وجوب مراجعه به سنت و تحریم مخالفت با آن

بسم الله الرحمن الرحیم
إن الحمد لله ، نحمده ونستعینه ونستغفره ، ونعوذ بالله من شرور أنفسنا وسیئات أعمالنا ، من یهده الله فلا مضل له ، ومن یضلل فلا هادی له ، وأشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شریک له و أشهد أن محمداً عبده ورسوله .” یأیها الذین آمنوا اتقوا الله حق تقاته ، ولا تموتن إلا وأنتم مسلمون” ” یأیها الناس إتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده وخلق منها زوجها وبث منهما رجالاً کثیراً ونساء ، واتقوا الله الذی تساءلون به والأرحام إن الله کان علیکم رقیباً”
“یأیها الذین آمنوا اتقوا الله ، وقولوا قولاً سدیداً ، یصلح لکم أعمالکم ویغفر لکم ذنوبکم ، ومن یطع الله ورسوله فقد فاز فوزاً عظیما” .”  أما بعد فإن أصدق الحدیث کتاب الله ، وأحسن الهدی هدی محمد ، وشر الأمور محدثاتها ، وکل محدثه بدعه ، وکل بدعه ضلاله ، وکل ضلاله فی النار.
از جمله اموری که مسلمانان اولیه همگی بر آن اتفاق داشتند؛ این بود که سنت پیامبر صلی الله علیه و سلم مرجع دوم بعد از قرآن در شریعت اسلامی است و در تمام شئون حیات و زندگی اعم از امورات غیبی و اعتقادی یا احکام عملی و سیاسی و تربیتی باید به آن مراجعه کرد و در تمام مسائل ذکر شده به خاطر نظر، اجتهاد و یا قیاس هیچ احدی حق مخالفت با آن را ندارد چنانکه امام شافعی – رحمه الله- در آخر کتاب”الرساله” می فرماید:”لا یحل القیاس والخبر موجود “(در صورت وجود خبر قیاس جایز نیست.) مانند این فرموده که در میان علمای اصول از متأخرین با این عبارت شناخته می شود:”إذا ورد الأثر بطل النظر”(هنگامی که اثر آمد نظر باطل می شود.) و یا این گفته”لا اجتهاد فی مورد النص”(در موردی که نص وجود دارد اجتهاد صحیح نیست.) مستند آنها در این امور قرآن کریم و سنت مطهر است.
قرآن دستور حکم کردن به سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را می دهد
در قرآن آیات زیادی وجود دارد که در این ابتدا به ذکر بعضی از آنها به قصد یادآوری می پردازیم که ذکر و یادآوری برای مؤمنان سودمند است.
۱٫    *وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَهٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِینًا*[۱] «و زن و مرد مؤمن را نرسد هنگامی که خدا و رسولش در چیزی حکم کردند برای آنها اختیاری باشد و هرکس خدا و رسولش را نافرمانی کند در گمراهی آشکاری افتاده است.»
۲٫    *یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ*[۲] «ای کسانی که ایمان آورده اید بر خدا و رسولش پیشی نگیرید و تقوای خدا را داشته باشید همانا خداوند شنوای داناست.»
۳٫    *قُلْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ فإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبُّ الْکَافِرِینَ*[۳] «بگو که خدا و رسول را اطاعت کنید که اگر روی گردانید پس براستی الله تعالی کافران را دوست ندارد.»
۴٫    الله تعالی به عنوان یک گوینده می فرماید:*وَأَرْسَلْنَاکَ لِلنَّاسِ رَسُولاً وَکَفَى بِاللّهِ شَهِیدًا*مَّنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ وَمَن تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا*[۴] «ما تو را به سوی مردم فرستادیم و کافیست که خداوند شاهد باشد. هرکس رسول را اطاعت کند به تحقیق خدا را اطاعت کرده است و هرکس روی گرداند ما تو را به عنوان حافظ و نگهبان آنها نفرستاده ایم.»
۵٫    *یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً*[۵] «ای کسانی که ایمان آورده اید خدا و رسول و اولی الامرتان را اطاعت کنید. چنانکه در چیزی دچار اختلاف شدید آن را به خدا و رسول برگردانید. اگر به خدا و روز آخرت ایمان دارید این بهتر و به اعتبار عاقبت نیکوتر است.»
۶٫    *وَأَطِیعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَلاَ تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَاصْبِرُواْ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ*[۶] «خداوند و رسولش را اطاعت کنید و با همدیگر نزاع مکنید که در نتیجه آن سست می شوید و شوکت و قدرت شما از بین می رود و صبر کنید که خداوند با صابران است.»
۷٫    *وَأَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَاحْذَرُواْ فَإِن تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلاَغُ الْمُبِینُ*[۷] «خدا و پیامبر را فرمانبرداری نمایید و حذر کنید که اگر روی گردانید بدانید که جز ابلاغ آشکار بر پیامبر ما نیست.»
۸٫    *لَا تَجْعَلُوا دُعَاء الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعَاء بَعْضِکُم بَعْضًا قَدْ یَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِینَ یَتَسَلَّلُونَ مِنکُمْ لِوَاذًا فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَن تُصِیبَهُمْ فِتْنَهٌ أَوْ یُصِیبَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ*[۸] «در میان خود خطاب کردن پیامبر را مانند خطاب کردن بعضی از خودتان به بعضی دیگر قرار مدهید. خداوند کسانی از شما را که پنهانی و به قصد پناه جویی بیرون می روند می داند پس کسانی که مخالف حکم پیامبر را می کنند باید بترسند از اینکه دچار فتنه و یا گرفتار عذاب دردناک شوند.»
۹٫    *یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَجِیبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُم لِمَا یُحْیِیکُمْ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ*[۹] «ای کسانی که ایمان آورده اید هنگامی که خدا و رسولش شما را برای چیزی که سبب حیات شماست فرا می خوانند اجابت نمایید و بدانید که خداوند بین انسان و قلبش حائل می شود و بدانید که بسوی او بر انگیخته می شوید.»
۱۰٫   *وَمَن یُطِعِ اللّهَ وَرَسُولَهُ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ*وَمَن یَعْصِ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَیَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِیهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُّهِینٌ*[۱۰] «هرکس خدا و رسولش را اطاعت کند او را وارد بهشتی می کند که در زیر درختانش نهرها جاری است و در آن جاویدان هستند و این رستگاری بزرگی است و هرکس خدا و رسولش را نافرمانی کند و به حدود پروردگار تجاوز نماید او را وارد آتشی می کند که در آن جاویدان خواهد ماند و عذاب پست کننده ای برای او آماده شده است.»
۱۱٫   *أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُواْ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِکَ یُرِیدُونَ أَن یَتَحَاکَمُواْ إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُواْ أَن یَکْفُرُواْ بِهِ وَیُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَن یُضِلَّهُمْ ضَلاَلاً بَعِیدًا*وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْاْ إِلَى مَا أَنزَلَ اللّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ رَأَیْتَ الْمُنَافِقِینَ یَصُدُّونَ عَنکَ صُدُودًا*[۱۱] «آیا کسانی که گمان می کنند بر آنچه بر تو و قبل از تو نازل شده ایمان دارند دیده ای که می خواهند قضایای خویش را جهت حکم پیش طاغوت ببرند در حالیکه به آنها دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند ولی شیطان می خواهد آنها را گمراه نماید و هرگاه به آنها گفته شود بسوی آنچه خداوند به سوی رسولش نازل کرده، بیایید منافقان را در حالی می بینی که روی گردانند.»
۱۲٫   *إِنَّمَا کَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِینَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ أَن یَقُولُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ*وَمَن یُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیَخْشَ اللَّهَ وَیَتَّقْهِ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ*[۱۲] «هنگامی که مؤمنان به سوی خدا و رسولش دعوت می شوند تا در بینشان حکم کنند می گویند: شنیدیم و اطاعت کردیم و ایشان رستگارانند. و هرکس خدا و رسولش را اطاعت کند و از خدا بترسد و تقوای او را داشته باشد ایشان نجات یافته گانند.»
۱۳٫    *وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ*[۱۳] «هر چه را رسول الله صلی الله علیه و سلم برایتان می آورد بگیرید و از هر چه شما را نهی می کند دوری جویید و تقوای خدا را داشته باشید که عقاب خداوند شدید است.»
۱۴٫   *لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِّمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا*[۱۴] «به تحقیق که رسول الله صلی الله علیه و سلم برای شما اسوه حسنه می باشد و برای هرکس که به خدا و روز آخرت امیدوار باشد و خدا را بسیار یاد کند.»
۱۵٫  *وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى*مَا ضَلَّ صَاحِبُکُمْ وَمَا غَوَى*وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى*إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى*[۱۵] «قسم به ستاره هنگامی که فرو افتد. یار شما گمراه نشده و سرگردان نگشته است. و از روی هوس سخن نمی گوید و این قرآن جز وحی که به او می شود، چیز دیگری نمی باشد.»
۱۶٫ *وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ*[۱۶] «و ما ذکر را بر تو نازل کردیم تا آن را برای مردم بیان داری باشد که فکر خویش را به کار اندازند.» و آیات در این باره زیاد است.
احادیثی که در پیروی از رسول الله صلی الله علیه و سلم در همه چیز دلالت می کند
۱٫    **عَنْ أَبِی هُرَیْرَهَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ کُلُّ أُمَّتِی یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ إِلَّا مَنْ أَبَى قَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ وَمَنْ یَأْبَى قَالَ مَنْ أَطَاعَنِی دَخَلَ الْجَنَّهَ وَمَنْ عَصَانِی فَقَدْ أَبَى**[۱۷] (رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: همه امت من وارد بهشت می شوند مگر آن کسی که امتناع کند؟ عرض کردند: ای رسول خدا چه کسی امتناع می کند؟ فرمودند: هرکس مرا اطاعت کند وارد بهشت می شود و هرکس مرا نافرمانی نماید او سرپیچی کرده است.)
۲٫    **عَنْ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ قالَ جَاءَتْ مَلَائِکَهٌ إِلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَهُوَ نَائِمٌ فَقَالَ بَعْضُهُمْ إِنَّهُ نَائِمٌ وَقَالَ بَعْضُهُمْ إِنَّ الْعَیْنَ نَائِمَهٌ وَالْقَلْبَ یَقْظَانُ فَقَالُوا إِنَّ لِصَاحِبِکُمْ هَذَا مَثَلًا فَاضْرِبُوا لَهُ مَثَلًا فَقَالَ بَعْضُهُمْ إِنَّهُ نَائِمٌ وَقَالَ بَعْضُهُمْ إِنَّ الْعَیْنَ نَائِمَهٌ وَالْقَلْبَ یَقْظَانُ فَقَالُوا مَثَلُهُ کَمَثَلِ رَجُلٍ بَنَى دَارًا وَجَعَلَ فِیهَا مَأْدُبَهً وَبَعَثَ دَاعِیًا فَمَنْ أَجَابَ الدَّاعِیَ دَخَلَ الدَّارَ وَأَکَلَ مِنْ الْمَأْدُبَهِ وَمَنْ لَمْ یُجِبْ الدَّاعِیَ لَمْ یَدْخُلْ الدَّارَ وَلَمْ یَأْکُلْ مِنْ الْمَأْدُبَهِ فَقَالُوا أَوِّلُوهَا لَهُ یَفْقَهْهَا فَقَالَ بَعْضُهُمْ إِنَّهُ نَائِمٌ وَقَالَ بَعْضُهُمْ إِنَّ الْعَیْنَ نَائِمَهٌ وَالْقَلْبَ یَقْظَانُ فَقَالُوا فَالدَّارُ الْجَنَّهُ وَالدَّاعِی مُحَمَّدٌ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَمَنْ أَطَاعَ مُحَمَّدًا صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ عَصَى مُحَمَّدًا صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقَدْ عَصَى اللَّهَ وَمُحَمَّدٌ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَرْقٌ بَیْنَ النَّاسِ**[۱۸] (در حالیکه رسول الله صلی الله علیه و سلم خوابیده بود تعدادی ملائکه به نزدش آمدند، بعضی گفتند: او خوابیده است و بعضی نیز گفتند: چشم خوابیده و دل بیدار است. گفتند: برای این رفیق شما مثالی وجود دارد، آن مثال را بیان دارید. گفتند: مثال او چون فردی است که خانه ای بنا نهاده و طعام و خوراکی در آن قرار دارد و فرستادگان به سوی خانه دعوت می کنند. هرکس به دعوت کننده جواب دهد داخل خانه می شود و از طعام و خوراکی آن می خورد و هرکس به فرستادگان اعتنا نکند وارد خانه نمی شود و از خوراکی نیز بی بهره خواهد ماند. گفتند: حال آن را به صورت واضح بیان کنید. بعضی از آنها گفتند: چشم خوابیده و دل بیدار است، آن خانه بهشت و آن داعی محمد صلی الله علیه و سلم است. هرکس محمد را اطاعت کند خدا را اطاعت کرده است و هرکس محمد را نافرمانی نماید الله تعالی را معصیت کرده است و محمد بین مردم تفرقه انداخت(بعضی مؤمن و بعضی کافر شدند).)
۳٫    **عَنْ أَبِی مُوسَى عَنْ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ إِنَّمَا مَثَلِی وَمَثَلُ مَا بَعَثَنِی اللَّهُ بِهِ کَمَثَلِ رَجُلٍ أَتَى قَوْمًا فَقَالَ یَا قَوْمِ إِنِّی رَأَیْتُ الْجَیْشَ بِعَیْنَیَّ وَإِنِّی أَنَا النَّذِیرُ الْعُرْیَانُ فَالنَّجَاءَ النَّجاءَ فَأَطَاعَهُ طَائِفَهٌ مِنْ قَوْمِهِ فَأَدْلَجُوا فَانْطَلَقُوا عَلَى مَهَلِهِمْ فَنَجَوْا وَکَذَّبَتْ طَائِفَهٌ مِنْهُمْ فَأَصْبَحُوا مَکَانَهُمْ فَصَبَّحَهُمْ الْجَیْشُ فَأَهْلَکَهُمْ وَاجْتَاحَهُمْ فَذَلِکَ مَثَلُ مَنْ أَطَاعَنِی فَاتَّبَعَ مَا جِئْتُ بِهِ وَمَثَلُ مَنْ عَصَانِی وَکَذَّبَ بِمَا جِئْتُ بِهِ مِنْ الْحَقِّ**[۱۹] (مثال من و آن چیزی که خدا مرا به آن مبعوث داشته است مانند نفری است که پیش قومی می آید و اعلام می دارد ای قوم! من لشکری را با دو چشم خویش دیدم و من تنها ترسانده و آگاه کننده ام. خود را نجات دهید، خود را نجات دهید. گروهی از قومش شبانگاه در همان مدت زمانی که تعیین شده بود به راه افتادند و خود را نجات دادند ولی گروهی او را تکذیب نمودند و در جای خویش ماندند و لشکر بر آنها فرود آمد و آنها را هلاک و ریشه کن نمود، به همین گونه است مثال من و کسی که اطاعتم می کند و آنچه را آورده ام پیروی کند و مثال کسی که مرا نافرمانی می نماید و آنچه را از جانب حق آورده ام تکذیب می کند.)
۴٫    **عَنْ أَبِی رَافِعٍ عَنْ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ لَا أُلْفِیَنَّ أَحَدَکُمْ مُتَّکِئًا عَلَى أَرِیکَتِهِ یَأْتِیهِ الْأَمْرُ مِنْ أَمْرِی مِمَّا أَمَرْتُ بِهِ أَوْ نَهَیْتُ عَنْهُ فَیَقُولُ لَا أَدْرِی مَا وَجَدْنَا فِی کِتَابِ اللَّهِ اتَّبَعْنَاهُ(وإلا فلا)**[۲۰] (کسی از شما را نمی بینم در حالیکه در استراحتگاه خویش تکیه زده و دستوری از دستورات من بر او عرضه گردد از جمله چیزهایی که به آن امر و یا از آن نهی کرده ام. سپس از آن اظهار بی اطلاعی کند و بگوید: نمی دانم. هر چه را در کتاب خدا یافتیم پیروی می کنیم(در غیر این صورت از چیزی اطاعت نمی نماییم.))
۵٫    **عَنْ الْمِقْدَامِ بْنِ مَعْدِی کَرِبَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنَّهُ قَالَ أَلَا إِنِّی أُوتِیتُ الْکِتَابَ وَمِثْلَهُ مَعَهُ أَلَا یُوشِکُ رَجُلٌ شَبْعَانُ عَلَى أَرِیکَتِهِ یَقُولُ عَلَیْکُمْ بِهَذَا الْقُرْآنِ فَمَا وَجَدْتُمْ فِیهِ مِنْ حَرَامٍ فَحَرِّمُوهُ وإن مَا حرم رسول الله کما حرم الله  أَلَا لَا یَحِلُّ لَکُمْ لَحْمُ الْحِمَارِ الْأَهْلِیِّ وَلَا کُلُّ ذِی نَابٍ مِنْ السَّبُعِ وَلَا لُقَطَهُ مُعَاهِدٍ إِلَّا أَنْ یَسْتَغْنِیَ عَنْهَا صَاحِبُهَا وَمَنْ نَزَلَ بِقَوْمٍ فَعَلَیْهِمْ أَنْ یَقْرُوهُ فَإِنْ لَمْ یَقْرُوهُ فَلَهُ أَنْ یُعْقِبَهُمْ بِمِثْلِ قِرَاهُ**[۲۱] (آگاه باشید قرآن و مانند آن به من داده شده است و آگاه باشید نزدیک است مردی سیر در حالیکه در استراحتگاه خود تکیه زده بگوید: بر شما تمسک به این قرآن واجب است هر حرامی را در آن یافتید، حرام شمارید. و به راستی که هر چیزی را که رسول خدا حرام بدارد خداوند نیز حرام کرده است. آگاه باشید که الاغ اهلی بر شما حلال نیست و هیچ حیوان درنده ای صاحب دندان نیش حلال نیست و یک لقمه خوراکی کافر معاهد نیز حلال نیست مگر از آن اعلان بی نیازی کند. و هرکس بر قومی وارد شود بر آنهاست که او را احترام نمایند. اگر چنین نکردند بر اوست که آنها را معاقب گرداند.)
۶٫    **عن أبی هریره رضی الله عنه قال : قال رسول الله : ترکت فیکم شیئین لن تضلوا بعدهم (ما تمسکتم بهما ) کتاب الله وسنتی، ولن یتفرقا حتى یردا على الحوض**[۲۲] (دو چیز را در بین شما باقی می گذارم که بعد از آن در صورت تمسک به آنها هرگز گمراه نمی شوید و آن دو کتاب خدا و سنت خودم می باشد و آنها هرگز از هم جدا نمی شوند تا اینکه بر روی حوض کوثر بر من وارد می شوند.)
آنچه که نصوص ذکر شده بر آن دلالت می نمایند
در نصوص ذکر شده از آیات و احادیث مسائل بسیار مهمی وجود دارند که به خلاصه ای از آن اشاره می کنیم:
۱٫    بین حکم خدا و رسولش فرقی وجود ندارد و انسان مؤمن در هیچکدام از آنها حق مخالفت ندارد و نافرمانی رسول الله صلی الله علیه و سلم مثل نافرمانی پروردگار است و چنین کاری گمراهی آشکار است.
۲٫    درست نیست که از رسول الله صلی الله علیه و سلم پیشی گرفت همانگونه که سبقت گیری از پروردگار جایز نیست و این امر کنایه از جایز نبودن مخالفت سنتش می باشد. امام ابن قیم در کتاب اعلام الموقعین(۱/۵۸) می گوید: تا زمانی که حرف نزند شما چیزی نگویید و تا دستورش را ندانید به چیزی امر نکنید و تا فتوا ندهد فتوا ندهید و تا زمانیکه او به قطع صله ای دستور نداده صله ای را قطع نکنید.
۳٫    روی گردانی از اطاعت رسول الله صلی الله علیه و سلم مناسب حال کافران است.
۴٫    کسی که رسول الله صلی الله علیه و سلم را اطاعت کند خدا را اطاعت کرده است.
۵٫    هنگام به وجود آمدن نزاع و مشاجره در امورات دینی واجب است آن را به خداوند و رسولش برگرداند، ابن قیم می گوید: خداوند به اطاعت خود و رسولش دستور داده و تکرار کردن فعل”اطیعوا” اعلام این نکته است که به صورت مستقل اطاعت رسول الله صلی الله علیه و سلم واجب است بدون آن دستور را به کتاب خدا عرضه داریم بلکه هنگامی به چیزی دستور صادر کرد چه در کتاب خدا موجود باشد یا نباشد واجب است آن را اطاعت نمود چون هم کتاب و هم مثل آن به او داده شده است اما به اطاعت کردن ولی امر به صورت مستقل دستور نداده بلکه فعل را حذف و اطاعتش را در ضمن اطاعت رسول قرار داده است و از جمله امور مورد اتفاق نزد علماء این است که: رجوع نمودن به خداوند، رجوع به کتاب اوست و رجوع کردن به رسول الله صلی الله علیه و سلم، رجوع به جنابش در دوران حیات و به سنتش در حالت وفات است و این مراجعه از جمله شرطهای ایمان می باشند.
۶٫    راضی شدن به نزاع و اختلاف موجب ترک مراجعه به سنت است. از نظر شریعت ترک سنت سبب مهمی برای ناکامی و عدم موفقیت آنان در تمام زحماتی که انجام می دهند می باشد. چیزی که به نوبه خود سبب از بین رفتن توانایی و شوکت آنها می شود.
۷٫    از مخالفت رسول الله صلی الله علیه و سلم باید پرهیز کرد چون سبب عواقب سخت در دنیا و آخرت می گردد.
۸٫    مخالفین امر رسول الله صلی الله علیه و سلم در دنیا مستحق فتنه و در آخرت استحقاق عذاب دردناک را دارند.
۹٫    دعوت رسول الله صلی الله علیه و سلم را باید اجابت کرد چیزی که سبب حیات طیبه و سعادت دنیا و آخرت است.
۱۰٫    اطاعت رسول الله صلی الله علیه و سلم علت داخل شدن به بهشت و رستگاری عظیم است و نافرمانی کردن و تجاوز نمودن به حدوداتش سبب داخل شدن در آتش و عذاب خوارکننده است.
۱۱٫    از جمله صفات منافقین که به اسلام تظاهر و کفر را در دل پنهان می داشتند این بود که هرگاه به سوی حاکم قرار دادن رسول الله صلی الله علیه و سلم و سنتش فرا خوانده می شدند آن را اجابت نمی کردند بلکه در مقابلش قرار می گرفتند.
۱۲٫   مؤمنان بر خلاف منافقان هرگاه به سوی قبول حکمت رسول دعوت می شدند سریعاً اقدام به جواب می کردند و با زبان حال و زبان گفتاری بیان می داشتند”سمعنا و اطعنا”. چیزی که به واسطه آن رستگار شدند و به سبب آن در باغهای پر از نعمت قرار گرفتند.
۱۳٫    رسول الله صلی الله علیه و سلم به هر چیزی امر کند واجب است که پیروی کنیم همانگونه که بر ما واجب است در صورت نهی از چیزی از آن دوری نماییم.
۱۴٫  اگر ما از جمله کسانی باشیم که به خدا و روز قیامت امیدوارند باید رسول الله صلی الله علیه و سلم در تمام امورات دینی اسوه و الگوی ما باشد.
۱۵٫   هر چیزی را که رسول الله صلی الله علیه و سلم در مورد آن سخن گفته چه مربوط به دین باشد یا مسائل غیبی که با عقل و تجربه شناخته نمی شوند وحی پروردگار می باشند. چیزی که باطل در آن راه ندارد.
۱۶٫   از جمله سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم بیان کردن آن چیزی است که قرآن به خاطر آن نازل شده است.
۱۷٫   قرآن ما را از سنت بی نیاز نمی کند و پیروی و اطاعت کردن از سنت به مانند قرآن واجب است و هرکس به واسطه قرآن خود را بی نیاز از سنت بداند با رسول الله صلی الله علیه و سلم مخالفت نموده و از وی اطاعت نکرده است و با این کار با آیاتی که ذکر آن رفت نیز مخالفت کرده است.
۱۸٫     هر چیزی را که رسول الله صلی الله علیه و سلم تحریم نماید مانند آن است که الله تعالی حرام کرده و به همان صورت چیزی را که رسول الله صلی الله علیه و سلم آورده باشد و در قرآن موجود نباشد مثل همان چیزی است که در قرآن آمده است و این امر به خاطر عموم فرموده رسول است که:** أَلَا إِنِّی أُوتِیتُ الْکِتَابَ وَمِثْلَهُ مَعَهُ الحدیث** (آگاه باشید که به من قرآن و مانند آن را داده اند.)
۱۹٫    تنها وسیله مصونیت از انحراف و گمراهی چنگ زدن به قرآن و سنت است و این حکم تا روز قیامت بر دوام و باقی می باشد و جایز نیست بین کتاب خدا و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم تفرقه و جدایی انداخت.
پیروی از قرآن و سنت در عقاید و احکام در هر زمانی و بر هر گروهی واجب است
برادران گرامی: نصوصی که از قرآن و سنت تقدیم گردید همانگونه که به صورت قطعی بر وجوب پیروی از سنت در هر آنچه که پیامبر آورده است دلالت می کند و در اینکه هرکس راضی به حاکمیت سنت نباشد و خود را در مقابلش خاضع و فرمانبردار نداند مؤمن نیست. علاوه بر آن می خواهم نظر شما را به نکته ای معطوف دارم و آن اینکه سنت با همه عمومیت و مطلقاتی که دارد بر دو مسئله بسیار مهم ما را راهنمایی می کند که عبارتند از:
۱)   براستی آن شامل تمام کسانی می شود که تا روز قیامت دعوت به آنها می رسد و این نکته در فرموده پروردگار متعال به صراحت بیان شده است. چنانکه می فرماید:*لأُنذِرَکُم بِهِ وَمَن بَلَغَ*[۲۳] «تا شما را به وسیله قرآن انذار کنم و هرکس که قرآن به او ابلاغ می شود.»*وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا کَافَّهً لِّلنَّاسِ بَشِیرًا وَنَذِیرًا*[۲۴] «ما تو را نفرستادیم جز اینکه برای مردم ترساننده و بشارت دهنده باشی.» رسول الله صلی الله علیه و سلم این آیات را در فرموده خویش تفسیر نموده است آنجا که می فرماید:**… وَکَانَ النَّبِیُّ یُبْعَثُ إِلَى قَوْمِهِ خَاصَّهً وَبُعِثْتُ إِلَى النَّاسِ کَافَّهً**[۲۵] (پیامبران بصورت خاص برای قوم خویش مبعوث می شدند ولی من بعثتم برای همه مردم بود.) و باز می فرماید:** وَالَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ لَا یَسْمَعُ بِی رجل مِنْ هَذِهِ الْأُمَّهِ وَلَا یَهُودِیٌّ وَلَا نَصْرَانِیٌّ ثم لایؤمن بی إِلَّا کَانَ مِنْ أَهلِ النَّارِ**[۲۶] (سوگند به کسی که جانم در دست اوست هیچ فردی از این امت و هیچ یهودی و نصرانی از من چیزی نمی شنود مگر اینکه به من ایمان آورد که در غیر این صورت او از اهل آتش خواهد بود.)
۲)   مسئله دوم این است که سنت شامل تمام امورات دینی می گردد فرقی نمی کند چه در مسائل عقیدتی و علمی و یا در مسائل احکام عملی باشد. همانگونه که بر همه اصحاب واجب بود هنگامی که از جانب پیامبر یا توسط یک صحابی دیگر امری به آنها ابلاغ می شد به آن ایمان بیاورند و به همان صورت بر تابعی نیز واجب است هنگامی که از طریق اصحاب به او ابلاغ می گردد به آن ایمان آورد. همانگونه که بر اصحاب نیز جایز نبود حدیثی در زمینه مسائل عقیدتی را به خاطر اینکه آحاد است و از یک صحابه مثل خودش آن را شنیده است، رد نماید. برای کسانی که بعد از اصحاب آمدند نیز همینگونه بود. برایشان درست نبود حدیثی را به شرط اینکه خبر دهنده اش نزد او مورد اعتماد باشد، رد نماید و این امر تا زمانی که جهان برپاست و خداوند وارث آن خواهد شد استمرار خواهد داشت. در عهد تابعین و ائمه مجتهدین نیز به همین منوال بوده است. نص امام شافعی – رحمه الله- بر این گفته دلالت دارد.
خلف به جای حکم کردن به سنت آن را محکوم کردند
سپس کسانی بعد از ایشان جانشین شدند؛ سنت نبوی را ضایع کرده و مورد بی توجهی قرار دادند و این کار را به واسطه اصولی که بعضی از علماء کلام نهاده بودند و قواعدی که بعضی از علمای اصول و فقهای مقلد به گمان خویش صحیح پنداشته بودند انجام دادند که از جمله نتایج آن، سهل انگاری مذکور بود. چیزی که موجب شک و تردید در قسمت بزرگی از سنت گشت و به رد قسمت دیگری از آن به خاطر مخالفت با آن اصول و قواعد انجامید. نزد آنها نشانه ها دگرگون شد. به جای مراجعه به سنت و حکم قرار دادنش، جریان را دگرگون کردند؛ سنت را بر قواعد و اصول خویش بازگرداندند؛ هر کجا با موافق آنها بود قبول شد و در غیر آن صورت ترکش کردند و سرانجام رابطه بین پیامبر و مسلمانان منقطع گردید. این جریان به صورت خاص در بین متأخرینشان روی داد. جاهلانه با پیامبر، عقیده، سیره و عبادتش در نماز، روزه، حج و احکام و فتواهایش به مخالفت برخاستند. هنگامی که در مورد چیزی از آنها سؤال می شد بواسطه حدیث ضعیف یا حدیثی که اصلی ندارد و یا به وسیله مذهب خاصی به تو جواب می دادند. آنهنگام که معلوم گردید با حدیث صحیح مخالفت نموده و برایش ذکر می شد، به آن توجه نمی کردند و رجوع به آن را نمی پذیرفتند و تمام این کارها را به سبب شبهاتی که هم اکنون مجال بیان آن نیست انجام می دادند. سبب همه این مسائل آن اصول و قواعدی بود که به آن اشاره شد که بعضی ازآنها را به زودی بیان می داریم. این وبا در تمام بلاد اسلامی و مجله های علمی و کتابهای دینی مگر به صورت نادر و استثناء شایع گردید. نمی توانید مفتی را بیابید که در آن به کتاب و سنت فتوا دهد مگر افراد اندکی که آن هم غریب هستند. جمهور آنها بر مذهبی از مذاهب اربعه اعتماد می کنند و اگر مصلحتی هم به گمان خویش در آن ببینند به سمت مذاهب دیگر هم خواهند رفت ولی گویا سنت نزد آنها به یک امر فراموش شده تبدیل گشته است مگر اینکه مصلحتی نزدشان اقتضای رجوع را بطلبد چنانکه بعضی از آنها در طلاق به لفظ ثلاثه به حدیث ابن عباس استناد می کنند که در عهد رسول الله صلی الله علیه و سلم یک طلاق محسوب می شده است. آری آن را در حد یک مذهب که دلایل آن ترجیح داده نشده است تنزل می دهند در حالیکه قبل از آگاهی از آن با آن و دعوتگران به سویش می جنگیدند.
غریب بودن سنت نزد متأخرین
از جمله چیزهایی که بر غریب بودن سنت در این زمان و جهل اهل علم و فتوا به آن دلالت می کند جواب یکی از مجلات اسلامی در مورد این سؤال است که آیا حیوانات نیز مبعوث می شودند؟ جواب می دهد که: امام آلوسی در تفسیرش گفته در مورد این مسئله نص صرحی از کتاب و سنت در مورد بعثت غیر از جن و انس که بشود بر آن اعتماد کرد وجود ندارد. این تمام آن چیزی است که جواب دهنده بر آن اعتماد کرده است و این چیز عجیبی است و نشانه نهایت سهل انگاری اهل علم و بی اطلاعی از سنت می باشد چون به تحقیق در بیش از یک حدیث به زنده شدن حیوانات تصریح می کند که قصاص بعضی از آنها را از بعضی دیگر می گیرند از جمله این احادیث، حدیث مسلم در صحیحش می باشد که می فرماید:** لَتُؤَدُّنَّ الْحُقُوقَ إِلَى أَهْلِهَا یَوْمَ الْقِیَامَهِ حَتَّى یُقَادَ لِلشَّاهِ الْجَلْحَاءِ مِنْ الشَّاهِ الْقَرْنَاءِ ** (حقوق را به اهلش برخواهید گرداند تا جایی که قصاص بز بدون شاخ را از بز شاخدار خواهند گرفت.) از ابن عباس و دیگران ثابت است که هنگامی کافر این قصاص را می بیند می گوید:*یَا لَیْتَنِی کُنتُ تُرَابًا*[۲۷] «ای کاش من هم خاک می شدم.»
اصولی که به واسطه آن سنت رها شده است
آن اصول و قواعدی که خلف بنا نهاد و آنها را از سنت دور نمود چنانکه سبب شد در تعلیم و پیروی کردن از آن فاصله بگیرند چه بود؟ در جواب آن خواهیم گفت: می توان آن را در موارد زیر خلاصه کرد:
۱٫    گفته بعضی از علمای کلام است که: به وسیله حدیث آحاد عقیده ثابت نمی گردد و بعضی از دعوتگران دینی نیز در این زمان به این امور تصریح کرده و گفته اند که نباید عقیده را از حدیث آحاد گرفت بلکه آن را حرام دانسته اند.
۲٫    بعضی از قواعدی  که علمای مذهب در اصول خویش قرار داده اند میباشد  ما درزیر به چکیده ای از آن اشاره می کنیم:
‌أ . مقدم داشتن قیاس بر خبر آحاد[۲۸].
‌ب  .هنگامی که خبر آحاد مخالف اصول باشد مردود است.[۲۹] ‌ج  .اگرحدیثی که متضمن حکمی که از نص قرآن بیشتر است باشد به دلیل اینکه آن را موجب نسخ قرآن می دانند و گویند که سنت نیز قرآن را نسخ نمی کند آن را مردود می دارند.[۳۰] ‌د    .در هنگام تعارض، عام را بر خاص مقدم می دارند و یا جایز  نمیدانند  که عموم قرآن به وسیله خبر آحاد تخصیص یابد.[۳۱] ‌ه    .مقدم داشتن اهل مدینه بر اهل حدیث
۳٫    تقلید و آن را به دین و مذهب تبدیل کردن که یکی دیگر از آن اصول می باشد.
و صلی الله علی محمد و آله و صحبه و سلم
و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین
نویسنده: علامه محدث ناصرالدین البانی- رحمه الله-

________________________________________
[۱] احزاب۳۶
[۲] حجرات۱
[۳] آل عمران۳۲
[۴] نساء۷۹-۸۰
[۵] نساء۵۹
[۶] انفال۴۶
[۷] مائده۹۲
[۸] نور۶۳
[۹] انفال۲۴
[۱۰] نساء۱۳-۱۴
[۱۱] نساء۶۰-۶۱
[۱۲] نور۵۱-۵۲
[۱۳] حشر۷
[۱۴] احزاب۲۱
[۱۵] نجم۱- ۴
[۱۶] نحل۴۴
[۱۷] أخرجه البخاری فی “صحیحه – کتاب الاعتصام ”
[۱۸] أخرجه البخاری
[۱۹] أخرجه البخاری ومسلم
[۲۰] رواه أحمد وأبو داود والترمذی وصححه وابن ماجه والطحاوی وغیرهم بسند صحیح
[۲۱] رواه أبو داود والترمذی والحاکم وصححه وأحمد بسند صحیح
[۲۲] أخرجه مالک مرسلاً ، والحاکم مسنداً وصححه
[۲۳] انعام۱۹
[۲۴] سبأ۲۸
[۲۵] متفق علیه
[۲۶] رواه مسلم وابن منده وغیرهما ( الصحیحه ۱۵۷)
[۲۷] نبأ۴۰
[۲۸] الإعلام ۱/۳۲۷و۳۰۰ شرح المنار ص۶۲۳
[۲۹] الإعلام ۱/۳۲۹ ، شرح المنار ص۶۴۶
[۳۰] شرح المنار ص۶۴۷ ، الأحکام ۲/۶۶
[۳۱] شرح المنار ص۲۸۹-۲۹۴ ، إرشاد الفحول ۱۳۸-۱۳۹-۱۴۳-۱۴۴

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …