آنچه روابط انسان رابه خالق، نفس وانسان هاى همنوع اش تنظیم مى نماید ودرآن اصول وضوابط وضع مینماید بنام دین یادمیگردد- التزام فکرى به آن دین راعقیده وجهان بینى انسان مى نامند والتزام عملى به آنراخط مشى زند گى آن مى پندارند.
ادوارتاریخ مثال هاى گوناگون ازعقیده ها وطرزالعمل هاى انسانى راشاهد بود که بعض آنها مبناى وحى الهى وارشادات سماوى راداشته وبنام ادیان سماوى یادمیگردد- علمارابه این عقیده است که درمجموع نام دین الهى ازآغاززندگى بشرتاامروزواحدبوده وآن(اسلام) میباشد ولى شرا ئع پیامبران درادوارمختلف تاریخ ونسبت به اقوام مختلف ازهم جداوضع گردیده.
قرآن دراین مورد میفرماید: (مله ابیکم ابراهیم- هوسماکم المسلمین) درجاى دیگردرمورد دین پذیرفته شده الهى میفرماید: (ان الدین عندالله الاسلام) وهمچنان میفرماید:( ومن یبتغ غیرالاسلام دیناَ فلن یقبل منهُ ) پس آنچه دین پذیرفته شده الهى میباشد جزاسلام عزیزچیزى دیگرى نیست- وآنچه خالق کائنات منحیث دین،عقیده وطرزالعمل براى حیات بشرى یقین نموده جزاسلام چیزى دیگرى نیست.
نه تنهااسلام عقیده وطرزالعمل جامعه بشرى بوده بلکه اسلام چون قانون حاکم وقبول شده برتمام هستى میباشد یعنى نه تنها اسلام دین توده بشرانتخاب شده بلکه اسلام قانون حاکم وبه آن تسلیم شده تمام هستى میباشد وهمه هستى دراین عنوان شریک اند:(ولهُ اسلم من فى السمٰوات والارض طوعاًوکُرهاً).
گذشته تراز ازدین واحد سماوى که اسلام بوده وشرائع مختلف آن توسط پیامبران الهى درادوارمختلف تاریخ به نوع بشرآمده وتشریح گردیده.
انسان هانیزدرطغیان سرکشى شان گاهى دین سعادتمند الهى رابدورگذاشته وآنچه ازتراوش هاى ناقص فکرى وذهنى خودبحیث دین قبول کردند وقرارنمودن که دریک برسى عملى وواقع بینانه همه آن جزشقاوت وبدبختى چیزى دیگرى بارنیاورد.
ظلم،جور،وحشت،کشتن وبستن،فسادوفحشا……. وهزاران بدبختى دیگرنتائج ادیان خودساخته بشرمیباشد.(بازهم ماازدین پندارخودرافکروطرزالعمل میدانیم)که این افکارفاسدوطرزالعمل هاى پوچ وواهى خودساخته بشراد یان فاسدساخته دست بشرمیدانند.
روزى این تراوش هاى ناقص فکربشرادیان چون کمونیزم بارآورد که ملیونها انسان درمسیرتحکیم آن درجامعه بشرجان شان گرفته شد واگرانسان اصل آنرابرسى نماید بایک دید سلیم فطرى اش نیز میداند که آن جزوحشت چیزى دیگرى نیست- سخن تاجاى رسید که بعض ها سادیزم رادین قبول نمودن وبعض هاسرنهادن به گاووگوساله رادین قراردادند وانسانهاى هم دیده شده که فرج هاى همد یگر را به پرستش گرفتن وپرستش ماده وسرمایه همین حال نزدیک است بشریت رابه گودال نیستى بکشاند.
ولى آنچه مادراینجا منحیث خجالت عصریادمینمائیم دین بنام د موکرسۍ است.
آرى! دقیق باید بود دموکرسۍ آزادى رانگویند- دموکرسۍ کدام نظریه سیاسى نیست- دموکرسۍ کدام طرز حکومت وحکومت دارى نیست بلکه آنچه ما ازتعریف دین عرض نمودیم دموکرسۍ را هواخواهان آن د ین مى پندارند وآنکه میگویدد موکرات بوده وبه دین دیگرى هم عقیده دارد دروغ میگوید واین دعوى کاملاً باطل است- دموکرسۍ نیزروابط انسان را باخود،همنوعان وخالق اش به اساس قوانین فاسدوفاحش میخواهد تنظیم نماید،وهمین معنى د ین رادارد.
این بحث گسترده است تا ماتمام ابعادآنرابحث نمائیم که دموکرسۍ رامعتقد ین آن چون د ین پذیرفته اند،ولى این حقیقت پذیرفته شده است که پیروان دموکرسۍ نسبت به هرگرایش دیگرشان اولتردموکرات اند.
وآنچه ماقابل بحث میدانیم مبادى دین دموکرسى میباشد که آن هم ازحوصله نوشته چندسطربسیاربلنداست ومایک عنوان واحد به آن دریافتیم که میتواند تعبیردقیق وکامل ازآن مى باشد:وآن فساداست وبس-
پس دین آنها دموکرسى بوده وتعبیردقیق ازدموکرسى فساداست پس دین شان فساداست- آنها آمده اندتافسادبارآرند وتاریخ شان به این فساد گواه است.
(فساد برفساد عبارت ازدین شان است)
نویسنده: عبدالصبورنصرتیار