-
علم کلام در دوره ی تبعِ تابعین ظهور کرد و تدوین گشته و بدونِ انکار، مشهور شد. و چون مورد قبول و پسند واقع شد، بدعت حسنه محسوب می شود! چرا که نه؟ با آن می توان به شبهه ها پاسخ داد و موحدین را ثابت قدم نمود.
-
دلالیل عقلی، لازمه ی بیانِ صحتِ حقایق دینی است. و باید از ادله ی عقلی کار گرفت تا تعریفِ حقّ صحیح گردد.
-
قرآن کریم در آیات زیادی تقلید و مقلدین را نکوهیده است. و به تدبر و ارائه ی دلیل تشویق کرده است. حال آنکه، ترک تقلید، تدبّر و استدلال، با به کار گیری عقل نمودار می شود.
-
آن گاه که اهل حدیث از استلال عقلی روی برتافتند، از مناظره با متکلمین ناتوان ماندند. و علتش این بود که آنان در علم کلام قدرت و توانایی نداشتند!
-
دستور به مناظره با دشمنان دین، دستور قرآنی است: {وجادلهم بالتی هی أحسن}: به بهترین روش با آنان مجادله کن[۱]. دستور مذکور، به پیامبر صادر شده است، لیکن شامل تمام امت می شود. وهرگز نمی توان جز با فراگیری و به کاربردن علم کلام، مجادله و مناظره نمود.
-
حداقلِ حکم فراگیری و بررسیِ علم کلام بر امت، فرض کفایه است. تا در میان امت کسی باشد که شبهه ها و ایرادات دشمنان دین و بدعتیانِ کلامی را به روش و منهج خودشان جواب دهد. امام غزالی در کتاب الإحیاء می گوید: بدان که شایسته است در هر منطقه افرادی مستقلاً به این علم[۲] بپردازند تا شبهات اهل بدعت در آن منطقه را دفع کند. لیکن درست نیست این علم، همانندِ علم فقه و تفسیر به عمومِ مردم تدریس شود. چرا که این علم به عنوان دارو است و فقه غذا است. و نمی توان از ضرری که در ترک غذا موجود است، پرهیز کرد. ولی از ضرر دارو می توان گریخت[۳].
[۱] نحل / ۱۲۵٫
[۲] علم کلام.
[۳] (فصل الکلام فی ذم علم الکلام) به تحقیق و جمع آوری یحیی مختار غزاوی. چاپ، المدینه للتوزیع مؤسسه الریان بیروت ۱۴۰۸هـ – ۱۹۸۸م، (ص ۲۳ -۲۴) به نقل از کتاب (الإحیاء) غزالی. به مفاتیح الغیب رازی، دار الغد العربی، جلد اول (ص ۴۷۷ – ۴۷۹) نگاه کن. در آنجا نکوهشِ تقلید و دستور به اندیشیدن و مجادله به نیک ترین روش را فرض می داند و معتقد است، نمی توان جز با علم کلام به این مهم رسید. لذا بر امت واجب است به آن بپردازد. به مقدمه المستصفی فی الأصول نوشته ی غزالی رجوع شود.