پس اهل سنت و جماعت جز به دانش، رفتار و سلوکِ سلف صالح و کسانی که از ایشان علم آموختهاند و بر منهج و برنامه آنان گام برداشتهاند و به اصول آنان پایبند بودهاند، نه اعتقاد داشته، و نه اقتدا میکنند و نه چنین چیزی را بر خود لازم میدارند. چرا که صحابه رضی الله عنهم تفسیر قرآن را از رسول الله صلی الله علیه وسلم فرا گرفته و به تابعین رحمهم الله آموزش دادهاند. هرگز نظر شخصی، سلیقه، عقل، شور و شوق و عشق را بر الله جل جلاله و رسول صلی الله علیه وسلم مقدّم نمیدارند.
-(آنچه را که شایسته است بدانیم: این است که وقتی تفسیر قرآن و حدیث از رسول الله صلی الله علیه وسلم ثابت و شناخته شد، دیگر به گفتار اهل لغت، استناد نمیشود. چرا که تفسیرش از جانب پیامبر صلی الله علیه وسلم به اثبات رسیده است… بهترین نعمتی که الله جل جلاله بر ایشان ارزانی داشت، پایبندی آنها به قرآن و سنت بوده است. از اصولی که صحابه رضی الله عنهم و تابعین رحمهم الله بر آن اتفاق نظر دارند، این است که هرگز مخالفت کسی در مقابل قرآن، قابل پذیرش نیست. نه نظر شخصی، نه سلیقه، نه عقل، و نه شور و شوق و عشق وی؛ لذا قرآن امامی بود که به آن اقتدا میشد. از همین روست که در گفتار یکی از سلف نمییابی که وی با عقل، دیدگاه شخصی، قیاس، سلیقه، و «وجد و مکاشفه»[۱]، با قرآن معارضه کرده باشد. هرگز هم نگفته است که در این مسئله، نقل و عقل با هم تعارض دارند؛ چه برسد به این که بگوید: باید عقل را بر نقل مقدّم داشت و نقل را که عبارت است از قرآن، حدیث، گفتار صحابه و تابعین رحمهم الله، یا باید تفویض شود[۲] یا تأویل (تفسیر)… . سلف معتقد بودند هرگز نباید با آیهای از آیات معارضه نمود؛ بلکه باید آن را با آیهای دیگر تفسیر یا منسوخ بودنش را اثبات کرد، یا با سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم آن را تفسیر نمود؛ چرا که حدیث، قرآن را تبیین کرده و توضیح میدهد؛ بر آن دلالت دارد و مفهوم آیات را شرح و بسط میدهد)[۳].
-(الله جل جلاله فرموده است: ﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِینَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِینَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِیَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَآ أَبَدٗاۚ ذَٰلِکَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ١٠٠﴾ [التوبه: ۱۰۰]: «پیشگامان نخستین از مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی و درستی از آنان پیروی کردند، الله از ایشان خشنود است و آنان هم از الله راضی هستند؛ برای ایشان بهشتهایی آماده کرده که از زیرِ آن نهرها جاری است، در آنجا برای ابد جاودانهاند؛ این است کامیابی بزرگ».
در این آیه شاهدیم که الله جل جلاله تابعین که به نیکی از صحابه رضی الله عنهم تبعیت کردهاند را هم، شامل رضایت و بهشت خویش نموده است…
از این رو هر کس از پیشگامانِ نخستین پیروی نماید، جزو آنان خواهد بود. آنان بهترین مردم بعد از پیامبران † هستند؛ زیرا امت محمد صلی الله علیه وسلم بهترین امتی است که مبعوث گردید و صحابه رضی الله عنهم بهترین افرادِ امت محمد صلی الله علیه وسلم هستند…
لذا درکِ گفتار و رفتارِ آنان در علم و دین، بهتر و سودمندتر از فراگیریِ سخنان و عملکرد متاخرین در تمامی علوم و رفتار دینی است…
آنان از نسلهای بعد از خویش به شهادتِ قرآن و سنت، برتر و فرزانهترند. به همین سبب اقتدای به آنان بهتر از پیروی از نسلهای بعدیست. اجماع و مناظرات ایشان در علم و دین، به مراتب سودمندتر از شناخت و فراگیری اجماع و اختلافات آیندگان میباشد.
چون اجماعِ آنان، درست و عاری از خطا بوده است. هرگاه هم که با یکدیگر اختلاف نظر داشتهاند، بلأخره برخی از آنان حق و صواب را بیان داشتهاند. لذا میتوان سخن درست و صحیح را در برخی از سخنان یافت. هرگز نمیتوان سخنی از ایشان را باطل دانسته و رد نمود مگر اینکه، قرآن و سنت بر خلاف آن دلالت کند، آنهم به این دلیل که بسیاری از اصول متاخرین نوپیدا و بدعت محسوب میشود، قبلاً هم اجماع سلف بر خلاف آن به اثبات رسیده است. وقطعاً اختلافِ نوپیدای بعد از اجماعِ سلف صالح، همانند مخالفتِ خوارج، رافضیها، قدریه، و مرجئه اعتبای ندارد؛ چرا که سخنانِ معروفی در مخالفتِ با نصوص مشهور و اجماع صحابه رضی الله عنهم از آنها ثابت شده است…
همچنین نمیتوان مسئلهای در دین پیدا کرد مگر اینکه، سلف پیرامون آن سخن گفتهاند؛ لذا باید متاخرین سخنی بگویند که یا با سلف همسو و موافق باشد یا مخالف)[۴].
[۱]– از اصطلاحات صوفیها است که در هنگام از خود بیخود شدن، خرافههایی کفرآمیز گویند. مترجم.
[۲]– معنی نکردن و سپردن آن معنا به الله ﻷ. مترجم.
[۳]– همان : ج۲۷ – ۲۹.
[۴]– همان: ج۱۳ ۲۳- ۲۷.