مستحب است که انسان مسلمان در امر ازدواج دو نفر، در صورت مناسب دیدن این امر و وجود توافق و هماهنگی میان آن ها و برای حفظ عفاف و پاکدامنی آن دو، تلاش خود را بکار گیرد، این عمل طاعت پروردگار به حساب آمده و مستحق پاداش خواهد بود. پیامبر صلى الله علیه و سلم می فرماید: (من أفضل الشفاعه أن یشفع بین اثنین فی النکاح) یعنی: «از جمله بهترین وساطت ها آن است که در ازدواج بین دو نفر وساطتت شود.» [ابن ماجه] بدیهی است که در این کار تمام احکام شرعی از جمله صداقت، امانت و غیره مورد توجه قرارگرفته و رعایت گردد.
همین گونه بود که حضرت خدیجه -رضی اللَّه عنها- نفیسه بنت مُنبه را به سوی پیامبر صلى الله علیه و سلم فرستاد -قبل از بعثت آن حضرت- تا برای ازدواج آن دو میانجی گری کند. او نیز که زنی هوشیار و سخن دان بود و کارش را خوب بلد بود، نزد پیامبر صلی الله علیه و سلم رفته و گفت: یا محمد، چه چیز مانع ازدواج تو است؟ ایشان هم پاسخ دادند که: چیزی ندارم تا بدان ازدواج نمایم. نفیسه اینگونه جواب ایشان را داد: و اگر برایت مهیا شده و به سوی ثروت و زیبایی و اصالت و نجابت خوانده شوی چه می گویی؟ آن حضرت صلی الله علیه و سلم از او خواست تا واضح تر منظورش را بیان کند و بگوید که مقصودش کیست. او هم گفت که او همان خدیجه است. پیامبر صلی الله علیه و سلم او را تزویج نمود و چه خوب و نیکو زن و شوهری برای هم بودند!
جنبه ای منفی که در مورد میانجی گری وجود دارد، زمانی پیش می آید که خواستگار به مصاحبت با افراد اهل تقوا و صاحب مقام و نفوذ پناه می برد. در این بین چه بسیار پدران و اولیایی که بخاطر رودربایستی و تعارف با واسطه های مذکور و بدون نظرخواستن از خود دختر به ازدواج آن دو تن می دهد، که بدون تردید ستمی بر زن بوده و باید که از آن برحذر بود. سرپرست دختر نباید نظرش را جز بعد از دانستن رای و نظر دختر بیان نماید. در این بین چنانچه فرد واسطه برای فردی خواستگاری میانجی گری می کند که مقبول نیست از وی عذر خواسته و آن را نپذیرد. فراموش نکنیم که خداوند سبحان هر سرپرستی را درباره ی آنچه زیر دست او و تحت رعایت اوست مورد بازخواست قرارمی دهد، که آیا آن را نگاهداشته یا تباه ساخته است؟
پیامبر صلى الله علیه و سلم برای مغیث نزد بریره شفاعت نمود تا در بند ازدواج با او بماند؛ و آن حضرت صلی الله علیه و سلم از عشق مغیث نسبت به بریره باخبر بود. وقتی این دو برده بودند، مغیث بریره را تزویج کرد و مغیث سیاهپوست بود و بسیار او را دوست می داشت. وقتی بریره آزاد شد، مغیث از سرگشتگی و شیفتگی اش به هرکس به بریره نزدیک بود متوسل می شد. وقتی پیامبر صلى الله علیه و سلم دید که بدنبال او می رود و و از شدت عشق او اشک بر گونه هایش جاری است، به بریره فرمود: (لو راجعتیه فإنه أبو ولدک) یعنی: «چه می شد اگر برمی گشتی به سویش، آخر او پدر بچه ات است.» گفت: آیا مرا بدین کار امر می فرمایی، یا رسول اللَّه؟ فرمود: (لا، إنما أشفع) یعنی: «خیر، تنها شفاعتش می کنم!» پاسخ داد: مرا به او نیازی نیست. آن حضرت صلی الله علیه و سلم به عمویش گفت: (یا عباس. ألا تعجب من حب مغیث بریره، ومن بغضها له) یعنی: «یا عباس. تعجب نمی کنی از عشق مغیث به بریره و کینه ی وی از او؟!» [بخاری]