معنی من غیر تحریف و لا تعطیل (۲)

تعطیل در لغت از ماده‏ ی «العَطَل» به معنای زیر‏ آمده است: تهی بودن، بیکار بودن، عاطل و باطل ماندن، از کار انداختن و غیره. در قرآن نیز به یکی از مشتقات این ماده اشاره شده است، آنجا که می‏فرماید:

﴿وَبِئۡرٖ مُّعَطَّلَهٖ﴾ [الحج: ۴۵].

«و چاه‌هایی که بی‌استفاده رها گشته است».

در این آیه «معطله»: به چاهایی گفته می‌شود که اهالی یک منطقه آن را به حال خود رها کرده و از آن آب برداشت نمی‌‌کنند، [یا حیواناتشان را برای آب دادن به کنار آن نمی‌‌برند[۱]].

تعطیل به نسبت الله تعالی به سه بخش تقسیم می‌شود:

بخش اول: عدم پیوند میان آفریده و آفریدگارش و این قول گروههای مثل «دهریه» و «ملاحده» است که وجود آفریدگار را برای جهان هستی منکرند.

بخش دوم: رها کردن و مهمل گذاشتن عبادت الله تعالی، مانند مشرکانی که حقیقت توحید و استحقاق الله تعالی را در بندگی‌اش رها کرده و به عبادت غیرالله روی آورده‌اند.

بخش سوم: تعطیل و متروک گذاشتن اسماء، اوصاف و افعال الله سبحانه و تعالی و نفی کمالات مقدس او[۲]. در این بخش صفات خداوند عزوجل [نعوذ بالله] نفی و اشاره دارد به انکار سیطره‌ی خداوند به آنها.

اهل تعطیل (یا معطّله) به دو بخش اصلی تقسیم می‏شوند:

بخش اول: همان فلاسفه‌اند که آنان نیز دو گروهند:

گروه اول: ‌اهل فلسفه محض.

گروه دوم: اهل فسلفه‏ی باطنیه، که آنان نیز دو دسته‌ا‌ند:

۱- رافضیه، ۲- صوفیه.

بخش دوم: متکلمین که چهار گروهند:

۱- جهمّیه ۲- معتزله ۳- کلابیه ۴- ماتریدیه[۳].

 

[۱]– شرح الواسطیه: ص (۲۰)

[۲]– الجواب الکافی لـمن سأل عن الدواء الشافی: ص ۱۵۳٫

[۳]– منهج الدراسات لآیات الأسماء والصفات: ص ۵۵٫

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …