- د/ دلیری
در سده چهارم هجری؛ یعنی پس از گذشت بیش از چهار صد سال از آمدن قرآن و تمامیت بخشیدن پروردگار بر دین و تعیین چهارچوب آن، مقام و منصب جدیدی به مذهب تشیع ـ که تازه در مکتب اسلام احداث شده بود ـ به نام مرجعیت اضافه شد.
مرجعیت نیز برای استحکام پایههای قدرت خود واژهی “ولایت فقیه” به معنای حق قضاوت، و صدور فتوی و اخذ وجوهات شرعی را برای خود بافت.
احمد بن محمد مهدی فاضل نراقی (۱۲۴۵هـ ق) و شیخ جعفر؛ معروف به شیخ اکبر و کاشف الغطاء ( ۱۲۲۷ق) از علمای نیمهی اول سده سیزدهم هجری به ولایت فقیه شاخ و برگ داده اندیشهی مبتنی بر ولایت فقیه را مطرح ساختند.
با وجود رشد روز افزون اندیشهی خود ساخته ولایت فقیه وشاخ وبرگ گرفتن مشروعیت آن ناشی از انتخاب مردم بود. (ولایت انتخابی فقیه)
در سالهای گذشته با وجود مخالفت شدید و پی در پی مراجع عمده و سرشناس جهان تشیع امثال آیت الله منتظری، آیت الله شریعتمداری، آیت الله ابوالقاسم خویی، و آیت الله سید حسن طباطبائی، و آیت الله مطهری و غیره برخی از مراجع درباری چون؛ مصباح یزدی در کتاب “حکومت اسلامی و ولایت فقیه” و عبدالله جوادی آملی در کتاب “پیرامون وحی و رهبری” و افرادی دیگر از آخوندهای دربار چون؛ مکارم شیرازی و لطف الله صافی گلپایگانی این ولایت را انتصابی کردند. بر اساس نظریه آنها “مشروعیت حکومت در زمان غیبت با حکم الهی و مشروعی ولی فقیه ناشی از نصب او توسط امام معصوم است. به این ترتیب این نظام است که مشروعیت خود را از ولی فقیه میگیرد ـ نه بر عکس ـ! و تمام کارهای قوای سهگانه زمانی اعتبار دارد که رضایت ولی فقیه را به همراه داشته باشد”. ( حکومت اسلامی و ولایت فقیه، ص/۱۶۱ – ۱۶۲)
جالب اینجاست که؛ ولی فقیه هم مشروعیتش را روی گردن امام معصوم غائب آویزان کرده است. امامی که اولا در وجودش تاریخ تشیع بشدت شک دارد! و ثانیا تا سده چهارم به عنوان یک پیشوای دینی بدون صفات عصمت و علم غیب و سایر صفات خدائی و پیامبری شناخته میشد و بعدها به صفت فرابشری که در آن ختم نبوت و پایان یافتن دین مورد طعن قرار گرفته است، شاخ و برگ داده شد!!..
در آونهی اخیر واژه “ولایت مطلقه فقیه” معرفی شد که بر اساس آن اختیارات مطلق و بی حد و حساب برای فقیه در نظر گرفته شد. یعنی: فقیه حاکم علی الإطلاق است، و همه اختیارات امام معصوم را داراست!
و به گفتهی سید علی خامنهای، ولی فقیه تمام اختیارات پیامبر ( حتی اختیار بر نفس و جان مسلمانان) را داراست و رأی او بر نظر همه مردم وحتی سایر فقها برتری و رجحان دارد! ( فتاوای خامنهای پیرامون ولایت فقیه ـ پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ ونشر آثار آیت الله العظمی سید علی خامنهای)
ولایت فقیه در قانون اساسی
در پیش نویس قانون اساسی جمهوری اسلامی که در زمان دولت مهدی بازرگان تدوین شده بود و خمینی نیز آنرا تأیید کرد هیچ اشارهای به ولایت فقیه نشده بود. اما بعدها در پشت پردهها واژهی ولایت فقیه به قانون اساسی افزوده شد و در متنی که در سال ۱۳۶۳ انتشار یافت گویا برای اولین بار مشاهده شد که بسیاری از نمایندگان مجلس و علمای تشیع با آن به مخالفت پرداختند. و مکارم شیرازی ـ که البته امروز کاسهی داغتر از آش است ـ به شدت با این اختراع نابسامان مخالفت کرده، روزی که این واژهی ننگین به قانون اساسی اضافه شد را روز سیاه تاریخ ایران نامید! (کتاب درس تجربه، نوشته ابوالحسن بنی صدر ص/۱۴۷)
سپس در بازنگری قانون اساسی در سال ۶۸ شرط مرجعیت از شرایط ولی فقیه حذف و عبارت مطلقه بدان اضافه، و اختیارات وی گستردهتر شد. ( اصل ۵۷ و ۱۱۰ قانون اساسی)
پس از یک جمعبندی کلی روشن میشود افرادی که تئوری ولایت مطلقه فقیه را با مکر و حیله وزور بازو بر مکتب تشیع غالب ساختهاند در پی به کرسی نشاندن تصوری استبدادی و دیکتاتوری و برپائی نظامی فردی بودهاند که مردم سالاری و شورا و توده را در آن هیچ جایگاهی نیست. در این نظام حرف اول و آخر را یک نفر در لباس تقدس مآبانه میزند. دقیقا تصوری شبیه به آنچه جامعهی شاهنشاهی ایران پیش از اسلام بدان مبتلا بود. و مردم در آن پادشاه را سایه خدا میدانستند که روح خدائی در رگ او جاری است و مخالفت با او عین مخالفت با خدا بوده، هیچ اجر و پاداشی جز مرگ برای مخالفی که باغی و یا محارب خوانده میشود، سزاوار نیست!
چهرهی فرعون در قرآن
قرآن کریم نمونهی مستبد و دیکتاتور را در صورت فرعون پیاده کرده است. مردی مفسد که با خود خواهی و غرور خود تودهی ملت را به جان هم میاندازد. ضعیفان را به بردگی گرفته جوانان را سر میبرد و دختران را به کنیزی میگیرد. (سوره قصص/۳)
در این تصویر؛ این دیکتاتور مستبد ادعای خدائی نیز میکند:
« قَالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلَهاً غَیْرِی لَأَجْعَلَنَّکَ مِنَ الْمَسْجُونِینَ ».( سوره شعراء آیه ۲۹)
{( فرعون سخت برآشفت و ) گفت : اگر جز مرا به پروردگاری برگزینی تو را از زمره زندانیان خواهم کرد ( و در بیغولههای زندان همچون دیگران خواهی پوسید ) .}
و در آیتی دیگر می خوانیم:
« وَقَالَ فِرْعَوْنُ یَا أَیُّهَا الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَکُم مِّنْ إِلَهٍ غَیْرِی…». (سوره قصص آیه ۳۸)
{ فرعون گفت : ای سران و بزرگان قوم ! من خدائی جز خودم برای شما سراغ ندارم .}
برخی با دید سطحی به آیات کلام الله مجید، گمان بردهاند فرعون خود را آفریدگار جهان میدانسته است!