مطالعهی تاریخ مسلمانان خصوصا در دوران معاصر، صحت خبر ابن عباس را تایید میکند چنانکه ملاحظه میشود و گویا که فرقههای جدیدی ظهور کردهاند!! حتما لازم نیست که صاحبنظران و اسامی آن فرقهها باز گردد، بلکه در لباسی جدید در قالب فرقهها و انحراف از عقیدهی اسلامی که فرقهی ناجیه به آن چنگ زده است، بازگشته است.[۱]
حقیقتی که نمیتوان در آن تردید کرد این است که عقاید این فرقهها در اذهان برخی نفوذ کرده است و چه بسا این نفوذ بدون معرفت و شناخت نسبت به اصول این فرقهها باشد. فرقههایی که تاریخ آنها به پایان رسیده و به تاریخ پیوستهاند. هرگاه به اسامی و عقاید آنها برمیگردیم تنها به خاطر حفظ امانت علمی و بسط آرا و نظرات گوناگونی است که در صفحات تاریخ ثبت شده است. اما هدف برتر و اصلی ما، برحذر داشتن از تفرقه و اختلاف است و نیز توجه به انحرافات عقیدتی این گروهها میباشد؛ مسئولیت ما بزرگتر میشود اگر بدانیم هرگاه مسلمانان متحد و یکپارچه باشند و پرچم اسلام را بالا برند، دشمنان اسلام پیوسته در پی برافروختن آتش فتنه و اختلاف، سم کینهورزی خود را در میان آنها میدمند.
صرفنظر از اسامی این فرقهها، بنا بر اعتقاد و باور ما پیوسته از عقاید آنها به روشها و در قالبهای گوناگون تعبیر میشود. بهترین راه برای تصحیح عقاید کسانی که نیت پاکی دارند این است که خطاها و اشتباهات عقیدتی این فرقهها را دنبال کنند تا دوباره گرفتار آنها نشوند.
بر همین اساس بهترین راه برای محفوظ ماندن از این عقاید، شناخت آنها و بررسی و مناقشهی آنها با دلایل و تطبیق آن با عقیدهی سلف که برگرفته از دلایل کتاب و سنت است، میباشد.
قبل از بحث و مناقشه، توجه به نکات ذیل برای خواننده ضروری است:
عقیدهی خوارج مبنی بر تکفیر مرتکبین گناه کبیره است.
تشیع به دلیل اختلاف در مسالهی «امامت» یا «خلافت» که همان ریاست عام مسلمانان است به وجود آمد.
مرجئه قائل به جدایی میان قول و عمل هستند و چه بسا این اندیشه دستورات دین را خوار و زبون میداند.
(قدریه) عنوانی است بر کسانی که تقدیر را نفی میکنند و در مساله ایمان به قضا و قدر، مخالف با عقیدهی اسلامی هستند.
جمهیه با آرا و نظرات خود بدعتهایی در دین به وجود آوردند که در کتاب و سنت جایگاهی ندارد و مخالفان عقاید خود را کافر دانستند به همین سبب، سلف جمهیه را به شدت نکوهش میکردند، تا جایی که عبدالله بن مبارک میگوید: «ما سخن یهود و نصاری را حکایت میکردیم اما نمیتوانستیم سخنان جمهیه را بیان کنیم.»[۲]
موضع آنها از مخالفت با عقیدهی مورد نظر کتاب و سنت و ترجیح آرای خود حکایت دارد سپس مرتکب عملی زشتتر شدند و آن اینکه هرگونه میخواستند و برایشان لذتبخشتر بود، مخالفانشان را متهم میکردند.
معتزله: پس از نابودی آنان به عنوان یک فرقه، در لباس داوری عقل و آزادی رأی و اندیشه و دوری گزیدن از احادیث نبوی، به حیات خود ادامه دادند.
چون با روش و دلایل سلف با آنها مناقشه میکنی، میبینی که به چنین دلایلی پناه برده و خود را به حکمت، فکر و اندیشه منسوب میکنند درحالیکه آنها در حقیقت به غیر کتاب و سنت حکم میکنند، با اینکه میدانند قرآن کریم به شدت از آن بازداشته است.
ابن تیمیه آیات زیادی را در این زمینه ذکر کرده است از جمله اینکه: «الَّذِینَ یُجَادِلُونَ فِی آیَاتِ اللَّهِ بِغَیْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ کَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ وَعِندَ الَّذِینَ آمَنُوا»: «(همان) کسانیکه بی آنکه حجتی برایشان آمده باشد، در آیات الله مجادله میکنند (این عمل) نزد الله و نزد کسانیکه ایمان آوردهاند سخت ناپسند (و موجب خشم) است.» (غافر: ۳۵)
در جایی دیگر الله متعال میفرماید: «فِی صُدُورِهِمْ إِلَّا کِبْرٌ مَّا هُم بِبَالِغِیهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ»: «در سینههایشان جز تکبر نیست که خود به آن نخواهند رسید، پس به الله پناه ببر، بیگمان اوست که شنوای بیناست.» (غافر: ۵۶)
و سلطان همان حجت و دلیل نازل شده از سوی الله متعال است. الله تعالی میفرماید: «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُواْ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِکَ یُرِیدُونَ أَن یَتَحَاکَمُواْ إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُواْ أَن یَکْفُرُواْ بِهِ وَیُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَن یُضِلَّهُمْ ضَلاَلًا بَعِیدًا»: «آیا ندیدهای کسانی را که گمان میکنند به آنچه بر تو نازل شده و به آنچه پیش از تو نازل شدهاست، ایمان آوردهاند، (ولی) میخواهند برای داوری نزد طاغوت (و حکام سرکش) بروند با آن که به آنها دستور داده شده که به او کفر ورزند و شیطان میخواهد گمراهشان کند (و به) گمراهی دوری (بیفکند).» (نساء: ۶۰)
شیخ الاسلام بر این باور است که این آیات و امثال آنها، از حکم کردن به غیر کتاب و سنت برحذر داشته است «هرچند گمان فردی چنین باشد که میخواهد بین دلایل شرعی و آنچه آنرا عقلیات مینامد، رابطه برقرار کند؛ عقلیاتی که از برخی طاغوتها: مشرکین و اهل کتاب گرفته شده است.»[۳]
[۱] – در پایان بحث بیان عقیدهی فرقهی ناجیه که در حدیث نبوی آمده است، خواهد آمد.
[۲] – ابن تیمیه: موافقه صحیح المنقول لصریح المعقول، ج ۱، ص ۱۴۷
[۳] – موافقه صحیح المنقول لصریح المعقول، ج ۱، ص ۳۱