معیار و میزان اهل سنت و جماعت در برخورد و تعامل با اهل بدعت:(۲)

– (افشاگری ائمه‌ی اهل بدعت یا عبادت‌گزارانِ (مبتدع) که با کتاب الله و سنت مخالف‌اند، به اتفاق مسلمین واجب است؛ و باید امت را نسبت به آنان هشدار داد. حتی به امام احمد  رحمه الله گفته شد: شخصی است که روزه می‌گیرد، نماز می‌خواند و به اعتکاف می‌نشیند، و دیگری در مورد اهل بدعت افشاگری می‌کند، کدام یک در نزد شما محبوب‌تر است؟ گفت: اگر نماز خوانده، روزه بگیرد و اعتکاف کند، به خودش فایده می‌رسد، اما در افشا نمودنِ اهل بدعت، عموم مسلمانان بهره‌مند می‌شوند و این بهتر است. می‌گوید: سودرسانیِ به عموم مردم، ‌از جنس جهاد فی سبیل الله است. چرا که پاک نمودن راه، دین، منهج یا روش و شریعتِ الهی و دفعِ تجاوز سرکشان، بر مسلمین فرض کفایه است. و اگر الله  سبحانه وتعالی افرادی را برای دفع ضررِ این گروه نمی‌گمارد، دین به تباهی کشیده می‌شد. فساد آنان از فساد دشمن که به خاک ما حمله می‌کند به مراتب بیشتر است؛ زیرا دشمنی که به خاک مسلمانان حمله می‌کند، در ابتدا قلب‌ها و دینداری را به فساد نمی‌کشد مگر کم‌کم و در گذر زمان. لیکن این افراد از همان ابتدا دل‌ها را تباه می‌کنند)[۱].

– (دشمنان دین بر دو دسته‌اند: کفار و منافقان. الله  جل جلاله هم، پیامبرش  صلی الله علیه وسلم را به جهاد با هر دو گروه دستور داده است. و چون گروهی از منافقین بدعتهایی مخالف با کتاب الله پدید می‌آورند و با آن مردم را به اشتباه می‌اندازند، و این جریان هم برای مردم تبیین نمی‌شود، دستوراتِ قرآن تباه گشته و دین عوض شده است. چنان که قبل از ما، دینِ اهل کتاب به دلیل تغییر و تبدیل و عدم ایستادگی در مقابل مفسدان، تباه شد. و از آنجا که برخی انسان‌ها منافق نیستند ولی مدام به تبلیغات منافقین گوش می‌دهند، به خود شک کرده‌اند؛ تا آنجا که گرچه سخنشان با قرآن در تضاد است، گمان می‌کنند حق با منافقین است. لذا ناخواسته دعوتگرانی می‌شوند که به سوی بدعتِ منافقین فرا می‌خوانند… پس افشا کردن این افراد هم از ضروریات است. حتی فتنه و فساد این افراد بیشتر است؛ چرا که در عین حال، این افراد نا‌آگاه دارای ایمانی هستند که به خاطر ایمانشان باید با آنان موالات و ارتباط داشت؛ ولی متاسفانه در دام بدعت‌های منافقین افتاده‌اند که دین را به فساد می‌کشد. از این رو هشدار نسبت به آنان از ضرورات است. حتی اگر لازم باشد باید به صورت خاص، نامشان هم گرفته شود. حتی اگر آن بدعت‌ها را از منافقی هم نشنیده باشند، لیکن گمان کنند که این بدعت‌ها حق و خیر هستند و جزو دین می‌باشند، در حالی که چنین نیست، باز هم افشاگری آنان واجب است)[۲].

– (از همین رو باید وضعیت آنان را که در حدیث و روایت، نظر و فتوا، زهد و پارسایی دچار اشتباه می‌شوند، گوشزد کرد. هر چند مجتهدی که – غیر عمد – به خطا رفته باشد، خطایش آمرزیده شده است و به خاطر تلاشش دارای اجر هم هست، لیکن بیان قول و عملی که کتاب الله و سنت بر آن دلالت دارد، واجب است. هر چند با قول و عملِ مجتهد هم مخالف باشد. اما اگر از کسی اجتهادی به اثبات رسید که گنجایش چنان فتوایی وجود داشت، نباید برای نکوهش و بدگویی و گناهکار دانستن وی، نامش گرفته شود. چرا که الله  جل جلاله خطایش را معاف نموده است. بلکه به خاطر ایمان و تقوایی که در او وجود دارد، باید با او دوستی و موالات کرده و به او محبت ورزید. و حقوقی و وظایفی را که الله از قبیل تعریف و تمجید و دعا برای وی واجب نموده است باید ادا نمود. هر چند برخی کارهای نفاق هم از او سر بزند. چنان که نفاقِ گروهی در عهد رسول الله  صلی الله علیه وسلم هم ثابت و هویدا بود.. و همان گونه که دیگر مسلمانان نفاقِ رافضیان را درک کرده‌اند.. لذا این کارها نفاق نامیده می‌شود. و اگر بدعتی را اعلان کرد، و ندانست که آیا شخصِ مبتدع منافق است یا مؤمنی که دچار لغزش شده است، باید همان چیزی را که از او می‌داند، بیان دارد. و جایز نیست چیزی را که نمی‌داند افشا کند. و در این باب، جز برای چهره‌ی الهی و این که کلمه‌ی الله بلند و بالا باشد، نباید سخنی دیگر بر زبان براند. و هر کس نا آگاهانه یا خلاف واقع سخنی بگوید، گناهکار است)[۳].

– (گروهی از شاگردان امام شافعی و احمد رحمهم الله کشتنِ مبتدعی که بر خلاف قرآن و سنت دعوت می‌دهد را، جایز دانسته‌اند. همچنین بسیاری از شاگردان امام مالک  رحمه الله هم بر همین باورند. می‌گویند: امام مالک  رحمه الله و دیگران قتل «قدریه» نه به دلیل ارتداد، بلکه به دلیل فساد در زمین را، جایز دانسته‌اند.. آنان استدلال نموده‌اند که اگر شرّ انسان مفسد جز با کشتنش قطع نمی‌شود، باید وی را کشت)[۴].

– (اما شخصی از خوارج یا روافض که دستگیر شده ‌است، هر چند فقها در مورد قتل شخصی که دستگیر شده است اختلاف نظر دارند، لیکن از علی و عمر رضی الله عنهما روایت است که باید آن‌ها را کشت. اما در مورد جنگ با کسانی که از انجام دستورات الهی (مثل زکات و …) امتناع می‌ورزند، اختلافی وجود ندارد؛ زیرا دامنه‌ی قتال و جنگ، از کشتن وسیع‌تر است. چنان‌که با سرکشان و یاغیان که به مردم حمله‌ور می‌شوند، جنگ می‌شود. گرچه هر کدام از این افراد که دستگیر شدند، نباید جز به همان روشی که الله  سبحانه وتعالی و رسول  صلی الله علیه وسلم دستور داده‌اند، مجازات ‌شوند.

روایات زیادی از رسول الله  صلی الله علیه وسلم در مورد خوارج به صورت متواتر، ثابت است. و علما هم کسانی را که اهل بدعت هستند و از شریعت محمد  صلی الله علیه وسلم و جماعتِ مسلمانان خارج‌اند، به صورت لفظی یا معنوی در این وعید داخل می‌دانند. بلکه چنین افرادی از قبیل «خُرّمیه» «قرامطه» «نُصیریه» و هر کس که انسانی را الله بپندارد، یا غیرِ پیامبری را پیامبر بداند و بنا بر این اعتقاد با مسلمانان بجنگد، از خوارجِ حروریه هم شرورتر‌اند. پیامبر  صلی الله علیه وسلم نیز از این رو خوارج حروریه[۵] را اسم می‌برد که آنان اولین گروهی بودند که بعد از او  صلی الله علیه وسلم سر بر آوردند. حتی اولین افراد این گروه در حیات رسول  صلی الله علیه وسلم ظهور کردند. لذا نامِ آنان (خوارج) را که به عهد وی  صلی الله علیه وسلم بسیار نزدیک بوده‌اند، به صراحت گرفته است. چنان که الله  جل جلاله و رسول  صلی الله علیه وسلم مواردی از این تخلفات و نام‌ها را به دلیل نزدیک بودن به زمانه‌ی پیامبر علیه افضل السلام، به طور خاص نام گرفته‌اند.. هر کس هم که این معانی و ویژگیها در او یافت شد، در لیست آنان قرار می‌گیرد؛ زیرا اگر دسته‌ای را در نام بردنشان خاص کردند، به این معنا نیست که حکم تنها به آنان اختصاص دارد؛ بلکه بنا بر نیازِ مخاطبینی که در آن زمان بوده‌اند، آنان را معین نموده است؛ البته این در صورتی است که الفاظش شامل آنان نبوده باشد)[۶].

 

[۱]– همان: ج ۲۸ ص ۲۳۱ – ۲۳۲.

[۲]– همان: ج ۲۸ ص ۲۳۲ – ۲۳۳.

[۳]– همان: ج ۲۸ – ص ۲۳۳ – ۲۳۴.

[۴]– همان: ج ۲۸ ص ۳۴۶

[۵]– نام روستایی بوده است در نزدیکی کوفه‌ی عراق. (مترجم).

[۶]– همان: ج ۲۸ – ص ۴۷۵ – ۴۷۷.

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …