و میدانیم براستی اجرای این برنامه بصورت یک باره ای مشکل بوده و به حقیقت وسایل و امکانات چنین برنامه ای راحت و آسان نیست پس ناچاراً باید بتدریج و مرحله به مرحله به آن دست یابیم.
در مرحله اول: طلّاب دینی باید تمامی علم فقه مربوط به مذهب خود را بطور کلی بخوانند و باید کتابهای فقهی انتخاب کنند که احکام را با استناد به دلایل بیان کرده است مانند کتاب المجموع، امام نوووی «فتح القدیر» «ابن همام» و در مرحله دوم: به خواندن کتابهای فقهی دیگر مذاهب آنها که اقوال مختلف را همراه با دلایل تشریح میکنند، روی آوردند. سپس در مرحله سوم: به خواندن موضوع ادّله احکام بپردازند و نهایتاً درمرحله چهارم: اجتهادات مذاهب مختلفه مخصوصاً مذاهب اربعه را جلوی خود قرار داده و آن را که ترجیح دارد و نسبت به نظرات دیگر، صحیح تر است، انتخاب و به آن عمل کنند، و آنهایی را از لحاظ دلیل ضعیف و خفیف هستند، ترک کنند.
باید از اول تا آخر بر اساس تقوی و ترس از الله -سبحانه و تعالی- و حب کتاب و سّنت و تعلق و ارتباط و همیشگی با آن دو و نسبت به تبعیّت از آن دو حریص باشند، بر اساس دوست داشتن حق و حقیقت و برتری دادن آن بر تمام امیال و هوی و هوسهای درونی، و همچنین باید بر اساس بکارگیری راههای علمی در رابطه با هر موضوعی و دوری کردن از بحث و گفتگو درباره دین خداوند –تبارک و تعالی- بدون علم و آگاهی و دور انداختن تعصّب و تنفر از داشتن تعصّب، پرورش و ترتیب داده شوند. خلاصه: ما در حال حاضر مانع خواندن فقه بصورت مذهبی یا بر اساس فقه مذهبی نیستیم ولی به یک شرط و آن هم عدم تعصب است، زیرا تعصّب مذهبی همان چیزی است که ما با آن در حال محاربه و دشمنی هستیم و آن را دوست نداریم، و معتقدیم به اینکه برای رساندن فقه به وضعیت مثالی که سلف صالح برآن طریقه وروش بودند، ورساندن آن به مرحله انتقال که همان خواندن کتابهای فقهی مذاهب دیگر بر اساس اقوال مختلف همراه با دلایل آنها است، باید در این مرحله خواندن کتاب(قرآن) و سنّت جلوی دید طلبههای علم محبوب و مقصود گردانیم و همچنین کاری کنیم آنچه را که کتاب و سنّت ترجیح و برتری داده و آنچه را که حکم به ضعیف بودن آنها میکنند، بدون هیچگونه تعصب مذهبی بر طبق روش فوق رفتار نمایند. به این ترتیب به تقریب مذاهب دست پیدا کرده، حتی میتوانیم آنها را یکی کنیم، نهایت یکسری مسائل کم باقی میماند که نظرات مختلف در آنها موجود باشد، به این طریق آنها نیز به لحاظ دلیل به هم تقارب پیدا کرده به مانند اقوال و نظرات مختلف که در یک مذهب واحد قرار میگیرند، و در این حالت به فتوی دادن به هر کدام از این اقوال اجازه داده میشود.
به این طریق بر شما- خواننده گرامی- ثابت میشود که براستی آنچه را که دشمنان ما ادّعا میگویند که ما با مذاهب مبارزه کنیم و آنها را مورد طعن و سرزنش قرار میدهیم و میخواهیم مذهبی پایه ریزی کنیم و امثال این گفتهها، ادّعاهای باطلی هستند، زیرا این ادعاها مستلزم رویگردانی و پشت کردن به حقایقی است که در مذاهب مختلفه وجود دارد. در حالیکه آنچه مورد نظر اصلی ماست این است که بحقیقت، ضد تعصب مذهبی که مذهب را به عنوان رکن اصلی و اساسی قرار میدهد و کتاب وسنت را به عنوان فرع و تبع قرار داده و هر آنچه از کتاب و سنّت مخالف با مذهب باشد، رد و انکار میکند، ضد آن هستیم.اما ما برعکس اینها کتاب و سنت که را به عنوان دو رکن اصلی و مذاهب را به عنوان فرع قرار میدهیم و آنچه را که از مذاهب با کتاب و سنّت مخالفت کند، رد وانکار کرده، و آنچه را که موافق با آن دوباشد، قبول خواهیم کرد و مامعتقدیم که تمامی مسلمانان باید بر این عقیده و باور باشند در غیر اینصورت همیشه باید منتظر باشد واحساس کند که خطری بزرگ او را تهدید میکندزیراخداوند –سبحانه و تعالی – بندگان را زیاد از این خطر هشدار و آگاهی داده است و میفرماید: ﴿فَلۡیَحۡذَرِ ٱلَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَنۡ أَمۡرِهِۦٓ أَن تُصِیبَهُمۡ فِتۡنَهٌ أَوۡ یُصِیبَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٌ ۶٣﴾ [النور: ۶۳]. «پس کسانى که از فرمان او تمرّد مىکنند بترسند که مبادا بلایى بدیشان رسد یا به عذابى دردناک گرفتار شوند» آنان که با فرمان او مخالفت میکنند، باید از این بترسند
که بلائی (در برابر عصیانی که میورزند) گریبانگیرشان گردد، یا اینکه عذاب دردناکی دچارشان شود (اعم از قحطی و زلزله و دیگر مصائب دنیوی و دوزخ و دیگر شکنجههای اخروی)…]