وظیفه‌ی روایات (سنت) پشتیبانی از اصول و تفریع است نه بنیان‌گذاری اصول و مبانی

وظیفه روایات این است که روی اصول ذکر شده در قرآن تأکید ورزد، اعم از تفصیل دادن و بیان احکام فرعی، مانند: ذکر تفصیلات نماز که اصل آن توسط آیات قرآنی ثابت شده و روایاتی نیز در تأیید آن آمده‌اند و از طرفی تفصیل آن را نیز بیان کرده‌اند. دیگر اصول ایمان، مانند: اصل ایمان به خدا و فرشتگان و ملائکه و کتاب‌های آسمانی و روز قیامت نیز همین گونه است. اساسیات دیگر مانند زکات و روزه و حج و جهاد همین شیوه را دارند. اما اصلی که اصول دین را ثابت کند و در قرآن به صورت نص و قطعی وارد نشده باشد در دین ما اصلاً وجود ندارد چون همه‌ی اصول در مرحله‌ی نخست به وسیله‌ی قرآن به اثبات می‌رسند و به خاطر دلایلی که اکنون گفتیم درست نیست.

روشن است که سنت شرح دهنده‌ی قرآن و میوه‌ای از میوه‌های آن است، و شرح، تفریع و توضیحی است برای آنچه در اصل آمده است. میوه هیچگاه خودش رشد نمی‌کند مگر این‌که‌ وابسته به اصلی باشد که آن را بپروراند و متکی بدان باشد. سنت به نسبت قرآن مانند قوانینی است که از دستوری که قضایای کلی را در بر دارد، گرفته می‌شود، و قوانین اشتقاق یافته صرف نظر از قانون کلی منبع نیستند و تنها از آن سرچشمه گرفته و بر آن بنا می‌شود. و این از معنای این فرموده‌ی خدا بر می‌آید که می‌فرماید:

﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ﴾ [النحل: ۴۴].

«و بر تو نازل کردیم قران را تا روشن کنی برای مردم آنچه به سویشان آمده است».

و در روایت‌های معتبر اهل سنت تأمل کردم مانند کتب ششگانه، چنین اصلی را نیافتم که سنت آن را بر اصول قرآن اضافه کرده باشد یا از آن حذف نموده باشد حتی از روایات آحاد و متواتر هم چنین امری به دست نیاوردم، که البته جرح و تعدیل روایات مربوط به علمای حدیث‌شناسی است. مردم ضرورتاً باید از آن‌ها پیروی کنند. پس تکیه بر روایت برای اثبات اصول صرف نظر از قرآن نوعی تقلید باطل است. از طرف دیگر، روایات ممکن است ساخته و پرداخته شده باشد و به پیامبر  صلی الله علیه و سلم یا به غیر ایشان نسبت داده شده باشند برخلاف آیات قرآن که خداوند حفظ آن را از دستبرد تغییر و تحول عهده‌دار شده است. لذا افراد هر اندازه عالم باشند نمی‌توانند عبارتی بسازند و آن را به قرآن نسبت دهند. در این صورت، نزد همه رسوا می‌شد. به همین جهت، باطل گرایان به روایاتی که ساخته و پرداخته‌اند، متوسل شده‌اند، در نتیجه تشخیص صحیح از ضعیف آن مشکل است جز برای متخصصان این علم. و این رخنه‌ای است که از خلال آن عبور داده‌اند که تنها راه بستن آن هشدار دادن به مردم است به این‌که‌ یگانه منبع معصوم از خطا و اشتباه همان آیات محکم قرآن هستند و در اصول بر غیر آن‌ها تکیه نکنند. اما شرط تواتر، ممکن است هر کسی برای هر چیزی ادعای متواتر بودن بکند و چنان هم کردند، تواتر بودن را به روایاتی افزودند که با آن اصول دین کفار و زنادقه را ثابت کردند.

خداوند متعال نسبت به بندگانش مهربان‌تر از آن است ‌که‌ اصل دین آنان ‌را موکول کند به مرجعی که مورد اتفاق و قبول همه نیست، و در آن شکاف‌ها و رخنه‌هایی باشد که باطل بتواند از لابلای آن‌ها نفوذ کند.

در نتیجه، قرار دادن روایات با این اشتباهات مهلک به عنوان مرجع و بی نیاز بودن‌شان از نصوص قرآن، شرعاً ناروا و عقلاً غیر قابل قبول است.

مقاله پیشنهادی

فضیلت قرائت قرآن

الله متعال می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یَتۡلُونَ کِتَٰبَ ٱللَّهِ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰهَ وَأَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ سِرّٗا وَعَلَانِیَهٗ …