غلو و افراط در تعظیم قبور صالحان این قبور را به بت‎هایی تبدیل می‎کند که به جای خدا مورد پرستش واقع می‎شوند(۲)

مولف رحمه الله از این عنوان امور ذیل را مورد توجه قرار داده است:

  • بر حذر داشتن از غلو و افراط در مورد قبر صالحان.

  • افراط در تعظیم قبر به عبادت آن می‎انجامد.

  • وقتی این قبرها پرستش شوند بت نامیده می‎شوند هر چند که قبر صالحان باشند.

  • بیان علت منع از ساخت و ساز قبرها و سجده‎گاه قرار دادن آن.

اوثان معبودانی هستند که تصویر و تندیس نیستند، مانند قبور، درختان، ستون‎ها، دیوارها، سنگ‎ها و امثال آن.

و گفته‎اند که وثن یعنی بت؛ و بت یعنی صنم. اما درست این است که اگر وثن یا صنم جدا جدا به کار رود هر یک به معنی دیگری تفسیر می‎‎شود، اما اگر در کنار هم بیایند هر یک به معنی خودش به کار می‎رود.

مولف می‎گوید: (مالک در الموطأ روایت می‎کند که رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرموده اند: «بار خدایا قبرم را بت قرار مده که مورد پرستش قرار گیرد. قومی که قبور پیامبرانشان را سجده‎گاه قرار داده‎اند به شدت مورد خشم خداوند واقع شده‎اند».

این حدیث را مالک در باب «جامِعِ الصَّلاه» به صورت مرسل از (زید بن أسلم) از عطاء بن یسار از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت کرده است.[۱]

و ابن أبی شیبه در مصنف خود از أبی خالد الأحمر از ابن عجلان از زید بن أسلم با همین سند روایت کرده و عطا را نام نبرده است.[۲]

و بزّار از عمر بن محمد[۳] از زید از عطا از أبی سعید خدری و او از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت کرده است.

و عمر بن محمد بن زید بن عبدالله بن عمر بن خطاب، ثقه و از اشراف اهل مدینه است که مالک، ثوری و سلیمان بن بلال از او روایت کرده‎اند.

پس حدیث از دیدگاه کسانی که احادیث مرسلِ افراد ثقه را حجت قرار می‎دهند صحیح است.

و همچنین از دیدگاه کسانی که می‎گویند باید مسند باشد نیز صحیح است چون عمر بن محمد آن را به صورت مسند ـ که لفظش مانند آنچه در موطأ است ـ روایت کرده است و او از کسانی است که زیاداتش پذیرفته می‌شود.

این حدیث شاهدی دارد که امام احمد و عقیلی از طریق سفیان از حمزه بن مغیره از سهیل بن أبی صالح و او از پدرش و او از ابوهریره و او از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت می‎کند که فرمود: «بار خدایا قبر مرا بت قرار مده لعنت خدا بر قومی است که قبور پیامبرانشان را سجده‎گاه قرار داده‎اند»[۴].

گفته‌اش: (مالک در موطأ روایت کرده است) امام مالک بن انس بن أبی عامر بن عمرو أصبحی، ابو عبدالله مدنی ایشان فقیه، امام دار الهجره و یکی از ائمه‌ی اربعه و یکی از عالمان بزرگ حدیث است. تا جایی که بخاری می‎گوید: صحیح‎ترین اسناد: مالک از نافع از ابن عمر است. وی در سال ۱۷۹ هـ.ق در گذشت و تاریخ ولادتش۹۳ هـ.ق بود. و الواقدی می‎گوید: او در سن ۹۰ سالگی در گذشته است.[۵]

گفته‌اش: (بار خدایا قبر مرا بتی قرار مده که پرستش شود).

خداوند دعایش را اجابت کرد و مردم را از دسترسی به قبر پیامبر صلی الله علیه و سلم که شاید عبادت می‌شد بازداشته است. چنان‎که ابن قیم می‎گوید:

فَأَجَابَ رَبُّ العَالَمِینَ دُعَاءَهُ

وَأَحَاطَهُ بِثَلاثَهِ الجُدرَانِ[۶]

خداوند دعای پیامبر را اجابت نمود و قبرش را با سه دیوار احاطه نمود.

حدیث دلالت می‎کند که اگر قبر پیامبر صلی الله علیه و سلم پرستش شود بت قرار می‎گیرد، چه برسد به قبر دیگران؛ قبور صالحان که مورد پرستش قرار گرفته‎اند و اگر کسی بخواهد این وضعیت را تغییر دهد قبرپرستان نمی‎پذیرند و ناراحت می‎شوند و نسبت به او نفرت و امتناع می‌ورزند و می‎گویند: این فرد به بزرگان توهین کرده و چنین کسی را به تهمت‎های بزرگی متهم می‎کنند و اگر به آنها گفته شود که این قبور بت‎هایی هستند که بجز الله پرستش می‎شوند چه خواهند گفت؟! خدایا از غربت اسلام به تو شکایت می‎بریم و این فتنه‌ی بزرگی است که ابن مسعود درباره‌ی آن می‎گوید: چگونه خواهید بود شما آنگاه که فتنه‎ای شما را بپوشاند که بزرگان با آن سالخورده و پیر می‎شوند و کودکان در آن رشد می‌یابند، این فتنه‎ها در میان مردم رواج می‎یابد و آن را سنت قرار می‎دهند، اگر این فتنه تغییر داده شود گفته می‎شود که سنت تغییر داده شده است.[۷]

از حدیث چنین بر می‎آید که نباید آثار پیامبران و صالحان مانند قبورشان و جاهایی که نشسته‎اند جستجو شود و مکان‌هایی که نماز خوانده‎اند برای نماز خواندن و دعا انتخاب شود، چون این کار بدعت است و سلف یعنی صحابه، تابعین و غیره آن را انکار کرده‎اند. هیچ کسی این کار را نکرده و به آن اجازه نداده جز ابن عمر اما نه به صورتی که قبرپرستان انجام می‎دهند و بلکه ابن عمر می‎خواست مانند پیامبر صلی الله علیه و سلم در جاهایی که ایشان نماز خوانده نماز بخواند. اما با این وجود هیچ یک از صحابه با او موافق نبود بلکه پدرش و دیگران با او مخالفت کردند، تا مبادا این مکان‌ها به بتی تبدیل شود.

 

[۱]– موطأ مالک ۱/۱۷۲ الطبقات الکبری ابن سعد۲/۲۴۰، ۲۴۱ از عطاء بن یسار به صورت مرسل روایت شده و اسنادش صحیح است و به صورت موصول از ابی سعید خدری و ابی هریره روایت شده است. و به صورت مرسل از زید بن اسلم روایت شده است که تخریج آن در حدیث ابوهریره و مرسل زید بن اسلم آمده است. اما حدیث ابی سعید خدری را بزار در مسندش ش (۴۴۰-کشف الأستار) از طریق عمر بن اسلم از عطاء بن یسار از ابی سعید خدری روایت کرده است و درباره‌ی عمر بن محمد اختلاف است که آیا او ابن صهبانِ ضعیف است یا ابن زید العمری معروف؟ و صحیح همین است که او ابن زید العمری ثقه و مورد اعتماد است که بزار و ابن عبدالبر همین را ترجیح داده‌اند. و هیثمی در المجمع۲/۲۸ و ابن رجب در فتح الباری ۲/۴۴۱ و آلبانی به پیروی از او در تحذیر الساجد ص۱۹ ترجیح داده‌اند که او ابن صهبان است. که در آن بحث است و دلیلشان این است که این را در بعضی از نسخه‌های بزار دیده‌اند؛ که گمان می کنم نگارنده‌های این نسخه‌ها در آن تغییری ایجاد کرده باشند چون بزار صاحب مسند است که می‌گوید- وهمچنین در تمهید۵/۴۱ هم همین آمده است-«عمر بن محمد ثقه و مورد اعتماد است و ثوری و گروهی همین را از او روایت می‌کنند». و این توثیق را حافظ ابن حجر در تهذیب التهذیب از او نقل کرده است. اما ابن صهبان بزار او را مورد توهم قرار می‌دهد و هیچ کس از علما را ندیده‌ام که این حدیث را از منکرات ابن صهبان بداند. والله اعلم.

[۲]– مصنف عبدالرزاق۱۵۸۷ و ابن ابی شیبه۲/۱۵۰،۳/۳۰ از زید بن اسلم به صورت مرسل روایت شده و سند آن به زید صحیح است.

[۳]– شرح حال عمر بن محمد را در تهذیب الکمال۲۱/۴۹۹ و الثقات ابن حبان۷/۱۶۵ ملاحظه کنید.

[۴]– مسند احمد ۲/۲۴۶، طبقات ابن سعد۲/۲۴۱، مسند حُمیدی۱۰۲۵، بخاری التاریخ الکبیر۳/۴۷، مسند ابویعلی ۶۶۸۱، التاریخ الکبیر عقیلی چنان‎که در التهمید۵/۴۴ آمده و ابو نعیم در الحلیه ۶/۲۸۳، ۷/۳۱۷ و ابن عبدالبر در التهمید۵/۴۳ از طریق حمزه بن مغیره از سهیل بن أبی صالح از پدرش از ابوهریره روایت کرده است و اسنادش صحیح است.

[۵]– شرح سوانح امام مالک را در سیر اعلام النبلاء۸/۴۸ ملاحظه کنید.

[۶]– نونیه ابن قیم۲/۳۵۲٫

[۷]– الدارمی ۱/۶۴ و حاکم ۴/۵۱۴ از ابن مسعود روایت کرده و سندش صحیح است.

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …