یکی از شبهاتی که اسلام ستیزان به آن چنگ انداخته اند بحث تعدادی از آیات قرآن می باشد که به برخی از مسائل زندگی انسانها پرداخته است
می گویند خدا یا خالق مقتدر کائنات یا ذات توانا و قادر مطلق چرا باید به جزئیات مسائل بین انسان ها بپردازد!
مثلا می گویند:
۱٫ این چه خدایی است که می آید بحث ابولهب را مطرح می کند و او را تهدید می نماید!
۲٫یا چرا بحث مسائل جنسی و امور شخصی را کرده است
۳٫چرا خدا بنده هایش را تهدید کرده است؟
و ….
این کلیدِ طرح شبهات آنها می باشد و هر روز طبق این قاعده به شرح مساله ای می پردازند و به عنوان شبهه ای جدید! آن را منتشر می نمایند
در نهایت نتیجه می گیرند که این مسائل بیانگر این است که کتاب فوق (قرآن)نوشته ی دست انسان است وگرنه به هیچ وجه نباید بحث این مسائل را می کرد!
پاسخ:
از افرادی که شبهه ی فوق را مطرح می کنند می خواهم پاسخ دهند:
۱٫ این کتاب برای چه کسانی و چه چیزهایی نازل شده است؟
برای آدم فضایی ها،برای حیوانات،برای سنگ ها،برای آسمانها،برای چه؟
غیر از این است که برای انسانها نازل شده؟ به نظر شما منطقی است خالقی حکیم و مقدر برای انسانها کتاب بفرستد ولی بحث چیزی را بکند که به انسانها ربط نداشته باشد؟
۲٫این کتاب به چه هدفی نازل شده است؟
آیا هدفش شرح و تفصیل مسائل فیزیک و شیمی و ریاضیات است یا طرح پروژهای سد سازی و مهندسی پزشکی یا هدایت بشر؟
زمانی که هدف از نزول این کتاب “هدایت بشر” است،زمانی که آمده تا به مردم چگونه زندگی کردنِ با هم ، همزیستی با یکدیگر و باید ها و نباید های اخلاقی را آموزش دهد،دیگر چه انتظاری دارید؟
مگر مسائل جنسی و ظلم کردن به هم و تهدید ظالم و ترساندن از خدا و داشتن روحیه ی حق پذیری و کلیه مسائل ریز و درشت زندگی در دایره ی هدایت و نیل به خوشبختی قرار ندارد؟
➖مگر بزرگترین دانشمندان علوم تجربی زن و بچه ندارند؟ همسایه ندارند؟ در بین مردم زندگی نمی کنند!؟ نباید چگونه زندگی کردن به آنها آموزش داده شود؟!
به صورت خلاصه مگر احکام و معاملات و اخلاقیات و ….برای همه لازم نیست(حتی در ریز ترین موضوعات)؟➖
با این توصیفات اشکال وارد کردن به مسائلی که، هدف نزول قرآن اصلاح این موارد می باشد،جز سطحی نگری شبهه افکنان چه معنایی می تواند داشته باشد؟
در همین راستا به بررسی یک موضوع می پردازیم:
در همین راستا به بررسی یک موضوع می پردازیم:
بحث ابولهب در قرآن
مدتیست مشاهده می کنم اسلام ستیزان مطالب مختلفی در این خصوص مطرح می کنند،که واااای چرا خدای بزرگ بحث یک انسان را اینگونه مطرح کرده است؟ قرآن ادعا می کند که کتابی هدایتی است،این ماجرا چه ربطی به هدایت دارد و …
همان گونه که بحث شد،این سوره به روابط انسانی پرداخته تا قضایا را برای انسانها روشن سازد،تا به انسانهای طول تاریخِ بشریت ثابت کند این است عاقبت دشمنی با قرآن،تا به ناباوران بگوید پیش از شما هم کسانی از این کارها کردند و رفتند و به محکمه ی من آمدند،پس شما هم به خود آیید!
در تفسیر انوار القرآن در توضیحات مربوط به این سوره آمده:
طارق محاربی میگوید:
«در بازار ذوالمجاز بودم که بناگاه با جوانی تازه سال روبرو شدم که میگفت: های ای مردم! لا اله الا الله بگویید تا رستگار شوید. در این اثنا دیدم که مردی از پشت سرش او را به سنگ میزند به طوری که هر دو ساق و هر دو پاشنه پایش را خونآلود کرده است و میگوید: های مردم! او دروغگوست پس او را باور نکنید. پرسیدم: این شخص دعوتگر کیست؟ گفتند: محمد است؛ میپندارد که پیامبر میباشد و این دیگر هم عمویش ابولهب است که میپندارد او در این ادعا دروغگوست».
ناباوران پاسخ دهند:
کجاست آن ادعاهای بزرگ که باید آزادی بیان وجود داشته باشد؟ آیا شما انقد ناتوان شده اید که دارید از همچین شخصی دفاع می کنید؟
روزی دیدم در اظهار نظری عجیب نوشته بودند،چرا خدا به همسر ابولهب(ام جمیل) می گوید هیزم کش است،مگر هیزم کشی چه اشکالی دارد؟ چرا خدا شغل او را مسخره می کند!
آنها هنوز نمی دانند منظورش هیزم کش جهنم است برای سوزاندن خود و شوهرش،یا در تفسیر دیگر او خارهای کوهی را شبانه بر سر راه پیامبر قرار می داد تا پاهای مبارکشان زخمی شود و خدا به بیان کارش پرداخته است.(کجاست مسخره کردن!)
اما اینکه در آیه بعد آمده او در گردنش لیفی از خرما است،در تفاسیر آمده که او گردنبند گرانبهایی داشت و قسم خورده بود در راه نابودی منهج محمد(صلی الله علیه و سلم) آن را صرف کند،حال خدای متعال آن را به لیف خرمایی تشبیه کرده که در روز قیامت آتش می گیرد و گردنبندی آتشین خواهد بود(جزایش از نوع عملش)
خدای بزرگ این مجرمان را با وعده به عذاب، خوار و خفیف کرده ؛و خدای بی نیاز و قهار نیازی به مسخره کردن اینان ندارد،بلکه هر کس نافرمانی کند و به مخالفت با حقیقت و نور خدا پرستی بپردازد عذاب داده خواهد شد.
و نمی دانم ناباوران این نتایج عجیب و غریب را از کجای ماجرا استنتاج کرده اند؟!!!