زنان قریش چنان در غیظ و خشم قرار داشتند که از پیکرهای پاک شهیدان نیز انتقام گرفتند. اعظاء، گوش و بینی آنها را قطع میکردند. هند (مادر حضرت معاویه که تا آن موقع هنوز مسلمان نشده بود) گردنبندی از آن گلهای مبارک و پَر پَر تهیه و در گردن خود آویزان کرده بود. شکم سردار رشید اسلام حضرت حمزه را پاره کرد و جگرش را بیرون آورد و هرچه سعی نمود که آن را بخورد نتوانست. در کتاب تاریخ که از وی با لقب «جگرخوار» یاد شده به همین مناسبت است. هند در فتح مکه مسلمان شد. داستان چگونگی اسلامآوردن او بعداً ذکر خواهد شد.
در این غزوه اکثر زنان مسلمان شرکت کرده بودند. حضرت عایشه و ام سلیم مادر حضرت انس به مجروحان آب میدادند. در صحیح بخاری از انس منقول است که من حضرت عایشه و ام سلیم را دیدم که پاچهها را بالا زده، مشکها را پر از آب میکردند و میآوردند و به مجروحین آب میدادند. وقتی مشکها خالی میشدند دوباره میرفتند آنها را پر از آب کرده میآوردند. در روایت دیگری مذکور است که ام سلیط مادر حضرت ابوسعید خدری نیز همین خدمات را انجام میداد([۱]).
در عین لحظهای که کفار حمله کردند و با آن حضرت صلی الله علیه و سلم فقط چند نفری باقی مانده بودند، ام عماره نزد آن حضرت رسید و شروع به دفاع از ایشان کرد، چون کفار به سوی آن حضرت هجوم میبردند او با شمشیر و تیر به دفاع میپرداخت. ابن قمیّه به سوی آن حضرت صلی الله علیه و سلم حمله برد، ناگهان ام عماره به پیش رفت و با شمشیری که در دست داشت، او را از نزدیکشدن به آن حضرت باز داشت؛ وی شمشیری بر شانۀ ام عماره زد و او را مجروح ساخت؛ ام عماره نیز چند ضربه بر وی نواخت، ولی چون دو زره بر تن داشت، تأثیری نکرد([۲]).
وقتی حضرت صفیه (خواهر حضرت حمزه) خبر شکست مسلمین را شنید، از مدینه به سوی احد حرکت کرد. رسول اکرم صلی الله علیه و سلم به فرزند وی زبیر فرمود: مواظب باش جسد حمزه را نبیند. زبیر پیام آن حضرت را به مادرش ابلاغ کرد، او اظهار داشت: من از حال و وضع برادرم آگاه شدهام، ولی در راه الله این یک فداکاری بزرگی نیست. آن حضرت اجازه دادند تا پیکر پاک حمزه را نظاره کند. چون به آنجا رفت، دید که برادر در خونهای خود غلتیده و اعضای بدنش قطعه قطعه شدهاند، با خویشتنداری و سکوت «إنا لله وإنا إلیه راجعون» و دعای مغفرت خواند([۳]).
یکی از زنان انصار پدر، برادر و همسرش به شهادت رسیده بودند. خبر این حوادث تکاندهنده در مواقع مختلف به گوشش رسید، ولی او هربار فقط اظهار میداشت: رسول اکرم صلی الله علیه و سلم در چه حالی قرار دارند؟ مردم در پاسخ گفتند: آن حضرت در خیر و عافیت هستند، هنگامی که به آن حضرت نزدیک شد و چهرۀ انور ایشان را زیارت کرد، بیاختیار فریاد برآورد: «کل مصیبه بعدک جلل»([۴]). با وجود عافیت برای تو هر مصیبتی سهل و آسان است. من، پدر، برادر و همسرم همگی فدای تو شویم.
جنگ به پایان رسیده بود، هفتاد نفر از مسلمانان که اغلب آنان از انصار بودند، به فیض شهادت نایل آمدند. مسلمانان در چنان حال و وضعی قرار داشتند که لباس کافی برای کفنکردن شهیدان نداشتند. سر حضرت «مصعب بن عمیر» را میپوشاندند، پاهایش لخت میماندند، و چون پاها را میپوشاندند، سرش لخت میماند؛ سرانجام پاهایش را با گیاه «اذخر» پوشاندند و این منظره چنان رقتآور و مورد ترحم بود که بعد از مدتها هرگاه مسلمانان به یاد آن میافتادند، اشک در چشمهایشان حلقه میزد. هردو نفر از شهیدان را بدون غسل در یک قبر به خاک سپردند، کسانی که قرآن را بیشتر حفظ داشتند، آنان را بر دیگران مقدم میکردند و در آن موقع موفق نشدند تا بر آنها نماز جنازه بخوانند([۵]).
بعد از هشت سال (حدود دو سال قبل از وفات)، آن حضرت صلی الله علیه و سلم از اینجا گذر کردند، بیاختیار بر ایشان رقّت قلب مستولی شد و سخنان پرسوزی ایراد فرمودند، به طوری که گویا دارند با آنها خداحافظی میکنند. آنگاه خطبهای ایراد کردند و در آن فرمودند: «ای مسلمانان! نسبت به شما این بیم را ندارم که دوباره به سوی شرک بازمیگردیم. البته این بیم را دارم که در دام مادیات دنیا گرفتار شوید»([۶]).
هنگامی که هردو سپاه موجود در میدان نبرد، از یکدیگر جدا شدند و مسلمانان جراحات سنگینی برداشته بودند، این خطر احساس شد که ابوسفیان با این تصور که مسلمانان شکست خورده و روحیه خود را از دست دادهاند، دست به حمله مجدد بزند. از این جهت رسول اکرم صلی الله علیه و سلم خطاب به مسلمانان فرمودند: چه کسانی آنها را تعقیب میکنند؟ بلادرنگ یک دستۀ هفتادنفری برای تعقیب ابوسفیان اعلام آمادگی کرد که در آن میان حضرت ابوبکر صدیق و حضرت زبیر نیز حضور داشتند([۷]).
ابوسفیان از احد حرکت کرد و به محل «روحاء» رسید. در آنجا فکر کرد که مسئله تمام نشده است و دوباره باید برآنها حمله برد. آن حضرت صلی الله علیه و سلم از قبل این را پیشبینی کرده بودند. چنانکه در روز بعد اعلام فرمودند: هیچ کس حق بازگشت به مدینه را ندارد. آنگاه به سوی «حمراء الاسد» که در فاصله هشت مایلی از مدینه قرار دارد حرکت کرد. قبیلۀ «خزاعه» تا آن موقع اسلام نیاورده بود، ولی مخفیانه از طرفداران مسلمانان بود. «معبد خزاعی» رییس آن قبیله که از شکست مسلمانان اطلاع یافته بود به محضر آن حضرت صلی الله علیه و سلم حضور یافت، سپس نزد ابوسفیان رفت، ابوسفیان تصمیم حمله مجدد را با وی در میان گذاشت. معبد گفت: من حالا از نزد محمد میآیم. ایشان با چنان ساز و برگی برای نبرد با شما حرکت کردهاند که جنگیدن با وی غیر ممکن است.
خلاصه ابوسفیان از تصمیم خود منصرف شد و به قصد مکه حرکت نمود([۸]). این واقعه را مورخان با اشتیاقی که در امر تکثیر غزوهها دارند، یک غزوه جدیدی با عنوان «غزوۀ حمراء الاسد» قلمداد کردهاند.
آن حضرت صلی الله علیه و سلم به مدینه بازگشتند، سراسر مدینه ماتم و عزا بود. از هرجایی که آن حضرت گذر میکردند، صدای ماتم به گوش میرسید. ایشان متأسف شدند که عزیزان و خویشاوندان هریک از شهیدان احد برای آنها ماتم و عزاداری میکنند ولی کسی نیست که برای حمزه عزاداری کند، بر اثر شدت عاطفه و احساسات، این جمله بیاختیار بر زبان جاری شد: «أما حمزه فلا بواکی له» «ولی برای حمزه گریهکنندهای نیست». وقتی انصار این را شنیدند اندوهگین شدند، همگی به خانههای خود رفتند و به زنان خود دستور دادند تا به خانه آن حضرت رفته برای حضرت حمزه عزاداری و نوحهخوانی کنند. رسول اکرم صلی الله علیه و سلم به خانه رفتند و دیدند که انبوه زیادی از زنان انصار در آنجا گرد آمدهاند و برای حمزه عزاداری و نوحهخوانی میکنند. آن حضرت برای آنان دعا کرد و از همدردی آنها تشکر و تقدیر نمود و فرمود: نوحهخوانی برای مردگان جایز نیست. (عربها رسم بر این داشتند که زنان آنان بر مردگان با صدای بلند گریه و نوحه سر میدادند و لباسهای خود را پاره میکردند و بر سر و صورت خود میزدند) این رسم بد از همان روز متوقف شد و آن حضرت را اعلام فرمودند: از امروز به بعد نوحهخوانی برای مردگان جایز نیست([۹]). و بعداً هم فرمودند که اینگونه ماتم و عزاداری کردن در شأن یک مسلمان نیست([۱۰]).
در قرآن مجید در سورۀ آل عمران، غزوۀ احد به طور مفصل ذکر شده است.
[۱]– صحیح بخاری /۵۸۲ ذکر ام سلیط.
[۲]– ابن هشام /۸۴٫ حضور قاطع و گسترده زنان در غزوۀ احد بیانگر این امر است که اسلام برای زنان اهمیت زیادی قایل شده به گونهای که آنان میتوانند در مسایل اجتماعی حتی در امر مهمی مانند جهاد شرکت کنند و وظایفی را که در شأن آنان و فراخور حالشان باشد به خوبی انجام دهند. البته شرکت و حضور زنان در مسایل اجتماعی با حفظ حدود و ضوابط شرعی و با توجه به عرف جامعه باید باشد. (مترجم)
[۳]– طبری /۱۴۲۱٫
[۴]– طبری /۱۴۲۵٫
[۵]– این روایت صحیح بخاری است، ولی در بعضی دیگر از کتابها روایاتی ذکر نشده که از آنها ثابت شود که رسول اکرم صلی الله علیه و سلم بر حضرت حمزه به طور خاص و بر دیگران نیز نماز جنازه خواندند. ده نفر ده نفر از شهیدان را یکجا نهاده برآنها نماز جنازه میخواندند و بر حضرت حمزه هفتاد بار و در بعضی روایات هفت بار نماز جنازه خوانده شد. شرح معانی الآثار طحاوی، «شرح معانی الآثار طحاوی، باب الصلوه على الشهداء ونصب الرایه زیلعی، باب أحادیث على شهید ومغازیی واقدی» /۳۰۰ «سلیمان ندوی».
[۶]– تمام این وقایع در صحیح بخاری در ابواب غزوۀ احد مذکور اند.
[۷]– بخاری /۵۸۴ «سلیمان ندوی».
[۸]– طبری /۱۴۲۸٫
[۹]– ابن هشام، غزوه احد. مسند احمد ۲/ ۸۲٫
[۱۰]– صحیح بخاری، کتاب الجنائز «سلیمان ندوی».