دکتر موسی موسوی میگوید: تفسیر غنیمت به درآمدها و سودها چیزی است که جز پیش فقهای شیعه در جایی دیگر دیده نمیشود. آیه به صراحت میگوید که خمس در مورد غنائم جنگی است، نه در سود درآمدها. روشنترین دلیل برای اینکه دادن خمس درآمدها واجب نیست، سیره پیامبر صلی الله علیه وسلم و سیره خلفای بعد از اوست که علی نیز از خلفای او بوده است، و حتی سیره ائمه شیعه دلیل روشنی است بر اینکه خمس گرفتن از درآمدها مشروعیت ندارد. زیرا سیرهنگاران سیره پیامبر را نوشتهاند، و همه کارهای کوچک و بزرگ او، و اوامر و نواهی او را نگاشتهاند، چنین چیزی بیان نکردهاند که پیامبر در دوران حیات خویش کسی را به بازار مدینه میفرستاد، تا یک پنجم سودهای اموال مردم را بگیرد، با اینکه سیرهنگاران حتی اسامی کسانی را که پیامبر آنان را برای جمع آوری زکات اموال مسلمین میفرستاد، نوشته و ثبت کردهاند. و همچنین کسانی که تاریخ خلفا و امام علی را نوشتهاند در هیچ جایی نگفتهاند که یکی از آنها از مردم خمس مىگرفت، یا آنها عاملان خود را برای جمع آوری خمس می فرستادهاند.
و زندگی امام علی در کوفه معروف و مشخص است، و هیچگاه اتفاق نیافتاده که امام کسانی را به بازار کوفه بفرستد تا از مردم خمس بگیرند، و یا هیچگاه چنین نبوده که از فرمانداران خود در گوشه و کنار سرزمینهای اسلامی تحت فرمانش بخواهد که از مردم خمس بگیرند، و به بیت المال در کوفه واریز کنند، و همچنین سیرهنگاران ائمه هرگز ذکر نکردهاند که ائمه از مردم خمس مىگرفتند و یا کسی مالی به نام خمس به آنها داده است)[۱].
جنگ ابوبکر صدیق با آنان که از دادن زکات اباء ورزیدند، ابوبکر صدیق س با مرتدین و منکران زکات به یک صورت جنگید، کتابهای فقه و سیره و تاریخ نوشتهاند که اینها از دادن زکات امتناع ورزیدند، و نگفتهاند که آنها از دادن چیزی به نام خمس سرباز زدند، با اینکه اگر خمس مشروعیت میداشت و از واجبات میبود همانند زکات از دادن آن اباء میورزیدند، و قطعاً کتابهای تاریخ و فقه و سیره مینوشتند که آنها از دادن خمس سرباز زدهاند، و گفته میشد جنگ با آنان که از دادن خمس سرباز زدند، چون خمس بیشتر از زکات است، و یا اینکه چنین گفته میشد که جنگ با کسانی که از دادن خمس و زکات امتناع کردند. آیا معقول است که بگوییم آنها از دادن زکات سرباز زدند، اما خمس را میدادند؟ یا اینکه خمس را هم ندادند؟ ولی مؤرخین و کتابهای سیرت و فقهاء همه با هم توافق کردند که از خمس یادی نکنند، و آن را به حساب نیاورند؟!.
یا اینکه معقول این است که بگوییم چنین چیزی اصلاً وجود نداشت تا آنها از دادن آن امتناع ورزند، یا از کسی چنین چیزی خواسته شود.
[۱]– الشیعه و التصحیح.