند.
صرف نظر از تضاد موجود در این دلیل بهر حال و حد اقل، یک موضوع ثابت می شود و آن اینکه اصحاب منافق و مرتد نبودند بلکه خادمان مخلص اسلام محسوب می شدند و با ثابت شدن این دیگر چگونه می توان اتهام عظیم نافرمانی از فرامین الهی را متوجه آن پاکبازان کرد. و دلیل دوم که میگویند حضرت قدرت نداشت نیز دلیلی سست و بی پایه است زیرا برای گرفتن حق و اقدام برای راست کردن کجیها قدرت ملاک نیست حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) نیز در اول نیرو نداشتند و یک تنه شروع کردند. و رفته رفته اصحاب پیرامون ایشان جمع شدند و تا بلآخره حکومت اسلام را پایه ریزی کردند و آنگهی مگر آدم قدرت نداشته باشد باید زیر بار حکومت منافقین ۲۵ سال زندگی کند؟ نه گمان نمی کنم این روش و سیره شیر خدا علی مرتضی رضی الله عنه باشد.
بعدها که حضرت علی خود بخلافت رسیدند در مقابل امیر شام معاویه رضی الله عنه نرمش نشان ندادند. درحالیکه قدرت کافی هم نداشتند و مصلحت هم نبود. و در جواب آنهائی که به ایشان عرض میکردند که معاویه در شام قوی و نیرومند است و بهتر است مدتی به او چیزی نگوئید. فرمودند: یک روز هم او را تحمل نمی کنم. اینجا که میرسیم می گویند (علی مصلحت گرا نبود) پس حرف ما را میزنند یعنی اینکه دلیل دوم آنها به اعتراف خودشان بطور کلی نادرست است. علی برای جان خود بخاطر پیش برد حق ارزشی قائل نبود فراموش نکنیم علی اولین فدائی در اسلام بود مگر این او نبود که به جای رسول خدا در رختخواب خوابید؟ و جانش را در معرض خطر گذاشت از این بالاتر حضرت علی(رضی الله عنه) میدانست که اگر حق با او باشد پیروز خواهد شد زیرا ابرقدرت یعنی خداوند(جل جلاله) او را تایید میکرد زیرا او این آیه را خوانده بود و به معنی آن آگاهی داشت که: {کَمْ مِنْ فِئَهٍ قَلِیلَهٍ غَلَبَتْ فِئَهً کَثِیرَهً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ} (البقره:۲۴۹). چه بسا گروه اندکی که پیروز شدند برجماعتی بزرگ به اراده خدا و خدا باشکیبایان است. اغلب دانشمندان شیعه بر این باورند که هر گناهی که پس از وفات رسول (صلی الله علیه وآله وسلم)رخ داد ریشه اش درهمان انحراف اولیه است آنها جمله معروفی دارند که: ( عمرگناهی ازگناهان ابوبکر بود ). پس گناهان معاویه هم گناهی ازگناهان ابوبکر محسوب می شود و بر اساس منطق واقعأ هم همینطور باید باشد اگر علی حقش توسط ابوبکر غصب نمی شد دیگر یزیدی میدان پیدا نمی کرد که امام حسین را بکشد.حتما حضرت علی(رضی الله عنه) بیشتر از ما به این حقیقت که کژروی اولیه ای سنگ بنای تمام انحرافات بعدی است واقف بودند. پس چرا سکوت کردند؟چرا برای تغییر این ظلم عظیم آنطور اقدام نکردند که پسرشان حسین (رضی الله عنه) عمل کردند؟ و از این بالاتر دیگر چرا به آنها کمک کردند؟ ما در تاریخ خوانده ایم که آن حضرت مشاور خوبی برای خلفای سه گانه بودند عالمان شیعه به این قول حضرت عمر که فرمودند:
( اگر علی نمی بود عمر هلاک می شد ) افتخار می کنند و آنرا دلیلی بر دانش علی میدانند من هم افتخار میکنم به دانش علی رضی الله عنه هم به تواضع عمر رضی الله عنه و هم به دوستی و برادری موجود در بین آن دو راد مرد بزرگ تاریخ ولی بهر حال این جمله ثابت می کند که علی خیر خواه عمر بود وقتی حضرت عمر اراده فرمود که برای جنگ با دشمنان اسلام شخصأ به میدان نبرد ایران برود حضرت علی فرمودند. «اگر تو بروی و شکست بخوری یا بمیری روحیه سربازان خراب می شود اما اگر در مدینه باشی می توانی در پی هر شکست بر ایشان نیروی کمکی و تازه نفسی بفرستی علی حریص بود که عمر عمرش طولانی باشد نمی توان برای یک منافق مرتد عمر بیشتری را آرزو کرد. نه با هیچ منطقی علی چنان کاری نمی کرد علی دشمن منافقان و مرتدان بود علی حتی باکفار حرف نمی زد علی دخترش را به عمر داد این مگر ممکن است که آدمی مثل علی دخترش را به کافری مرتد و منافق بدهد؟ این مگر امکان دارد که آدمی مثل علی دخترش را به کسی بدهد که نافرمانی خدا را در مهم ترین دستورات دین انجام داده است ؟ اگر رفتار حضرت علی در قبال خلفای راشدین دیگر را با گفتار مدعیان پیروی او بسنجیم تضادی بزرگ می بینیم و ناچاریم بگوئیم: یا آن رفتار از علی سر نزده.یا این اقوال دروغ است.ما همه موافقند به اینکه علی رضی الله عنه آنچه را بر شمرده ایم انجام داده است.
( و تازه ما می گوئیم حتی پیوند های دوستی و برادری آنها حتی زیادتر از آنچه بود که نوشتیم ) اما بهرحال همان قدری هم که بین ما مشترک است کافی است پس می ماند این احتمال که آن اقوال دروغ است بله آن حرفها دروغ است پذیرش این جمله تنها راه خلاصی از مخمصه تضاد است.