بعضی از مناقشات و مباحثات را که بین ما و بین بعضی از علماء روی داده بود، برای شما توضیح داده وموقف ودیدگاه آنان این چنین بود که شنیدی، نظر شما در این باره چیست؟ هدف ما معالجه و چاره جویی است همانطور که خلیفه شایسته و درستکار عمر پسر عبدالعزیز میگوید: شاب فیه الصغیر ومات علیه الکبیر یحسبونه دیناً وماهو عندالله بدین. بسیاری از نوجوانان و کودکان براین عقیده جوان شدند و بسیاری از مردان مسّن براین عقیده مردند، فکر میکردند که عین دین است در حالی نزد الله (تبارک و تعالی) دین نیست.
به راستی جوهر و ذات اسلام و حقیقت آن تبعیت از کتاب (قرآن) و سنّت است. و پیامبر صلی الله علیه وسلم فقط بخاطر آن آمده است، و تمامی علما ومخصوصا ائمه فقط به این امر کردهاند، پس آیا جایز است که عکس این کار انجام بگیرید یعنی جوهر و ذات و اساس دین در این راه تبدیل به تقلید از فلانی و فلانی و مخالفت با کتاب و سنّت شود؟ به حقیقت، واقعیت علمای مذاهب امروز متأسفانه – اینگونه است. آنان اقوال و گفتههای مذاهب را اساس قرارداده و کتاب (قرآن) وسنّت را تابع آن قراردادهاند، اگر دیدند که آن دو (یعنی قرآن و حدیث) موافق مذهبشان است ، خوشحال شده و احساس تکبر و غرور میکنند، و اگر دیدند که آن در مخالف با مذهبشان است، آشفته وپریشان شده و تعجب میکنند، و میگویند: این آیه و این حدیث برای مذهب ما مشکل و سختی ایجاد کردهاند.
سپس میبینی که با انواع و اقسام حیله گری، فریب و تقلب بر این آیات و احادیث ایجاد کرده و با قوانین و قواعد اصولی که خودشان وضع کردهاند، مخالفت میکنند، آیات و احادیث را تأویل کرده و بدون هیچ دلیل وحجتی ادعا میکند که آنها منسوخ هستند. تمامی این کار فقط بخاطر این است که گفته مذهب خود را نجات دهند و آن را رد نکنند و هیچ اشکالی ندارد که برای اینکار حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم را ردّ کنند و یا در آن طعن وارد کنند و خود میدانند که از ناحیه علم و انصاف اینگونه طعن وارد کردن کار صحیحی نیست، و بعضی وقتها نظر امام مذهب با حدیث موافق است و با وجود این میبینی که علمای مذهب هم حدیث و هم قول امام مذهب را به خاطر قول و گفته علمای متأخر و یا بخاطر قول و گفته کسی که حتی شرح حال او را میدانند ترک میکنند همانطور که معصومی – رحمۀ الله – از مردمان حنفی مذهب سرزمین خود در ترکستان و بخاری ذکر میکند، که آنان بخاطر قول بعضی از علمای متأخر حنفی مذهب مانند کیدانی و مسعودیی که اشاره به انگشت اشاره در تشّهد نماز را از محرّمات بحساب آورده اند.
لذا آنان نیز در تشهّد نماز به انگشت سبابه اشاره نمیکنند، در حالیکه این سنّت از طرف خود امام ابوحنفیه وتمامی شاگردان امام، و امام محمد پسر حسن در موطّا، خود صراحتاً به آن اشاره کرده است، الطحاوی در معانی آلاثار و ابن الهمام در فتح القدیر و غیره اینان نیز به این موضوع اشاره صریح داشتهاند. و از طرف تمامی امامان و مجتهدین ثابت شده و میگویند که اشاره به انگشت سبّابه در تشّهد نماز سنّت است، اضافه بر اینکه این موضوع از جانب رسول اکرم صلی الله علیه وسلم و تمامی یاران آن بزرگوار ثابت شده است.