محمد بن عبدالوهاب و زندگی نامه (قسمت اول)

موضوع اول: عصری که در آن می‌زیست:

أ- در بُعد سیاسی

قرن دوازدهم هجری هنوز آغاز نگردیده بود که آشوب و چند دستگی و ملوک‌الطوایفی در نجد و حجاز گسترش بسیاری پیدا کرده بود.

آل معمر بر منطقه العیینه، آل سعود بر الدرعیه، آل دواس بر منطقه الریاض، بنی‌خالد بر الأحساء، آل هزال بر نجران، آل ‌علی بر حائل، آل حجیلان بر القصیم، و بر شمال حجاز و جنوب عراق آل شبیب امارت و حاکمیت داشتند. اضافه بر این شیوخ و حکومت‌های کوچک بر غرب نجد و وادی الدواسر و قحطان و…..تسلط داشتند. و گاهی یک روستا در میان چند شیخ غیره تقسیم گردیده بود.

تمامی آن امارات‌ها و حکومت‌های ملوک‌الطوایفی در اوضاع و احوال غیر طبیعی و ناامنی قرار داشتند و آشوب و فتنه سایه خود را بر جای جای مناطق نفوذ آنها گسترانیده بود، هر چند گاهی شراره فتنه و آشوب از جایی سر بیرون می‌آورد، و گاهی هم تا فرصت مناسبی دیگر پنهان می‌گردید.

خلاصه سخن اینکه آن مردم آن مناطق از نظام سیاسی شناخته شده و تمدنی معین برخوردار نبوده و با تمامی نظام‌ها و قوانین بیگانه بودند و فتنه و آشوب همچون لایه‌های ابر بر روی هم انباشته شده بود، و تمامی آنها با یکدیگر سر جنگ و دشمنی داشتند، و جنگ و دعوای میان حاکمان چنان گسترده و بر دوام بود، انگار که بخشی از سرشت ایشان بود.

بر این سرزمین‌ها مدام سایه رعب و وحشت ناشی از زورگیری دشمنان و پیمان شکنی دوستان سنگینی می‌کرد. و برای آرامش و آزادی و امنیت و آسایش در آن سرزمین جایی وجود نداشت.

در جنگ‌های پایان ناپذیر انسان‌های بسیاری کشته می‌شدند، ساختمان‌ها ویران می‌گردیدند، درختان نابود می‌شدند و کشت و زرع از بین برده می‌شد‌. و در زمان صلح  اگر صلحی وجود می‌داشت ـ مردم در محدوده منطقه محل سکونت خود همچون زندانی بودند و جز فاصله‌ اندکی نمی‌توانستند از آن دور شوند. زیرا راه‌ها همواره نبودند و از تهاجم قبایل بدوی قرار نداشتند{۱}.

مقاله پیشنهادی

تعداد تابعین:

تعداد تابعین بسیار زیادند و امکان محصور کردن آن‌ها به تعداد مشخصی وجود ندارد، و …