غلو در ترک و دوری از اهل بدعت و مبتدع خواندن دیگران (۱)

متاسفانه غلو در این امر به ویژه در میان جوانانی که این دعوت را دنبال می کنند گسترش یافته است. اکنون به اقوال علمای سلف پیرامون این مساله می پردازیم:

اقوال پیشوایان سلف در گذشته:

۱ـ امام ابن قیم رحمه الله پس از مناقشه با ابو اسماعیل هروی رحمه الله در برخی از مسائل توبه می گوید: «و این لغزش، باعث از بین رفتن نیکی های شیخ الاسلام (هروی) و سوء ظن نسبت به وی نمی شود. چرا که جایگاه علمی و امامت و معرفت و پیشگام بودن وی در دینداری، قابل انکار نیست. و هرکس جز انسانی که معصوم باشد (رسول الله) قول و دیدگاه وی قابل پذیرش و رد است چنانکه برخی از اقوالش مورد تأیید و به برخی از اقوالش توجهی نمی شود. و کامل کسی است که اشتباه خود را نادیده نگیرد».[۱]

۲- امام ذهبی رحمه الله می گوید: «اگر به دلیل خطای اجتهادی یکی از ائمه در یکی از مسائل – که چنین خطای اجتهادی از نگاه شریعت بخشیده شده است – به او حمله کرده و وی را مبتدع خوانده و از او دوری نموده و وی را ترک کنیم، در این صورت هیچیک از علما چون ابن نصر[۲] و ابن منده[۳] و بلکه علمایی بزرگ تر از آنها از این امر مستثنی نخواهند بود. خداوند هدایتگر مردم است و او مهربان ترین مهربانان است پس از پیروی از هوی و هوس و زیاده روی در این مساله به خدا پناه می بریم».[۴]

۳- ابن ابی العز حنفی رحمه الله می گوید: «این امر در میان گروه های مختلف و ائمه ی علم و دین[۵] امری یقینی است. در میان گروه های زیادی اقوال جهمیه یا مرجئه یا قدریه یا شیعه یا خوارج وجود دارند. اما پیشوایان علم و دین به همه  آن بدعت عمل نکرده اند بلکه به بخشی از آن عمل کرده اند، به همین دلیل پیروان این بدعت ها خود را به گروه هایی از مشاهیر سلف نسبت داده اند».

بنابراین یکی از عیب های اهل بدعت تکفیر یکدیگر می باشد و از جمله ویژگی های نیک اهل علم این است که یکدیگر را تخطئه نموده و به تکفیر یکدیگر نمی پردازند.

اقوال برخی از علمای سلف معاصر:

۱- شیخ عبدالعزیز بن باز رحمه الله می گوید:[۶] «چندی اس بسیاری از منتسبین به علم و دعوت به خیر، حیثیت و آبروی برادران دعوتگر و مشهور خود را نشانه رفته اند و در حیثیت و آبروی طالبان علم و دعوتگران و اساتید سخنانی را مطرح می کنند؛ گاهی این عمل را در مجالس خود به صورت خصوصی انجام می دهند و گاهی چنین سخنانی را در ضبط نموده و آنها را در میان مردم منتشر می کنند. و گاهی در سخنرانی هایی که در مساجد ایراد می کنند، به صورت علمی به این مسأله  می پردازند. اما این روش از جهات مختلف با آنچه الله و رسولش امر کرده اند، مخالف است:

۱- چنین رفتاری در حقیقت تعدی و تجاوز به حقوق مسلمانان به ویژه خواصی چون طلبه ی علم و دعوتگرانی است که تلاش خود را متوجه بیداری و ارشاد و راهنمایی و تصحیح عقاید و راه و روش آنان و تنظیم و ترغیب درس های منهجی و سخنرانی ها و تألیف کتاب های سودمند کرده اند.

۲- چنین رفتاری بر هم زدن اتحاد مسلمانان و از هم شکافتن صفوف به هم فشرده ی آنها می باشد درحالی که به شدت نیازمند وحدت و یکپارچگی و دوری از تفرقه و تشتت و کثرت قیل و قال در بین خود هستند؛ به ویژه اگر دعوتگرانی که مورد هدف قرار می گیرند، از اهل سنت و جماعت بوده و معروف به مبارزه با اهل بدعت و منحرفان و ایستادن در برابر کسانی باشند که به بدعت و انحراف فرا می خوانند؛ و از اشتباهات و عیب  و ایراد های آنان پرده برمی دارند. مصلحتی در چنین رفتاری نمی بینیم مگر برای دشمنانی که در کمین فرصتی مناسب برای شعله ور کردن آتش فتنه هستند. دشمنانی چون اهل کفر و نفاق یا اهل بدعت و گمراهی؛

۳- چنین رفتاری در واقع حمایت و همکاری با مغرضانی چون سکولارها و غرب زده ها و دیگر ملحدان می باشد. کسانی که مشهور به عیبجویی و خرده گیری از دعوتگران و دروغ بستن به آنها و تشویق به دشمنی با آنها در نوشته ها و مطبوعات می باشند.

براستی این از حق و حقوق متقابل برادری اسلامی نیست که این شتابزدگان دشمنان خود را بر علیه برادران شان که مشغول کسب علم و دعوت و … هستند، یاری کنند.

۴- چنین رفتاری موجب فاسد شدن قلب عوام و خواص می شود. و در واقع مصداق نشر و ترویج دروغ و شایعه های باطل و نادرست می باشد. علاوه بر این افزایش غیبت و تهمت و سخن چینی را به دنبال دارد. و دروازه های شر و شرارت را به روی افراد ضعیف النفس باز می کند. کسانی که تلاش و کوشش آنها متوجه انتشار و ترویج شبهات و شعله ور نمودن فتنه ها بوده و نسبت به اذیت و آزار مومنان با دامن زدن به اموری که مرتکب نشده اند، حریص اند.

 

[۱] – مدارج السالکین: ۱/۱۹۸

[۲] – امام، حافظ محمد بن نصر مروزی؛ حاکم در مورد او  می گوید: «در حدیث امام زمان خود بود. از یحیی التمیمی، اسحاق بن راهویه و ابن ابی شیبه و … حدیث شنیده است. اما در مساله ی الفاظ قرآن و مساله ایمان دچار اشتباه شده است.

[۳] – ابن منده: امام، حافظ، محدث، ابو عبدالله محمد بن اسحاق بن محمد بن یحیی بن منده؛ در سال ۳۱۰ هجری در اصفهان متولد شد. شنیدن حدیث را در حالی آغاز کرد که هفت سال سن داشت. در ۱۹ سالگی به نیشابور سفر کرد درحالی که حدود پانصد هزار حدیث شنیده بود. و به عراق و شام و مصر سفر کرد و از اهل بدعت دوری می کرد. نگا: سیر اعلام النبلاء؛ تذکره الحفاظ، ذهبی: ۳/۱۰۳۶، چاپ سوم، سال: ۱۳۷۶هـ ۱۹۷۵ م؛ البدایه و النهایه: ۱۱/۳۳۶؛ چاپ اول، سال ۱۹۶۶م، مکتبه النصر- الریاض؛ تاریخ دمشق، ابن عساکر: ۱۵/۳۲-۳۴، المجمع اللغوی بدمشق

[۴] – سیر اعلام النبلاء: ۱۴/۴۰

[۵] – بنگر به قول امام ابن عبدالبر رحمه الله در سخن از صفت ضحک (خندیدن) برای خداوند متعال؛ آنجا که می گوید: «اما اینکه می گوید: «یضحک الله» خداوند می خندد؛ به این معناست که: به بنده اش رحم می کند و به او آرامش و راحتی، رحمت و رأفت می بخشد. و این عبارت مجاز و مفهوم آن همین می باشد. نگا: سیر اعلام النبلاء: ۱۸/۲۴۵

[۶]– منتشر شده در روزنامه های سعودی: الجزیره، الریاض، الشرق الاوسط، یوم السبت، در تاریخ: ۲۲/۶/۱۴۱۲ هجری

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …