مسئله سوم: شیخ الإسلام: میگوید: «اگر کسی بگوید که اگر الله بالای عرش باشد، پس یا باید از عرش بزرگتر باشد یا کوچکتر و یا مساوی باشد، و تمامی اینها محال است و سخنانی اینچنین. زیرا چنین شخصی از اینکه الله بر عرش است همان مفهومی را فهمیده که جسمی بالای جسم دیگر باشد و این الزام پیرو و بر اساس این مفهوم است اما استواء ای که سزاوار شکوه و بزرگی الله متعال است و به او اختصاص دارد، نیاز به الزامی از الزامات باطلی که سایر اجسام دارند و باید آن را نفی کرد، ندارد.. و این گفته که اگر الله بر عرش باشد مانند قرار گرفتن انسان بر تخت و کشتی است به خاطر این است که چنین شخصی استواء را تنها به این شکل میداند پس هر دو شخص خداوند را همانند بشر دانسته و هر دو، حقیقت آنچه الله خودش را با آن وصف نموده تعطیل کردهاند و تفاوتش این است که گروه اول هر نامی که به استوای حقیقی مربوط است را تعطیل کردهاند و گروه دوم آن استوا و قرار گرفتنی را اثبات کردهاند که از ویژگی مخلوقات است.
سخن آخر: باوری که امت میانه بر آن هستند، این است که الله بر عرش قرار دارد، قرار داشتنی که سزاوار شکوه و بزرگیاش است و ویژهٔ اوست؛ همان گونه که او وصف شده که بر هر چیزی آگاه است و بر انجام هر کاری توانا است و شنوا و بینا و مانند آن است. پس همانگونه که جایز نیست علم و قدرتی به الله نسبت داده شود که مانند علم و قدرت مخلوقات است همانگونه قرار گرفتن الله بر عرش دارای ویژگیها و الزامات قرار گرفتن مخلوقی بر مخلوق دیگر نیست»([۱]).
[۱] – مجموع الفتاوی ۵/۲۷-۲۸