فرار از فتنه، جزو دین است

عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ  أَنَّهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ : «یُوشِکُ أَنْ یَکُونَ خَیْرَ مَالِ الْمُسْلِمِ غَنَمٌ یَتْبَعُ بِهَا شَعَفَ الْجِبَالِ وَمَوَاقِعَ الْقَطْرِ یَفِرُّ بِدِینِهِ مِنَ الْفِتَنِ». (بخارى:۱۹)
ترجمه: از ابوسعید خدری روایت است که رسول الله  فرمود: «در آینده نزدیک، زمانی فرا می رسد که بهترین مال و دارایی مسلمان، گوسفندانش هستند که وی به دنبال آنها به مناطق نزول باران و قله کوهها می رود تا دینش را از خطر فتنه ها، محفوظ نگه دارد».

 از طاغوت‌ها برحذر باشید:
طاعوت عبارت از هرچیزی است که غیر از الله مورد پرستش واقع شود، و خودش راضی به آن عبادت باشد، چه عبادت نیایش، و چه عبادت فرمانبری،

یا طاغوت کسی است که از اوامر او که ضد فرمان الله و رسول است اطاعت شود، و خداوند پیامبران را فرستاد تا قوم خود را به عبادت خدای یکتا امر کنند، و آنان را از عبادت و فرمانبری طاغوت باز دارند، خداوند متعال در سوره نحل، آیه ۳۶ فرماید:

«وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّهٍ رَسُولًا أَنِ اُعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ ».

«و البته در هر امتی فرستاده‌ای را فرستادیم که خدای یکتا را بپرستید، و از طاغوت دوری گزینید».

طاغوتان بسیارند، و در رأس آنان پنج کس اند:

۱- شیطان:

شیطان انسان را به عبادت غیر خدا دعوت می‌کند، لذا باید انسان برحذر تمام از شیطان باشد، خداوند متعال فرماید:

«أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آَدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ»(سوره یس، آیه ۶۰).

«ای فرزندان آدم، آیا با شما پیمان نبستم که شیطان را نپرستید، زیرا او دشمن آشکار شما است».

۲- حاکم ظالمی که احکام خدا را به نفع خود تغییر می‌دهد، مانند وضع قوانینی که مخالف با اسلام است، خداوند در رد و انکار بر مشرکانی که بر خلاف رضایت خداوند قانونگذاری می‌کنند، فرماید:

«أَمْ لَهُمْ شُرَکَاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّینِ مَا لَمْ یَأْذَنْ بِهِ اللَّهُ»(سوره شوری، آیه ۲۱).

«آیا شرکائی برای خدا دارند که قانون‌هایی از دین برایشان وضع کرده اند که خداوند بدان اجازه نداده است؟».

۳- حاکمی که اصلا حاضر نیست به شرع خدا حکم کند، و معتقد است که این حکم صلاحیت ندارد یا اجازه می‌دهد، در کشورش حکم غیر اسلامی حاکم باشد، خداوند متعال فرماید

«وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ» (سوره مائده، آیه ۴۴).

«و کسی که به آنچه خدا نازل فرموده حکم نکرد، آنانند که کافرند».

۴- کسی که ادعای علم غیب می‌کند، زیرا خداوند متعال فرموده است:

« قُلْ لَا یَعْلَمُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَیْبَ إِلَّا اللَّهُ وَمَا یَشْعُرُونَ أَیَّانَ یُبْعَثُونَ »(سوره نمل، آیه ۶۵).

«بگو: کسانی که در آسمان و زمینند، هیچکدام غیب نمی‌دانند، مگر خداوند یکتا».

۵- کسی که مردم او را به جز خداوند می‌پرستند، و او بدان فعل مردم نسبت به خود راضی است، خداوند متعال در این باره فرماید:

«وَمَنْ یَقُلْ مِنْهُمْ إِنِّی إِلَهٌ مِنْ دُونِهِ فَذَلِکَ نَجْزِیهِ جَهَنَّمَ کَذَلِکَ نَجْزِی الظَّالِمِینَ» (سوره انبیاء، آیه ۲۹).

«و کسی که از جمله آنان بگوید من خدای دیگری به جز خداوندم، جزای او را جهنم دهیم، اینچنین ظالمان را جزا خواهیم داد».

و بدان که بر مؤمن واجب است که به طاغوت کفر آورد، تا بتواند مؤمن مستقیمی باشد، زیرا خداوند متعال فرماید:

« لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ »
(سوره بقره، آیه ۲۵۶).

«پس کسی که به طاغوت کفر آورد، و به خدا ایمان، به دستگیره محکمتر چنگ زده است که هرگز جدا نمی‌شود، و خداوند شنوا و دانا است».

و این آیه دلیل است بر این که عبادت خداوند یکتا بدون اجتناب از عبادت دیگری(یعنی کفر به طاغوت) بی‌فایده است.

 کفــــــــــــــر و اقسام آن :

کفر در لغت به معنای پنهان کردن و پوشاندن است.
ابومنصور هرَوی رحمه الله می گوید : اما کفر چند وجه دارد و اصل آن از «کَفَرْتُ الشیءَ» (آن چیز را پوشاندم) هنگامی که آن را پنهان کنی، گرفته شده است و از همین معناست که گفته شود : شب کافر چون با تاریکی اش چیزها را می پوشاند، یا فلانی به نعمت الله کفر ورزید وقتی آن را مخفی کند و شکرش بجای نیاورد.
و اهل علم رحمهم الله کفر را در شرع با معناهایی که که دوروبر انکار یا تکذیب اصول اسلام یا ارتکاب یکی از نواقض اسلام می گردد، تعریف نموده اند.
ابن حزم در تعریف کفر می گوید : کفر در دین عبارت است از : صفت کسی که چیزی از آنچه الله ایمان به آن را بر او فرض نموده، پس از برپا شدن دلیل بر او با رسیدن حق به او، با قلبش بدون زبان یا با زبانش بدون قلب یا با هر دو انکار کند یا کاری را انجام دهد که نصی آمده بر اینکه آن کار او را از اسم ایمان خارج می کند. {الإحکام فی اصول الأحکام_ج۱ص۴۹} .
و کفر به دو نوع تقسیم می شود :
نوع اول : کفری که از دین خارج می کند و بر پنج قسم است :
یکم : کفر تکذیب : و دلیل آن قول الله تعالی است ‌:{ﻭَﻣَﻦْ ﺃَﻇْﻠَﻢُ ﻣِﻤَّﻦِ ﺍﻓْﺘَﺮَﻯٰ ﻋَﻠَﻰ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﻛَﺬِﺑًﺎ ﺃَﻭْ ﻛَﺬَّﺏَ ﺑِﺎﻟْﺤَﻖِّ ﻟَﻤَّﺎ ﺟَﺎءَﻩُ ۚ ﺃَﻟَﻴْﺲَ ﻓِﻲ ﺟَﻬَﻨَّﻢَ ﻣَﺜْﻮًﻯ ﻟِﻠْﻜَﺎﻓِﺮِﻳﻦَ} [العنکبوت_۶۸].  و کیست ستمکارتر از آنکه بر الله دروغ بندد یا حق را آنگاه که به سوی او آمد تکذیب کند؟ آیا برای کافران در جهنم جایگاهی نیست؟
پس تکذیب قرآن یا بخشی از آن حتی اگر آیه ای باشد یا تکذیب سنت صحیح ثابت از پیامبر صلی الله علیه و سلم، کفر اکبر و خارج کننده از دین است.
دوم : کفر اِبا و امتناع کردن و استکبار همراه تصدیق : و دلیل آن قول الله تعالی است : {ﻭَﺇِﺫْ ﻗُﻠْﻨَﺎ ﻟِﻠْﻤَﻼَﺋِﻜَﺔِ ﺍﺳْﺠُﺪُﻭﺍ ﻵِﺩَﻡَ ﻓَﺴَﺠَﺪُﻭﺍ ﺇِﻻَّ ﺇِﺑْﻠِﻴﺲَ ﺃَﺑَﻰٰ ﻭَﺍﺳْﺘَﻜْﺒَﺮَ ﻭَﻛَﺎﻥَ ﻣِﻦَ ﺍﻟْﻜَﺎﻓِﺮِﻳﻦَ} [البقره_۳۴]. و آنگاه که به ملائکه گفتیم : برای آدم سجده کنید پس همه سجده کردند جز ابلیس که ابا کرد و برتری جست و از کافران گردید.
پس کسی که از عبادت الله یا تبعیت از پیامبر ﷺ استکبار کند پس او کافر و خارج از ملت اسلام است.
سوم : کفر شک : دلیل قول الله تعالی است : {ﻭَﺩَﺧَﻞَ ﺟَﻨَّﺘَﻪُ ﻭَﻫُﻮَ ﻇَﺎﻟِﻢٌ ﻟِﻨَﻔْﺴِﻪِ ﻗَﺎﻝَ ﻣَﺎ ﺃَﻇُﻦُّ ﺃَﻥْ ﺗَﺒِﻴﺪَ ﻫَٰﺬِﻩِ ﺃَﺑَﺪًﺍ ﻭَﻣَﺎ ﺃَﻇُﻦُّ ﺍﻟﺴَّﺎﻋَﺔَ ﻗَﺎﺋِﻤَﺔً ﻭَﻟَﺌِﻦْ ﺭُﺩِﺩْﺕُ ﺇِﻟَﻰٰ ﺭَﺑِّﻲ ﻷََﺟِﺪَﻥَّ ﺧَﻴْﺮًﺍ ﻣِﻨْﻬَﺎ ﻣُﻨْﻘَﻠَﺒًﺎ ﻗَﺎﻝَ ﻟَﻪُ ﺻَﺎﺣِﺒُﻪُ ﻭَﻫُﻮَ ﻳُﺤَﺎﻭِﺭُﻩُ ﺃَﻛَﻔَﺮْﺕَ ﺑِﺎﻟَّﺬِﻱ ﺧَﻠَﻘَﻚَ ﻣِﻦْ ﺗُﺮَﺍﺏٍ ﺛُﻢَّ ﻣِﻦْ ﻧُﻂْﻔَﺔٍ ﺛُﻢَّ ﺳَﻮَّﺍﻙَ ﺭَﺟُﻠًﺎ ﻟَٰﻜِﻨَّﺎ ﻫُﻮَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﺭَﺑِّﻲ ﻭَﻻَ ﺃُﺷْﺮِﻙُ ﺑِﺮَﺑِّﻲ ﺃَﺣَﺪًﺍ} [الکهف_۳۵تا۳۸]. و او در حالی که ستمکار نفس خویش بود به باغ خود وارد شد و گفت : گمان ندارم که این (باغ) هرگز از میان رود :و گمان ندارم که قیامت برپا شود و اگر هم نزد پروردگارم بازگردانده شوم قطعا جایگاهی بهتر از این خواهم یافت. رفیقش که با او گفتگو می کرد به وی گفت : آیا به کسی که تو را از خاک و سپس از نطفه آفرید آنگاه تو را به صورت مردی بیاراست کافر شدی
اما من پروردگارم الله است و هیج کس را شریک پروردگارم نمی سازم.
پس هرکسی در چیزی از دین اسلام که به صورت ضروری از دین معلوم است شک کند کافر می شود مگر اینکه تازه اسلام آورده و هنوز شرائع را نشناخته باشد یا در جایی دور از علم و علما باشد به گونه ای که یادگیری و برداشتن جهل از خودش برایش ممکن نباشد.
چهارم : کفر اعراض : و دلیل قول الله تعالی است : {ﻭَﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﻛَﻔَﺮُﻭﺍ ﻋَﻤَّﺎ ﺃُﻧْﺬِﺭُﻭﺍ ﻣُﻌْﺮِﺿُﻮﻥَ} [الأحقاف_۳]. و کسانی که کافر شدند از هشدارهایی که داده می شوند رو گردانند.
پنجم : کفر نفاق : و دلیل قول الله تعالی است : ‌{ﺫَٰﻟِﻚَ ﺑِﺄَﻧَّﻬُﻢْ ﺁﻣَﻨُﻮﺍ ﺛُﻢَّ ﻛَﻔَﺮُﻭﺍ ﻓَﻂُﺒِﻊَ ﻋَﻠَﻰٰ ﻗُﻠُﻮﺑِﻬِﻢْ ﻓَﻬُﻢْ ﻻَ ﻳَﻔْﻘَﻬُﻮﻥَ} [المنافقون_۳]. این بدان سبب است که آنها ایمان آوردند سپس کافر شدند در نتیجه بر دل هایشان مهر زده شده از این رو آنان نمی فهمند
و نفاق همان آشکار کردن ایمان و پنهان نمودن کفر است.

نوع دوم از انواع کفر :
کفر اصغر :
و آن، همان است که در شرع به عنوان کفر وارد شده ولی به حد کفر اکبر نرسیده باشد و از ملت اسلام خارج نمی کند مانند کفر نعمت، همچنانکه در قول الله تعالی است : {ﻭَﺿَﺮَﺏَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻣَﺜَﻼً ﻗَﺮْﻳَﺔً ﻛَﺎﻧَﺖْ ﺁﻣِﻨَﺔً ﻣُﻂْﻤَﺌِﻨَّﺔً ﻳَﺄْﺗِﻴﻬَﺎ ﺭِﺯْﻗُﻬَﺎ ﺭَﻏَﺪًﺍ ﻣِﻦْ ﻛُﻞِّ ﻣَﻜَﺎﻥٍ ﻓَﻜَﻔَﺮَﺕْ ﺑِﺄَﻧْﻌُﻢِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﻓَﺄَﺫَﺍﻗَﻬَﺎ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻟِﺒَﺎﺱَ ﺍﻟْﺠُﻮﻉِ ﻭَﺍﻟْﺨَﻮْﻑِ ﺑِﻤَﺎ ﻛَﺎﻧُﻮﺍ ﻳَﺼْﻨَﻌُﻮﻥَ} [النحل_۱۱۲].

مقاله پیشنهادی

آنچه به هنگام بازگشت از حج یا عمره یا غیره گفته می‌‌شود

عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عُمَرَ رضی الله عنهما قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه …