غلو در ترک و دوری از اهل بدعت و مبتدع خواندن دیگران (۲)

۵- اکثر و بیشتر سخنانی که در این زمینه رد و بدل می کنند، حقیقت ندارد. بلکه توهماتی بیش نیست. توهماتی که شیطان آنها را زینت بخشیده و دنبال کنندگان آنها را به این وسیله فریفته است. خداوند متعال می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ» (حجرات: ۱۲) «ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! از بسیاری از گمان(های بد) بپرهیزید، بی‌شک بعضی از گمان(ها) گناه است». شایسته آن است که انسان مومن سخن برادر مومنش را به بهترین وجه ممکن حمل کند و از آن کمترین سوء برداشتی نکند. برخی از سلف صالح می گویند: «تا زمانی که می توانی سخن برادرت را به امری خیر و نیک حمل کنی، نسبت به آن ظن سوء نداشته باش».

۶- در اموری که گنجایش اجتهاد در آنها وجود دارد و اجتهاد در آنها جایز است، چون برخی از علما و دانش آموختگان به اجتهاد در آن روی آورند، مورد مواخذه قرار نمی گیرند و سرزنش نمی شوند؛ و این در صورتی است که اهلیت اجتهاد را دارا باشند. و چون کسی در مورد اجتهاد وی با او مخالف بود، شایسته و سزاوار آن است که به مجادله ی نیکو با وی بپردازد. و اینگونه برای رسیدن به حق و حقیقت از نزدیک ترین راه حریص باشد. و وسوسه های شیطان و تلاش وی برای تحریک مومنان نسبت به هم را دفع کند. و اگر این امر میسر نبود و معتقد بود که باید مخالفت با وی بیان گردد، این مهم را با بهترین عبارت ها و لطیف ترین اشارات به دور از هرگونه تهاجم یا زخم زبان و بد زبانی و ریختن آبروی کسی انجام دهد که احیانا در راستای انکار حق یا اعراض از آن سخن گفته است. بدون اینکه متعرض اشخاص شود یا نیت خوانی کند و نیت ها را متهم کند. یا اینکه بیش از مقداری که لازم است، سخن گوید. رسول خدا در مواردی از این قبیل می فرمودند: «ما بال اقوام قالوا: کذا وکذا»: «چه شده است اقوامی را که چنین و چنان می گویند».[۱]

۲- شیخ آلبانی رحمه الله در نواری که از ایشان ضبط شده و برخی از جوانان را نصیحت می کند، می گوید:[۲] «…کسب و فراگیری علم را بر خود لازم بگیرید؛ براستی این علم است که تشخیص می دهد که چون زید اشتباهات زیادی دارد، فلان سخن در حق وی درست است یا نه؟ و آیا این حق را داریم که او را اهل بدعت یا مبتدع بخوانیم؟! رفتار ما در این زمینه چگونه است؟ نصیحت من این است که به طور جدی وارد این مساله نشوید. چرا که امروز ما از این پراکندگی و تفرقه که در میان دعوتگران به کتاب و سنت ایجاد شده، شکایت داریم یا چنان که ما می گوییم دعوتگرانی که منتسب به دعوت سلفیت هستند. مهمترین سبب این تفرقه توجه به نفس اماره می باشد نه اختلاف در برخی از آرا و دیدگاه های فکری؛ کسانی از پیشوایان حدیث هستند که احادیث آنها مورد پذیرش است، اما شنیده می شود که در مورد روایت آنها گفته می شود، فلانی خارجی است (از خوارج است) یا مرجئه است … چنین تصوراتی سراسر گمراهی است. اما باید در میان آنها معیار و میزانی باشد که به آن تمسک جویند و بر مبنای آن سخن گفته و رفتار خود را تنظیم کنند تا با تکلف، یک اشتباه را بر نیکی های متعدد یا دو و یا سه اشتباه را بر نیکی های فراوان و بلکه بزرگ ترین آنها گواهی لااله الاالله و محمد رسول الله ترجیح ندهند.

و همچنین می گوید:[۳] «… گاهی در برخی سخنانم عباراتی در مورد برخی از اشخاص یا کلماتی در مورد افراد سرشناس یا در مورد هیئت و سازمانی بیان شده که آنها را جز از روی غیرت نسبت به دین و توجه به احکامش نگفتم. و هیچ هدفی چون تشویق بر علیه کسی یا ایجاد کینه توزی در ورای آن نبوده است. و چنین امری از امثال ما – خلف- عجیب نیست؛ کسانی که با تاریکی های فتنه احاطه شده ایم. گاهی اوقات چنین الفاظی و یا حتی سخت تر از آنها از رسول الله  صلی الله علیه و سلم یا برخی از اصحابش دیده شده است. چنانکه چون کسی به رسول خدا گفت: «آنچه خدا و تو بخواهی ای رسول خدا؛ رسول خدا به او امر فرمود:  «أجعلتنی لله ندا»: آیا مرا شریک خدا قرار می دهی».[۴] و به خطیبی که گفت: هرکس الله و رسولش را اطاعت کند، هدایت یافته و هرکس از آن دو نافرمانی کند، گمراه گشته است. فرمود: «بئس خطیب القوم انت»:[۵] «بدترین خطیب قوم تو هستی».

اما متاسفانه امروزه ما به مردمی مبتلا شدیم که در پی لغزش ها و متشابهات هستند و از محکمات و امور واضح و روشن روی گردان می باشند. و هدف آنها از چنین رفتاری – چنانکه پیش تر گفتیم – ایجاد فتنه میان برادران مسلمان، یا بین آنها و برخی از زمامداران و مسئولان می باشد. از این جهت ما معتقدیم که لازم است برخی از کلمات را تصحیح کنیم. کلماتی که پس از بررسی و مطالعه ی محتویات بسیاری از نوارهای ضبط شده برای ما آشکار شده است. کلماتی که از این قبیل اند و سزاوارتر آن است که استفاده نشوند تا اینکه مفسدان در زمین از خشم و غضب بمیرند.

آنان کسانی هستند که خداوند در مورد امثال آنان می فرماید: «وَمَن یَکْسِبْ خَطِیئَهً أَوْ إِثْماً ثُمَّ یَرْمِ بِهِ بَرِیئاً فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتَاناً وَإِثْماً مُّبِیناً» (نساء: ۱۱۲) «و هرکس خطا یا گناهی مرتکب شود، سپس بی گناهی را به آن متهم کند، قطعاً بارِ بهتان و گناه آشکاری را بر دوش گرفته است».

رسول خدا فرمودند: «یَا مَعْشَرَ مَنْ آمَنَ بِلِسَانِهِ، وَلَمْ یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قَلْبِهِ، لَا تَغْتَابُوا الْمُسْلِمِینَ، وَلَا تَتَّبِعُوا عَوْرَاتِهِمْ؛ فَإِنَّهُ مَنْ یَتَّبِعْ عَوْرَهَ أَخِیهِ الْمُسْلِمِ یَتَّبِعِ اللَّهُ عَوْرَتَهُ، وَمَنْ یَتَّبِعِ اللَّهُ عَوْرَتَهُ یَفْضَحْهُ، وَلَوْ کَانَ فِی جَوْفِ بَیْتِهِ» و در روایتی آمده است: «و لو جوف رحله»:[۶] «ای کسانی که با زبان ایمان آورده و ایمان وارد قلب تان نشده است، غیبت مسلمانان را نکنید و در جستجوی عیب های شان نباشید. براستی هرکس عیب های دیگران را جستجو کند، خداوند عیب هایش را تعقیب خواهد کرد. و هرکس خداوند عیب هایش را تعقیب کند، او را در میان خانه اش خوار و رسوا می گرداند».

۳- شیخ محمد بن صالح عثیمین رحمه الله در پاسخ به سوال زیر می گوید:

سوال: منهج سلفی چیست؟ آیا برای ما جایز است که خود را بدان منسوب کنیم؟ و آیا می توانیم از کسانی که بدان منسوب نیستند، ایراد بگیریم یا نامیده شدن به اسم سلفی یا غیر آن را انکار کنیم؟ جزاکم الله خیرا.

پاسخ:

سلفیت پیروی از منهج و راه و روش رسول خدا و اصحابش می باشد. چرا که آنها سلف ما هستند که از ما سبقت گرفتند. بنابراین پیروی از آنها همان سلفیت می باشد. اما اینکه سلفیت را منهجی خاص تلقی کنیم که انسان با گرایش بدان منحصر به فرد شده و مسلمانانی را که با وی مخالفت می کنند، گمراه بخواند، هرچند بر حق باشند، در این صورت تردیدی نیست که چنین روشی بر خلاف منهج سلفی می باشد. سلف صالح همگی به اسلام و گرد آمدن پیرامون سنت رسول الله  صلی الله علیه و سلم دعوت می دادند؛ و کسانی را که بر مبنای تاویل با آنها مخالفت می کردند، گمراه نمی خواندند، مگر اینکه این مخالفت در عقاید بود؛ و فقط معتقد به گمراهی کسانی بودند که در عقاید با آنها مخالفت می کردند.

اما برخی از کسانی که در این عصر و زمان منهج سلفی را انتخاب می کنند، تمام کسانی را که با آنها مخالفت می کنند، گمراه می خوانند ولو اینکه حق با آنها باشد. و برخی این منهج را راه و روشی حزبی چون احزاب دیگر تلقی کرده اند که به اسلام منتسب می باشد. و این امری منکر است که تایید آن ممکن نیست.

 

[۱] – چنانچه در حدیث ام المومنین عائشه وارد شده که می فرماید: «چون کسی به رسول خدا چیز ناپسندی می گفت: رسول خدا نمی گفت: فلانی را چه شده که چنین و چنان می گوید. بلکه می فرمود: «مَا بَالُ أَقْوَامٍ یَقُولُونَ کَذَا وَکَذَا »: «چه شده اقوامی را که چنین و چنان می گویند». صحیح ابوداود، باب الاذن والاستئذان؛ آلبانی در السلسله الصحیحه: ۲۰۶۴ آن را صحیح دانسته است.

[۲] – سلسله الهدی و النور الصوتیه: ۷۸۴، وجه اول

[۳] – مقدمه ی مجموع فتاوای شیخ آلبانی: ۱/۵؛ نقل از کتاب: اهل الافک والبهتان الصادون عن السنه و القرآن، شیخ المغراوی حفظ الله

[۴] – چنانچه در حدیثی که ابن ماجه از ابن عباس تخریج کرده آمده است که رسول خدا  صلی الله علیه و سلم فرمود: «إِذَا حَلَفَ أَحَدُکُمْ فَلَا یَقُلْ: مَا شَاءَ اللَّهُ وَشِئْتَ، وَلَکِنْ لِیَقُلْ: مَا شَاءَ اللَّهُ، ثُمَّ شِئْتَ»: «چون یکی از شما سوگند خورد، نگوید: آنچه الله و تو بخواهی، بلکه باید بگوید: آنچه خداوند بخواهد سپس تو بخواهی».

[۵] – در حدیث مسلم از عدی بن حاتم روایت است که: مردی نزد رسول خدا  صلی الله علیه و سلم خطبه خواند و گفت: «مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ رَشِدَ، وَمَنْ یَعْصِهِمَا فَقَدْ غَوَى» پس رسول خدا  صلی الله علیه و سلم به وی فرمود: «بدترین خطیب تو هستی. بگو: و هرکس الله و رسولش را نافرمانی کند گمراه گشته است». (پیامبر خدا از اینکه نام خداوند و ایشان در قالب یک ضمیر «هما» ذکر شود نهی کردند.)

[۶] – مسند احمد، ابوداود؛ و آلبانی در صحیح الجامع: ۷۸۶۱ آن را صحیح دانسته است.

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …