شیخ محمّد طاهر بن عاشور در توضیح اینکه مردم بر دین حنیف آفریده میشوند، چنین آورده است: «مفهوم آفرینش انسانها بر دین حنیف، این است که الله تعالی مردم را به گونهای میآفریند که سازگار و شایستۀ احکام این دین هستند و آموزههایش را متناسب با آفرینش آنان گردانیده و مخالف و ناهماهنگ با آن نیست و آنها را انکار نمیکنند؛ آموزههایی مانند اثبات یگانگی اللهU، زیرا توحید موافق با عقل و دیدگاه صحیح است، به گونهای که اگر انسان با فکر و اندیشهاش رها گردد و اعتقادی گمراه به وی القا و تحمیل نشود، قطعاً بر اساس فطرت، به سوی توحید رهنمون میگردد».
وی در ادامه میگوید: «اینکه اسلام دین فطرت بوده و احکامش ملازم و متناسب با مقتضیات فطرت گشته، صفتی است که تنها دین اسلام از میان تمامی ادیان، در فروعاتش متّصف به آن شده است. امّا تمامی ادیان الهی در اصول با هم مشترکند و از عبارت: ﴿ذَٰلِکَ ٱلدِّینُ ٱلۡقَیِّمُ﴾ [یوسف: ۴۰] «این است دین راست و استوار»، نیز همین مفهوم به دست میآید.
در نتیجه، اسلام فراگیر و عمومی و جاوید و متناسب با تمامی دورانها و موافق با همۀ امّتهاست و در صورتی این امر محقّق میشود که احکامش بر اساس اصول فطرت انسانی باشد تا هماهنگ با تمامی مردم و همۀ دورانها گردد. ویژگی فطرت باعث شده که اسلام، دارای گذشت و بخشش و آسان باشد، زیرا این دو، مطلوبِ فطرت است».[۱]
ابن عاشور در توضیح اینکه اسلام فطرت الهی است، میگوید: «توصیف اسلام به اینکه فطرت الهی به شمار میرود، یعنی اصل اعتقاد در آن، جاری بر مقتضای فطرت عقلی است. امّا قوانین و فروعش، یا اموری فطری؛ یعنی جاری بر اساس فهم و گواهی عقل است و یا به صلاح آن است و منافاتی با فطرتش ندارد. قوانین معاملات در اسلام، مرتبط به آنچه فطرت گواهی دهد و تأیید نماید است، چون فطرت خواهانِ مصالح است».[۲]
[۱]– تفسیر التّحریر والتّنویر، ج ۲۱، ص ۹٫
[۲]– همان.