تعطیل در لغت از ماده ی «العَطَل» به معنای زیر آمده است: تهی بودن، بیکار بودن، عاطل و باطل ماندن، از کار انداختن و غیره. در قرآن نیز به یکی از مشتقات این ماده اشاره شده است، آنجا که میفرماید:
﴿وَبِئۡرٖ مُّعَطَّلَهٖ﴾ [الحج: ۴۵].
«و چاههایی که بیاستفاده رها گشته است».
در این آیه «معطله»: به چاهایی گفته میشود که اهالی یک منطقه آن را به حال خود رها کرده و از آن آب برداشت نمیکنند، [یا حیواناتشان را برای آب دادن به کنار آن نمیبرند[۱]].
تعطیل به نسبت الله تعالی به سه بخش تقسیم میشود:
بخش اول: عدم پیوند میان آفریده و آفریدگارش و این قول گروههای مثل «دهریه» و «ملاحده» است که وجود آفریدگار را برای جهان هستی منکرند.
بخش دوم: رها کردن و مهمل گذاشتن عبادت الله تعالی، مانند مشرکانی که حقیقت توحید و استحقاق الله تعالی را در بندگیاش رها کرده و به عبادت غیرالله روی آوردهاند.
بخش سوم: تعطیل و متروک گذاشتن اسماء، اوصاف و افعال الله سبحانه و تعالی و نفی کمالات مقدس او[۲]. در این بخش صفات خداوند عزوجل [نعوذ بالله] نفی و اشاره دارد به انکار سیطرهی خداوند به آنها.
اهل تعطیل (یا معطّله) به دو بخش اصلی تقسیم میشوند:
بخش اول: همان فلاسفهاند که آنان نیز دو گروهند:
گروه اول: اهل فلسفه محض.
گروه دوم: اهل فسلفهی باطنیه، که آنان نیز دو دستهاند:
۱- رافضیه، ۲- صوفیه.
بخش دوم: متکلمین که چهار گروهند:
۱- جهمّیه ۲- معتزله ۳- کلابیه ۴- ماتریدیه[۳].
[۱]– شرح الواسطیه: ص (۲۰)
[۲]– الجواب الکافی لـمن سأل عن الدواء الشافی: ص ۱۵۳٫
[۳]– منهج الدراسات لآیات الأسماء والصفات: ص ۵۵٫