تقلید محض و ناشایست، یکی از عواملی است که باعث نفوذ خرافات و بدعتها در دین میشود و جلای زیبای دین را از دست میدهد؛ بهگونهای که در برخی از گروهها و فرق مشاهده میکنیم که اقوال ضعیف و حتی خلاف قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه و سلم چنان در آنها نفوذ کرده است که حتی نمیتوان آن را مورد نقد و بررسی قرار داد؛ چرا که آن را عین حق و حقیقت میدانند.
بعضی از مواقع وقتی در مسائل اصول و فروع دین، مسئلهای را در میان گروهی دیده میشود که خلاف نصوص شریعت دین مبین اسلام است و از دلیل آن پرسیده میشود، آنان صرفاً به قول ائمۀ خود رجوع میکنند که اساس و پایۀ آن قول نیز ضعیف و حتی بیبنیاد و خلاف نصوص است. پس با بیان عین نص شرعی باز آن را نمیپذیرند و مقلدین این دلیل را ارائه میدهند که آن امام یا مجتهد خود بهتر بر این دلیل یا حدیث آگاه بوده است و ما نمیتوانیم نظری بدهیم. البته، این کوتهفکری باعث انحرافات شدیدی در دین خدا شده است؛ بهگونهای که اکثر فرق اسلامی تحت تأثیر این دیدگاه قرار گرفتهاند.([۱])
البته باید توجه داشت که دیدگاه فقها و مجتهدین و اندیشمندان اسلامی از اهمیّت خاص و جایگاه والا قرار دارد و حتی به فرض اشتباه، عملِ مجتهد به فتوای خود و مقلدین وی بر مبنای اجتهاد امامش نه تنها اشتباه و بدعت محسوب نمیشود بلکه مأجور و صحیح میباشد؛ چرا که اگر بدعت باشد تمام امّت اسلامی مبتدع محسوب میشوند مگر اینکه حقیقت برای مقلد محرز و ثابت گردد و باز بنا بر تعصب بر دیدگاه امامش پافشاری کند و یا آن دیدگاه با نصوص صریح و صحیح بلامنازع تعارض داشته باشد که بیشک آن دیدگاه مردود میباشد و افراد باید با ادب و منطق شریعت به دعوت بپردازند و در این بین قوانین حاکم بر دعوت اسلامی را مدنظر گیرند.
([۱]) برای بیان و فهم بیشتر مراجعه شود به کتاب محمّد بن أحمد بن عبدالهادی، الصارم المنکی فی الرد علی السبکی، مؤسسه الریان.