نظر و دیدگاه ما درباره مذاهب اربعه(چهارگانه) (حنفی، مالکی، شافعی، حنبلی) رحمهم الله
اما دیدگاه ما در رابطه با مذاهب فقهی چهارگانه، به حقیقت استادمان ناصر الدین در یکی از مقالات خود در مجله «المسلمون» تحت عنوان«عوده الی السنه» بیان کرده و ما خلاصه آن را برای شما –برادر خواننده ذکر خواهیم کرد: این مذاهب بطور کلی به سه دسته تقسیم میشوند
۱- قسمتی از آنان در رابطه با موضوعاتی با هم اتفاق نظر دارند و موافق هم هستند مانند: فرضیه نماز، و تعداد و رکعات آنها و فرضیه روزه و حج، حرام بودن تشبه به کفار، ما معتقدیم در این رابطه عمل کردن به آنها بر تمامی مسلمانان واجب است.
۲- قسمتی دیگر موضوعاتی هستند که درمورد در آنها در بین مذاهب اختلاف نظر وجود دارد، ولی اختلاف نوعی نه اختلاف ضدیّتی مانند: دعاهای استفتاح، تشهدهای مختلف، قرائتهای قرآن، در این حالت عمل کردن به هر کدام از آنها که ثابت شده در کتاب و سنّت وجود نداردجایز است، و افضل آن است که متنوع باشند، و هر دفعه به یکی از آنها عمل شود.
۳- قسمت سوم موضوعاتی هستند که در مورد آنها اختلاف شدیدی در بین مذاهب وجود دارد، و به هیچ وجه امکان جمع کردن آراء و نظرات مختلف به شیوهای که معروف و مقبول باشد، وجود ندارد.مانند:باطل شدن وضو، تماس پوستی با زن بیگانه نامحرم: مقصود زنی که نکاحش جایز است بدون پوشش و مانع جاری شدن خون، خوردن گوشت شتر، خواندن قنوت در نماز صبح همیشه بدون نزول عذاب، غیر اینها در رابطه با این قسمت، معتقدیم که بحث و گفتگو درباره درستی و صحّت این بخش تمامی در مذاهب نه در یک مذهب واحد، واجب است در برابر هر کسی که توانایی بحث و گفتگو در این موضوع را دارد، واجب است که آراء و نظرات مذاهب مختلف و دلایل آنها را جمع کرده و پیش چشم بگذارد، سپس آنهایی را که از لحاظ دلیل، قوی تر و دارای حجّت قاطع و روشن تری هستند، انتخاب کند و به آن عمل کند. زیرا حق فقط در یک مذهب وجود ندارد بلکه در بین تمامی آنها شایع و مشترک است. بعضی وقتها حق در رابطه با فلان مسأله در مذهب ابی حنیفه و در رابطه با مساله دوم در مذهب شافعی و در رابطه با مساله سوم در مذهب مالکی و درباره مساله چهارم در مذهب امام احمد و به همین ترتیب، وجود دارد و اگر به یک مذهب اکتفا کرده و تمسک بجوئیم، حقیقت بسیاری از مسائل را که در مذاهب دیگر وجود دارند از دست خواهیم داد، و این چیزی است یا روشی است که هیچ انسان مسلمان عاقل آن را جایز نمیداند. و از آن جهت که هیچ راهی برای شناخت حقیقت بسیاری از مسائلی که مذاهب در آن اختلاف داشتهاند، جز بازگشت به سوی سنّت وجود ندارد، به همبن خاطر دعوتگران، بازگشت به سوی سنت را به عنوان اصلی که همه به سوی آن برمی گردند، و آن را به عنوان اساسی که آراء و نظرات و افکار خود را بر روی آن پایه ریزی میکنند، قرار دادهاند و از آن جائیکه امامان محتهد و علماء برجسته و دانا نهایت سعی و تلاش شایسته خود را در راه توضیح سنّت و آسان کردن به لحاظ درک فهم آن برای مردم، بیان احکام استخراج شده از سنّت صرف کردهاند. پس بحقیقت در توان وقدرت دعوتگران سنّت نیست، مگر اینکه از علم و آراء و نظرات ایشان نسبت به فهم کتاب و سنت استفاده کنند. به این ترتیب تمامی خیر و برکت آنان را بدست آورده وتا جایی که میتوانند حقیقت موضوعات مختلف را کسب خواهند نمود و در این حالت، هم اصل را که همان سنت است، حفظ کرد و هم قدر و ارزشی را که لایق و شایسته ائمه است حفظ میکنند، و این چیزی است که سلف صالح، اتّباع خود را به آن سفارش کردهاند، عبدالله پسر مبارک میگوید: «دستوری که شما باید بر آن اعتماد و اطمینان داشته باشید، باید سنت باشد. به گفتههایی از علماء عمل کرده و آن را دست بگیرید که حدیث آن را برای شما تفسیروتوضیح میدهد»[۱]. و این رأی و نظر و اعتقاد دعوتگران سنّت و تابعان سلف صالح در رابطه با مذاهب و موقف و دیدگاه آنان درباره امامان اربعه است آیا در دیدگاه و نظرات آنان چیزی وجود دارد که یک انسان منصف را وادار به سرزنش و نکوهش آنان بکند و از آنان تنفّر و انزجار داشته باشد؟یا آنچه که شایسته است اینکه هر مسلمانی براین عقیده و باور باشد که باید فرق و تفاوت بین گفتههای یک شخص معصوم و غیر معصوم را بداند و تفاوت بین هدف و وسیله را نیز فراموش نکند؟([۲])
[۲]– مجله المسلمون(۵/۲۸۴-۲۸۵).