قرآنکریم سرچشمۀ آیاتی است که به اصول دین و شناخت خداوند منجر میشود و برما لازم است تا در پرتو عقل فطری و براساس اسالیب زبان عربی بدون هرگونه تأویلی آنها را درک کنیم، ولی باید با استدلال و تدبر بدانها پراخته شود- همانگونه که ابنحزم میگوید: – هرکس که نفسش به عقیدهای کشیده شده و قلبش به اعتقادی که دلیل آن را نفهمیده، ساکن و مطمئن نشده، در این موقع است که حتماً باید برهان و دلیل را بفهمد تا اینکه نفس خود را از آتشی که هیزمهای آن انسان و سنگ است، برهاند؛ زیرا اگر متردّد بمیرد، قبل از اینکه دلائل اعتقادش صحیح شوند، کافِر مرده است و تا ابد در آتش میماند.([۱])
ابنتیمیه از بعضی علما نقل میکند که نظر در بعضی حالتها و اوقات و برخی اشخاص واجب است و وجودش به خاطر عوارضی است که بر بعضی از مردم در بعضی از احوال پیش میآید نه به خاطر لزوم عمومی،. همچنین میگوید: هر علمی واجب میشود و اگر جز با نظر حاصل نشود، نظر واجب میشود، ولی اگر بداههً یا بدون نظر حاصل گشت یا اینکه آن علم واجب نبود، پس نظر هم واجب نخواهد بود.([۲])
استاد محمّد رشید رضا رحمه الله در مسئلۀ تقلید، حقیقت را اینگونه بیان میکند: «اطمینان قلب بدانچه که پیامبر صلی الله علیه و سلم به خاطر آن مبعوث شده- بدون تردید و سختی- برای نجات در آخرت کافی است و برترین دلیل، همان ارشاد قرآن مبنی بر نظر در نشانههای خداوند در آفاق و أنفس است و بداهت عقل در صورت سالم بودن فطرت، کافی است، البته این برای کسی است که به شکهای فلاسفه و جدلهای متکلمین و به تقلید مبطلین درگیر نشده باشد.»([۳])
شیخ محمّد عبده رحمه الله بیان میکند که برهان عقلی که به یقین منجر میشود، فقط در ادلۀ متکلمین وضع نمودهاند و منحصر نمیشود و بسیاری از فلاسفۀ اولیه بر این مسیر بودهاند، این دلائل بسیار کم یافت میشوند که در مقدماتشان خللی نباشد و سبکشان از علل صحیح باشد، حتی انسان أمّی با نگرش صادق خویش به میان هستی و در شگفتیهای غریب درون خود به یقین میرسد [ولی آنان با آن همۀ تشکیلات اکثراً درماندهاند] و ما مشاهده میکنیم که هزاران نفر از این متکلمین که اوقات خود را در تنقیح مقدمات و بناء براهین صرف کردهاند، به یقینی که این بیسوادان رسیدهاند، نرسیدهاند.([۴])
([۱])ابن حزم اندلسی، الفصل فی الملل و الأهواء والنحل، ۵/۲۴۶، ۴/۷۰٫
([۲]) ابن تیمیه، مجموعه الرسائل الکبری، ۲/۳۴۸٫