گاهی اتفاق میافتد که دختر یا پسر جوان مرتکب حرام گشته، به رذالت و پستی گرفتار میشوند و نفس اماره آنان را به سوی بدی و گناه سوق میدهد؛ در چنین شرایطی نباید ناامید شوند و خود را تباه و نابود کنند. گفتنی است: هر گناهی که انسان مرتکب شود و سپس صادقانه توبه نماید، خدای متعال توبهاش را میپذیرد و گناهش را محو و نابود میگرداند. خداوند متعال می فرماید:
«(از قول خدا به مردمان) بگو: ای بندگانم، ای آنان که در معاصی زیادهروی کردهاید! از لطف و مرحمت خدا ناامید نگردید؛ قطعاً خداوند همه گناهان را میآمرزد. چرا که او بسیار آمرزگار و بس مهربان است». [الزمر: ۵۳].
اینک به نمونهای از توبه صادقانه توجه کنید و بنگرید که توبهکنندگان واقعی چگونه دست از گناه میکشیدند و به سوی خدا روی میآوردند:
برخی از یاران رسول الله صلی الله علیه وسلم پیش از اسلام و قبل از آنکه مسلمان شوند، مرتکب زنا میشدند؛ اما هنگامی که نور اسلام بر دلهایشان تابید بر شهوتها و خواستههای نفسانی خود غلبه کردند و فرمان خداوند بلندمرتبه را پاسخ گفتند. از آن جمله میتوان به مرثد بن ابی مرثد رضی الله عنه اشاره کرد. خدای متعال میفرماید:
«مرد زناکار جز با زن زناکار یا زن مشرک ازدواج نمیکند؛ و زن زناکار نیز جز با مرد زناکار و یا با مرد مشرک ازدواج نمیکند. و چنین ازدواجی بر مؤمنان حرام شده است». [النور: ۳].
مفسران در شأن نزول این آیه گفته اند: شخصی به نام مرثد بن ابی مرثد رضی الله عنه اسیران را با خود از مکه به مدینه میبرد. در مکه زن بدکاری به نام عناق وجود داشت که در گذشته دوست مرثد بود، مرثد قرار بود یکی از اسیران مکه را با خود به مدینه ببرد. عناق مرثد را دید و به او گفت: «شب را نزد من بگذران». مرثد رضی الله عنه گفت: «ای عناق، خداوند زنا را حرام کرده است». عناق فریاد برآورد: «ای کسانی که در خیمهها هستید! این مرد اسیران شما را به مدینه میبرد». مرثد رضی الله عنه میگوید: «زمانی که به مدینه رسیدم، نزد رسول خدا صلی الله علیه وسلم رفتم و گفتم: ای پیامبر خدا! آیا با عناق ازدواج کنم؟ رسول اکرم صلی الله علیه وسلم به من پاسخی نداد تا اینکه این آیه نازل شد:
«مرد زناکار جز با زن زناکار یا زن مشرک ازدواج نمیکند؛ و زن زناکار نیز جز با مرد زناکار و یا با مرد مشرک ازدواج نمیکند. و چنین ازدواجی بر مؤمنان حرام شده است». [النور: ۳].
آنگاه رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: «با او ازدواج نکن»([۱]).
به نمونه دیگری در این زمینه توجه کنید: ابوهریره رضی الله عنه میگوید: رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: «بَیْنَمَا کَلْبٌ یُطِیفُ بِرَکِیَّهٍ، کَادَ یَقْتُلُهُ العَطَشُ، إِذْ رَأَتْهُ بَغِیٌّ مِنْ بَغَایَا بَنِی إِسْرَائِیلَ، فَنَزَعَتْ مُوقَهَا فَسَقَتْ لَهُ بِه فَغُفِرَ لَهَا».
یعنی: «سگی پیرامون چاه آبی میگشت و نزدیک بود از تشنگی هلاک شود که یکی از زنان بدکار بنی اسرائیل آن سگ را دید؛ آن زن کفشش را درآورد و با آن برای سگ (از چاه) آب کشید و به او داد و به همین خاطر آمرزیده شد».
برادر و خواهرم! شیطان خیلی مشتاق است و میکوشد تا انسان را نسبت به توبه مأیوس و ناامید کند و کردهی انسان گنهکار را همانند داغی بر چهرهاش نشان دهد که هرگز از او جدا نمیگردد. بدین سان قصد و ارادهی توبه به نوعی جسارت تبدیل میشود که انسان را از تصمیمگیری برای توبه و ایجاد دگرگونی در خود باز میدارد.
بسیاری از مؤمنان این امت و امتهای گذشته ابتدا باده نوش بوده و به انواع خلاف و بدکاری روی میآوردهاند؛ اما هنگامی که خداوند دلهایشان را به نور ایمان روشن گردانید، برخواستههای نفسانی خود پیروز شدند و اطاعت و فرمانبرداری از خدا را در پیش گرفتند.
غرایز و خواستههای نفسانیای که دختران و پسران جوان از آن رنج میبرند، تنها در آنان وجود ندارد، بلکه نفس و خواستههای نفسانی بسیاری از بندگان نیک خدا را نیز به هوا و هوس فرا میخوانند و حتی گاهی شهوتشان بیش از دیگران است؛ با این حال بندگان نیک خدا بر شهوت و خواستهی نفس خود غلبه میکنند و همین دلیلی است براینکه با وجود ارادهی قوی میتوان برخواستههای نفس غالب آمد.
گرفته شده از کتاب: سخنی با جوانان (مباحثی پیرامون کنترل غرایز جنسی)
مؤلف: محمد بن عبدالله الدویش
مترجم: محمد ابراهیم کیانی
تهیه و ترتیب: حجت الله جسیم