ما جاء فی منکری القدر (تهدیداتی که راجع به منکران قدر وارد شده است) (۹)

راجع به فرموده‌ی: (إن أول ما خلق الله القلم) شیخ الاسلام ابن تیمیه می‌گوید: «قبلاً گفتیم که سلف صالح راجع به اینکه عرش و قلم، کدام یک قبل از دیگری آفریده شده، دو قول دارند همان طور که حافظ ابوالعلاء همدانی و دیگران این را اظهار داشته‌اند:

قول اول- قلم قبل از عرش آفریده شده است. تعدادی از دانشمندان سلف قائل به این رأی هستند. این چیزی است که در ظاهر کتاب‌های دانشمندانی که در «الأوائل» تألیف کرده‌اند، همچون حافظ ابوعروبه حَرانی، ابوقاسم طبرانی[۱] فهمیده می‌شود. دلیل این قول، حدیثی است که ابوداود در سنن‌اش از عباده بن صامت روایت کرده است.

قول دوم- عرش قبل از قلم آفریده شده است. امام عثمان بن سعید دارمی در مصنف خود در مبحث «الرد على الجهمیه» می‌گوید: محمد بن کثیر عبدی برای ما نقل کرد و گفت که سفیان ثوری به ما گفت که ابوهاشم از مجاهد از ابن عباس برای ما حدیث نقل کرد که آن حضرت صلی الله علیه و سلم فرمودند: «إن الله کان على عرشه قبل أن یخلق شیئاً، فکان أول ما خلق الله القلم، فأمره أن یکتب ما هو کائن، وإنما یجری الناس[۲] علی أمر قد فُرِعَ منه»[۳]: «همانا الله روی عرش‌اش بود قبل از اینکه چیزی را بیافریند. پس نخستین چیزی که خدا آفرید، قلم بود. خدا به او امر کرد که آنچه به وجود می‌آید، بنویسد. و همانا آنچه بر سر مردم می‌آید، قبلاً برایشان مقدر و مقرر شده است».

همچنین حافظ ابوبکر بیهقی در کتاب «الأسماء والصفات» وقتی راجع به ابتدای آفرینش سخن گفته، این رأی را اظهار داشته است. سپس حدیث اعمش از منهال بن عمرو، از سعید بن جبیر از ابن عباس نقل کرد که راجع به آیه‌ی: ﴿عَرۡشُهُۥ عَلَى ٱلۡمَآءِ﴾ [هود: ۷] از وی سؤال شد، آب روی چه چیزی بود؟ گفت: بر پشت باد.[۴]

حافظ ابوبکر بیهقی از قاسم بن ابی بَزّه[۵] از سعید بن جبیر از ابن عباس روایت کرده که او حدیث نقل می‌کرد که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: «إن[۶]أول شیء خلقه الله القلم، وأمره فکتب کل شیء یکون»[۷]: «همانا نخستین چیزی که خدا آفرید قلم بود. خدا به او امر کرد که هر چیزی را که به وجود می‌آید بنویسد. قلم هم، همه چیز را نوشت».

بیهقی می‌گوید: «همانا منظور خدا این است که اولین چیزی که خدا پس از آفرینش آب، باد و عرش آفرید، قلم بود. این امر در حدیث عمران بن حصین: «ثم خلق السموات والأرض . . .» روشن است.[۸]

می‌گویم: حدیث عمران بن حصین که مؤلف بدان اشاره کرده، حدیثی است که بخاری به چندین صورت به طور مرفوع از وی روایت کرده است که آن حضرت صلی الله علیه و سلم فرمودند: «کان الله ولم یکن شیء قبله، وکان عرشه على الماء، ثم خلق السموات والأرض، وکتب فی الذکر کل شیء»: «خدا بود و چیزی قبل از او نبود، عرش او روی آب بود. سپس آسمان‌ها و زمین را آفرید و هر چیزی را در لوح محفوظ نوشت».

بیهقی نیز این حدیث را روایت کرده است.[۹] همچنین محمد بن هارون رویانی در مسندش و عثمان بن سعید دارمی و دیگران از طریق حدیث راویان ثقه که روی ثقه بودنشان اتفاق نظر وجود دارد، از ابواسحاق فزاری[۱۰]، از اعمش، از جامع بن شدّاد از صفوان بن مُحرز از عمران بن حصین از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت کرده‌اند که آن حضرت صلی الله علیه و سلم فرمودند: «کان الله ولم یکن شیء غیره، وکان عرشه على الماء، ثم کتب فی الذکر کل شیء، ثم خلق السموات والأرض»[۱۱]: «خدا بود و غیر از او چیزی نبود، و عرش خدا روی آب بود. سپس خدا همه چیز را در لوح محفوظ نوشت و سپس آسمان‌ها و زمین را آفرید». بیهقی احادیث و آثاری را آورده و سپس گفت: «در نصوص صحیح ثابت شده که عرش قبل از قلم آفریده شد».[۱۲]

 

(برگرفته از کتاب تیسیر العزیز شرح کتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)

[۱]– الأوائل، طبرانی، شماره‌ی ۱ و الأوائل، ابن ابی عاصم، شماره‌ی ۱- ۳٫

[۲]– در نسخه های «الف»و «ط» عبارت «علی الناس» آمده و آنچه اینجا آورده شده براساس نسخه‌ی «ب» و کتاب «بغیه المرتاد» می‌باشد.

[۳]– عثمان دارمی در «الرد علی الجهمیه»، شماره‌ی ۴۴؛ آجری در «الشریعه»، شماره‌ی ۳۵۱، ۴۴۴ و ۶۶۶؛ ابن بطه در «الإبانه»، شماره‌ی ۹۸؛ لالکائی در «شرح أصول الاعتقاد»، شماره‌ی ۱۲۲۳ و دیگران از طرقی از سفیان ثوری با سند خود از ابن عباس آن را روایت کرده‌اند و سندش صحیح می‌باشد.

[۴]– عبدالرزاق در تفسیرش، ۲/۳۰۲؛ ابن ابی عاصم در «السنه»، شماره‌ی ۵۸۴؛ ابن ابی شیبه در کتاب «العرش» شماره‌ی ۲؛ ابن ابی حاتم در تفسیرش، شماره‌ی ۱۰۶۹۷؛ ابن جریر در تفسیرش، ۱۲/۵؛ حاکم در «المستدرک علی الصحیحین»، ۲/۳۳۷- ۳۴۱ و بیهقی در «الأسماء والصفات»، ۲/۲۳۷- ۲۳۸، شماره‌ی ۸۰۳ این حدیث را روایت کرده‌اند. اسناد آن، صحیح است و حاکم این حدیث را براساس شرط بخاری و مسلم صحیح دانسته و ذهبی آن را تأیید نموده است.

[۵]– در نسخه‌های «الف» و «ط» لفظ «مره» و در نسخه‌ی «ب »، لفظ «بریده» آمده است. آنچه در اینجا آورده شده براساس نسخه‌ی «ض» و کتاب «الأسماء والصفات» و «بغیه المرتاد» می‌باشد. او قاسم بن نافع بن ابی بزه، ثقه است و جماعت محدثان از او روایت کرده اند. نگا: تقریب التهذیب، ص ۴۴۹٫

[۶]– لفظ «إن» از نسخه های «الف»، «ط» و «ض» افتاده است.

[۷]– ابن ابی عاصم در «السنه»، شماره‌ی ۱۰۸؛ عبدالله بن احمد در «السنه»، شماره‌ی ۸۵۴؛ ابویعلی در معجمش، شماره‌ی ۶۹؛ طبرانی در «الأوائل»، شماره‌ی ۳؛ ابونعیم در «الحلیه»، ۸/۱۸۱؛ بیهقی در «السنن الکبری»، ۹/۳ و در «الأسماء والصفات»، شماره‌ی ۸۰۳ و دیگران این حدیث را روایت کرده‌اند. اسناد آن صحیح است و ضیاء در «المختاره»، شماره‌ی ۳۶۱ این حدیث را صحیح دانسته است.

[۸]– الأسماء و الصفات، ۲/۲۳۷٫

[۹]– بخاری در صحیح خود، (شماره‌ی ۶۹۸۲- البغا)؛ بیهقی در «السنن الکبری»، ۹/۲ و دیگران این حدیث را روایت کرده‌اند.

[۱۰]– این اسم از نسخه‌ی «ط» افتاده است.

[۱۱]– بخاری در صحیحش، (شماره‌ی ۳۰۱۹- البغا)؛ رویانی در مسندش، شماره‌ی ۱۴۰؛ دارمی در «الرد علی الجهمیه» شماره‌ی ۴۰ و دیگران این حدیث را روایت کرده‌اند.

[۱۲]– بغیه المرتاد، صفحات ۲۸۵- ۲۹۵٫

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …