پس از اینکه معنای «فهم» برایمان آشکار گشت و دانستیم که شامل فحوایی است که الفاظ وارد شده بیان میکنند، و شامل استنباط احکام و انواع رهنمونها میباشد، و از طرفی دیگر شامل برداشتها و مفهومهای استنباط شده از اشارههایی است که در نص وجود دارد، و پس از اینکه معنای «سلف» را دانستیم و اینکه منظور ما در اینجا معنای اول، یعنی معنای تاریخی آن میباشد که شامل اهل سه قرن برتر یعنی اصحاب پیامبر ـصلی الله علیه وآله وسلم ـ و تابعین و پیروان نیک آنها ، میشود، فقط تعیین معنای «فهم سلف» باقی میماند.
معنای آن با توجه به چیزی که من به آن رسیدم ـ و علم آن نزد الله است ـ : آن علم و فهم و استنباطی است که صحابه و تابعین و پیروان آنها در مورد مراد الله و رسولش ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ در آنچه به مسائل علمی و عملی دین مربوط میشود، از مجموع نصوص شرعی یا برخی از آنها به آن دست یافتهاند و به صورت قول یا فعل یا اقرار (تأیید) از آنها نقل شده است به شرط اینکه مخالف با نص یا قولی مانند آن نباشد.
به شرطی که بر این مسائل اجماع کرده باشند یا جمهور و اکثریت آنها چنین گفته باشند یا اینکه گفتهٔ یکی از آنها با وجود انتشار و آشکار شدن با مخالفتی مواجه نشده باشد.
اما اجتهاد فردی برخی از صحابه یا دیگران، در بیان برخی از احکام جزئی یا تفسیر فردی از برخی از آیات قرآنی که در آن اختلاف بوده و اقوال آنها متعدد گشته یا اینکه چنین سخنی از آنها مشهور نیست یا به اشتباه رفتهاند، همهٔ اینها از تعریف ما خارج میشوند و نوعی فهم یا قولی از سلف میباشند نه «فهم سلف» و این دو با هم متفاوت هستند.
معنای «فهم سلف» فهمیدن هدف و مراد الله و رسولش ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ بر اساس نصوص (قرآن و سنت) میباشد «و تکیهگاه آنها در فهمیدن کلام پروردگار ـ متعال ـ فعل یا رهنمودی است که از رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ مشاهده میکنند که بیانگر و مفسر قرآن است»[۱].
پس تمام امر و نهیهای پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ را اجرا کرده و خبرهایش را تصدیق نموده و هرچه را که فهم آن برایشان دشوار بود از وی میپرسیدند که نتیجهٔ آنها چنین میشود:
۱- راستگو دانستن رسول الله ـصلی الله علیه وآله وسلم ـ و ایمان و باور کامل به سخنانش زمانی که نص از اموری علمی و خبری باشد.
۲- عمل به آن و اجرا و پیادهسازیاش در حد توان ، اگر از امور عملی طلبی باشد چه در انجام دادن یا ترک نمودن آن.
۳- رها کردن آن و عدم تقرب به الله ـ متعال ـ بوسیلهٔ آن، هنگامی که شارع (قانونگذار دین) با وجود فراهم بودن شرایط، دربارهٔ آن سکوت نموده است.
و این یعنی: هر مسلمانی که دوستدار دین است باید به فهم خویش از نصوص شرعی در مورد اعتقاد یا عمل نگریسته و آن را با فهم سلف صالح در مورد این نص مقایسه کند که آیا آنها نیز چنین اعتقادی داشتهاند و به آن عمل کردهاند یا نه؟ پس اگر موافق با آنها بود الله را سپاسگزار باشد و اگر مخالف بود از الله آمرزش بخواهد و به نفس خویش بازگشته و علم و فهم خود را متهم کند. این همان رهنمود نصوص قرآنی و احادیث نبوی و گفتههای سلفی در تشویق به پیروی از سلف ـ رحمهم الله ـ میباشد که إن شاء الله ذکر خواهد شد.
حافظ ابن رجب ـ رحمه الله ـ سخنی دارد که پیامی بسیار مهم به هر جویندهٔ علمی است که در پی نجات نفس خویش میباشد: « آنچه باید هر مسلمانی به آن توجه کرده و اهمیت نشان دهد این است که در جستجوی آنچه از سوی الله و رسولش آمده، باشد سپس در فهم و رسیدن به معانی آن بکوشد سپس اگر از امور علمی بود، باید آن را تصدیق کند و اگر از امور عملی بود، تمام تلاش خویش را برای انجام فرمانهای آن و اجتناب از منهیاتش انجام دهد، و همت و توانش را کاملاً صرف این کار کند نه چیز دیگری. یاران رسول الله ـصلی الله علیه وآله وسلم ـ و پیروان نیک آنها در طلب علمِ سودمندی که در قرآن و سنت وجود دارد اینگونه بودهاند»[۲] .
پیش از وی نیز شیخ الإسلام ابن تیمیه ـ رحمه الله ـ هنگامی که دربارهٔ اعتقاد مسلمان نسبت به قرآن ، پرسیده شد چنین گفت: «اعتقادی که انسان باید در اینباره و غیر از آن، داشته باشد باور به رهنمودهایی است که کتاب الله و سنت رسولش ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ به ما نشان دادهاند و مؤمنان سلف بر آن اتفاق داشتهاند، سلفی که الله آنها و پیروانشان را ستوده و کسانی که راهی غیر از راه آنان را پیموده نکوهش کرده است»[۳] .
بنابراین توجه به فهم سلف صالح مرحلهٔ دومی است که جویندهٔ علم پس از توجه به دلیلهای شرعی قرآن و سنت باید به آن توجه کند تا فهمش نسبت به این نصوص درست شده و از کجی و افراط و تفریط در امان بماند.
قطعاً یکی از بزرگترین اسباب بدعتگزاری در دین ، انحراف در فهم نصوص است، و خوارج هنگامی منحرف شدند که نصوص وعید را بد فهمیدند. معیار در فهم امور: فهم صحابه ـ رضوان الله علیهم ـ سپس پیروان آنها که از اهل قرون مفضله بودهاند میباشد، و به همین دلیل است که ابن عباس ـ رضی الله عنهما ـ هنگام مناظره با خوارج به آنها چنین گفت: «در میان شما هیچیک از اصحاب رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ وجود ندارد …»[۴].
منظورش این بود که صحابه در میانشان نیست تا فهم صحیح از این نصوص را به آنها بیاموزد و فهم کج آن را تصحیح کند. شبهههایی که مردم را از حق منحرف میسازد به سبب فهم نادرست دلیل شرعی است و شخص آن را بر خلاف مراد الله ـ متعال ـ و مراد رسولش ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ میفهمد.
وکم من منکر قولاً صحیحًا وآفته من الفهم السقیم[۵] .
چه بسیار افرادی که سخنی درست را انکار میکنند و فهمِ نادرست آفت آنها است.
واضح است که هر عقیده و عمل تعبدی بر پایهٔ فهمی است که شخص عبادتگر از دلیل شرعی آن را به دست میآورد ، حال این فهم درست باشد یا اشتباه، و شخص فکر میکند منظور الله ـ متعال ـ یا پیامبرش ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ از این نصوص چنین بوده است.
یعنی هر عقیدهای که سلف صالح از صحابه و اهل قرنهای بافضیلت پس از آنها، به آن باور داشتهاند در مورد الله ـ متعال ـ و فرشتگانش و کتابهایش و فرستادگانش و روز قیامت و اصول دین ، بر پایهٔ فهمی است که آنها از نصوص قرآن و سنت فهمیدهاند و آن را مراد الله ـ متعال ـ و رسولش ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ دانستهاند.
و هر عقیدهای که با عقیدهٔ آنها مخالف باشد در واقع با فهم آنها از این نصوص مخالف بوده و آنها این عقیده را مراد الله و رسولش ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ نمیدانستهاند.
و هر عبادتی که سلف صالح برای نزدیک شدن به الله انجام دادهاند بر اساس فهم آنها نسبت به دلیلهای شرعی بوده است و آنها آن را مراد الله ـ متعال ـ و رسولش ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ دانستهاند.
و هر عمل تعبدی که مخالف با عمل سلف صالح باشد، با آنچه آنها از دلیلهای شرعی فهمیدهاند مخالف است و آنها این عمل را مراد الله و رسولش ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ نمیدانستهاند.
[۱] – إعلام الموقعین (۴/۱۵۳)
[۲] – جامع العلوم والحکم (ص۷۹)
[۳] – مجموع الفتاوی (۱۲/۲۳۵).
[۴] – این روایت را عبدالرزاق در مصنف ح۱۸۶۷۸ و نسائی در الکبری ح:۸۵۷۵ (۵/۱۶۶) روایت کردهاند و حاکم در المستدرک ح:۲۶۵۶ (۲/۱۶۴) آن را صحیح دانسته و ذهبی با او هم نظر شده است و بیهقی در السنن الکبری (۸/۱۷۹) این حدیث را روایت کرده است.
[۵] – این متعلق به متنبی است. نگا: دیوان متنبی به شرح الواحدی (۱/۱۷۱).