مشاوران پیامبر در قرآن کریم!

به قول عرب «الغریق یتشبث بکل حشیش!» و این حکایت اسلام ستیزان از ابتدای بعثت تا زمان قیامت خواهد بود، و چنان در این وادی سرگردان هستند که هر کدام با پیروی از گمان خود، چیزی می‌گویند! پس از ادعای اقتباس از متون زرتشتی و کتاب مقدس و کتاب بودائی‌ها! دست به دامن این شده‌اند که پیامبر صلی الله علیه وسلم در نوشتن قرآن با افرادی مشورت می‌کرده و از نظریات آنان بهره می‌برده است!!
جناب دکتر می‌نویسد: «راجع به شایعه‌ای که سر زبان‌هاست و می‌گویند محمد نوشتن قرآن را از سلمان فارسی آموخته، الله به جبهه‌گیری می‌پردازد و آیه ۱۰۳ و ۱۰۴ را می‌آورد… قدر مسلم، در آن زمان این شایعه به قدری قوی بوده که محمد از الله می‌خواهد تا راجع به آن و تکذیب آن آیه‌ای نازل کند…»(۱)
می‌گویم: این شایعه که آقای روزبهانی هم چندان بی‌میل به پذیرفتن آن نیست، از باطل‌ترین اباطیل بوده و هیچ اصلی ندارد. یکی از قاطع‌ترین ادله‌ی ما آن است که این آیات مکی بوده و قبل از هجرت پیامبر صلی الله علیه وسلم به مدینه نازل شده‌اند،(۲) اما سلمان فارسی رضی الله عنه در عهد مدنی به خدمت پیامبر صلی الله علیه وسلم رسیدند و قبل از آن ایشان را ندیده بودند!(۳)
تعداد سوره‌های مکی حداقل ۷۵ سوره است که در مکی بودن آن‌ها اختلافی نیست، و در ۱۴ سوره‌ی دیگر اختلاف شده است که آ‌ن‌ها هم طبق قول راجح مکی هستند(۴) و آقای روزبهانی و مقلدین ایشان هرگز نخواهند توانست که نزول این ۸۹ سوره را پیش از حضور معلم! توجیه کنند. بنابراین ادعای آموختن قرآن از سلمان فارسی رضی الله عنه ادعای بی‌دلیلی است و شواهد تاریخی و همچنین علم به مکی یا مدنی بودن سوره‌ها این شبهه را باطل می‌کنند.
ممکن است شخصی سؤال کند که اگر این آیات ارتباطی به سلمان فارسی رضی الله عنه ندارند، پس مقصود از آن فرد عجمی چیست؟ در پاسخ می‌گوییم که لغت‌شناسان «عجم» را متضاد «عرب» دانسته‌اند(۵)  و بر این اساس هر فرد غیر عربی عجمی است، اگرچه فارس نباشد. علمای اهل تفسیر ذکر کرده‌اند که این آیه در ارتباط با غلامی رومی به نام «بلعام» نازل شده که پیامبر صلی الله علیه وسلم او را به اسلام دعوت می‌کرده‌اند، و از همین‌جا عده‌ای از مشرکین ادعا کرده بودند که او قرآن را به پیامبر صلی الله علیه وسلم می‌آموزد!(۶)  تنها کسی که نام «سلمان فارسی» را ذکر کرده است، ضحاک بن مزاحم می‌باشد که حافظ ابن کثیر رحمه الله قول او را تضعیف کرده و به مکی بودن آیه نیز استشهاد کرده است.(۷)
دکتر روزبهانی در ادامه بهانه‌ی جدیدی می‌یابد: «از دلائل قاطع (!) دیگر مبنی بر این‌که نویسنده‌ی قرآن شخص محمد بوده، موضوع عبدالله بن سعد بن ابی سرح، کاتب محمد است… این کاتب، هرچه را که به محمد پیشنهاد می‌کرد، محمد آن را در نوشتن قرآن می‌پذیرفت و این موضوع عبدالله را نسبت به اصالت قرآن مشکوک کرده تا جایی که به محمد می‌گوید: این چه الله‌ای است که بنابر سلیقه من، تمام گفتارش تغییر می‌کند…»(۸)
می‌گویم: این داستان دروغ است و گویا برای آقای روزبهانی هم افت داشته است که به آن شاخ و برگ ندهد!
اولاً. راست گفته‌اند که دروغ‌گو حافظه‌ی خوبی ندارد! جناب دکتر در جایی دیگر از کتاب‌شان فرموده‌اند: «یکی از اشتباهات محمد در این بوده که چون می‌خواسته و وانمود می‌کرده که قرآن کلام الله است، در خصوص آیات با کسی مشورت نمی‌کرده…»(۹) اما در این‌جا مدعی مشورت پیامبر صلی الله علیه وسلم با سلمان فارسی رضی الله عنه و حتی پذیرفتن پیشنهادهای صحابه شده است! (۱۰)
ثانیاً. اخباری‌ها حکایت مذکور را چنین نقل کرده‌اند که گویا این اتفاق بر سر آیه‌ی «فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ» رخ داده است، درحالی‌که این آیه به اتفاق اهل تفسیر مکی بوده(۱۱)  و ارتداد عبد الله بن سعد بن أبی سرح رضی الله عنه مربوط به عهد مدنی می‌باشد! بنابراین از همین طریق نیز بطلان این خبر آشکار می‌گردد.
ثالثاً. خبری که آقای روزبهانی به آن استناد کرده‌اند، علاوه بر این‌که با قرائن تاریخی در تضاد کامل است، اسناد رسوایی هم دارد که شایسته‌ی استشهاد نیست:
۱٫ امام واحدی رحمه الله این خبر را در کتاب «أسباب النزول»(۱۲)  از روایت کلبی آورده‌اند، و کلبی «متروک الحدیث» و متهم به دروغ‌گویی است.(۱۳)
۲٫ امام واحدی رحمه الله با اسنادش از شرحبیل نقل کرده است (۱۴) که عبدالله بن سعد بن أبی سرح ادعای نزول وحی کرده است، اما اسنادش ضعیف است. (۱۵)
۳٫ امام طبری رحمه الله خبر متفاوتی را با اسنادش از «إسماعیل السدی» نقل کرده است که عبد الله بن سعد بن ابی سرح، آن زمان که پیامبر بر او املاء می‌کردند، «سمیعا علیما» را «علیما حکیما» می‌نوشت و سپس دچار شک شده و کافر شد.(۱۶)  این روایت نیز ضعیف است و با اخبار قبلی کاملاً متفاوت است. (۱۷)
بنابراین این خبر به جمیع طرقی که دارد، باطل است و این‌که ارتداد عبد الله بن سعد بن أبی سرح  به سبب این‌گونه مسائل بوده باشد به اثبات نرسیده است، بلکه عده‌ای از اهل علم ذکر کرده‌اند که ارتداد وی به دلیل شک در مسئله‌ی حرف‌های هفت‌گانه بوده است.
رابعاً. عبد الله بن سعد بن أبی سرح رضی الله عنه در زمان فتح مکه به عثمان بن عفان رضی الله عنه پناهنده گردید و برای او از پیامبر صلی الله علیه وسلم امان خواسته شد و سپس توبه کرده و ایمان آورد. وی پس از وفات پیامبر صلی الله علیه وسلم نیز از فتنه‌ها کناره‌گیری کرده و بر ایمان خود ایستادگی کرد، و دین اسلام را در فتوحات یاری کرده و به فرماندهی سپاه رسید.
——————————–
۱. قرآن کلام محمد، ص ۱۱۸
۲ . تفسیر القرطبی، ج ۱۰، ص ۶۵
۳. مسند أحمد، ج ۳۹، ص ۱۴۵
۴. المقدمات الأساسیه فی علوم القرآن، ص ۶۳
۵. لسان العرب، ج ۱۲، ص ۳۸۵
۶ . التحریر والتنویر، ج ۱۴، ص ۲۸۷
۷. تفسیر القرآن العظیم، ج ۴، ص ۶۰۴
۸. قرآن کلام محمد، ص ۱۱۹-۱۱۸
۹. همان، ص ۶۴
۱۰ . دکتر مسعود انصاری نیز در این خصوص چنین نوشته است: «او چون قصد داشت به قرآن و احکامی که در آن آورده است جنبه‌ی الهی و آسمانی بدهد، در تدوین مطالب تنها به ذهنیت خود متکی شد.» (بازشناسی قرآن، ص ۲۰۲)
۱۱ . تفسیر القرطبی، ج ۱۲، ص ۱۰۲ – خوشبختانه آقای روزبهانی هم معترف به مکی بودن سوره هستند: «سوره‌ی مؤمنون با ۱۱۸ آیه که در مکه بر محمد نازل شده است!» (بنگرید به: قرآن کلام محمد، ص ۱۴۵)
۱۲. أسباب النزول، ص ۲۲۰
۱۳ . محمد بن السائب الکلبی، از مؤرخین و دارای مؤلفاتی در خصوص تاریخ عرب می‌باشد. امام ابوحاتم رازی می‌فرماید که بر ترک حدیث او اتفاق شده است. معتمر بن سلیمان او را کذاب (بسیار دروغگو) می‌داند و ابو عوانه می‌گوید که سخنی از کلبی شنیدم که هرکس آن را بگوید کافر می‌شود! ابن زریع هم او را از طائفه سبائیه می‌داند که قائل به الوهیت علی رضی الله عنه بوده‌اند. برای مطالعه بیشتر بنگرید به: تاریخ الإسلام للذهبی، ج ۳، ص ۹۶۰
۱۴. أسباب النزول، ص ۲۲۱
۱۵. اسناد این خبر ضعیف است، به دلیل ارسال شرحبیل و همچنین ضعیف بودن أحمد بن عبد الجبار، که امام ذهبی تضعیف تعدادی از علماء را برای او نقل کرده‌اند. ابن عدی می‌گوید که بر ضعف او اتفاق نظر وجود دارد، و مطین او را متهم به دروغ‌گویی می‌کند. برای مطالعه‌ی بیشتر بنگرید به: میزان الاعتدال، ج ۱، ص ۱۱۲
۱۶. تفسیر الطبری، ج ۱۱، ۵۳۴
۱۷ . اسناد این روایت به دلیل انقطاع بین «إسماعیل بن عبد الرحمن السدی» و وقوع این حادثه ضعیف است. زیرا او سال ۱۲۷ هجری وفات کرده است و از طبقه‌ی چهارم است.

مقاله پیشنهادی

شبهه مخالفان حدیث و آیه «در کتاب هیچ چیز را فرو نگذاشته‌ایم»

یکی دیگر از شبه‌هایی که مطرح می‌کنند فهم آن‌ها از فرموده‌‌ی خداوند و این آیه …