اصل مهم و واجب در هنگام منازعه رجوع به قرآن و سنت است، الله متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَطِیعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِی ٱلۡأَمۡرِ مِنکُمۡۖ فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِی شَیۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن کُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ ذَٰلِکَ خَیۡرٞ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِیلًا۵٩﴾ [النساء: ۵۹]. «ای کسانیکه ایمان آوردهاید! الله را اطاعت کنید، و پیغمبر را اطاعت کنید، و اولی الامر (علما و سلاطین) را از جنس خویش (مسلمانان)، و اگر در چیزی اختلاف کردید، آن را به الله و پیغمبرش بر گردانید اگر واقعا به الله و روز رستاخیز ایمان دارید، این کار برای شما بهتر و خوش فرجامتر است».
پس هر قولی که مخالف قرآن و سنت باشد به گویندهاش بر گردانیده میشود، و آن قول مردود شمرده میشود، هرچند منزلت گویندهاش والا باشد.
و رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودهاند: «هر کس در این امر ما (دین اسلام) چیزی پدید آورد که از آن نیست، پس آن چیز مردود است»[۱].
و صحابه کرام رضی الله عنهم بر اساس بزرگداشت دلیل از کتاب و سنت سیر نمودند، و هر یک از اقوالی را که مخالف این دو اصل بود رد کردند، گرچه آن گفته از بزرگان صحابه صادر شده بود، و مثالهایی که در این باب از صحابه نقل شده، فراوان است که به چند تا اشاره میکنیم:
- عبدالله بن عباس رضی الله عنهما مردم را به حج تمتع امر مینمودند، کسی در مقابلش ایستاد و گفت: همانا ابو بکر و عمر از حج تمتع نهی نمودند. پس عبدالله گفت: «فکر میکنم که این مردم زود هلاک خواهد شد؛ زیرا من میگویم: رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودهاند، و آنها میگویند: ابو بکر و عمر نهی کردهاند»[۲].
- عبدالله بن عمر رضی الله عنهما مردم را به حج تمتع فرا میخواند، بعضی از مردم قضیۀ نهی عمر رضی الله عنه از حج تمتع را دلیل گرفته با او معارضه را زیاد کردند، پس در جواب آنها گفت: «آیا کتاب الله (قرآن)، شایستهتر است که پیروی شود یا عمر»؟[۳].
- هنگامی که ابن عباس رضی الله عنهما در دیه انگشتان میگفت: «در انگشتان ده تن، ده تن شتر است» مروان ابن حکم به عنوان او پیام فرستاد و گفت: تو درباره انگشتان فتوا میدهی که ده تن، ده تن شتر است، در حالیکه به تو از عمر رضی الله عنه بر خلاف قولت فتوا رسیده است؟ ابن عباس فرمود: «رحمت الله بر عمر باد، قول رسول الله صلی الله علیه و سلم شایستهتر به پیروی از قول عمر رضی الله عنه میباشد»[۴].
[۱]– صحیح مسلم (۱۷۱۸).
[۲]– احمد (۱/۳۳۷)، و ضیاء مقدسی در مختاره (۱/۳۳۱)، و دیگران این حدیث را روایت نمودهاند.
[۳]– بیهقی در کتاب سنن (۵/۲۱) این حدیث را روایت کرده است.
[۴]– بیهقی در کتاب سنن (۸/۹۳)، و غیره این حدیث را روایت کرده است.