عمر فاروق رضی الله عنه (۳)

«حَدَّثَنَا الصَّلْتُ بْنُ مُحَمَّدٍ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ حَدَّثَنَا أَیُّوبُ عَنِ ابْنِ أَبِى مُلَیْکَهَ عَنِ الْمِسْوَرِ بْنِ مَخْرَمَهَ قَالَ لَمَّا طُعِنَ عُمَرُ جَعَلَ یَأْلَمُ، فَقَالَ لَهُ ابْنُ عَبَّاسٍ -وَکَأَنَّهُ یُجَزِّعُهُ- یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ، وَلَئِنْ کَانَ ذَاکَ لَقَدْ صَحِبْتَ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و سلم فَأَحْسَنْتَ صُحْبَتَهُ، ثُمَّ فَارَقْتَهُ وَهْوَ عَنْکَ رَاضٍ، ثُمَّ صَحِبْتَ أَبَا بَکْرٍ فَأَحْسَنْتَ صُحْبَتَهُ، ثُمَّ فَارَقْتَهُ وَهْوَ عَنْکَ رَاضٍ، ثُمَّ صَحِبْتَ صَحَبَتَهُمْ فَأَحْسَنْتَ صُحْبَتَهُمْ، وَلَئِنْ فَارَقْتَهُمْ لَتُفَارِقَنَّهُمْ وَهُمْ عَنْکَ رَاضُونَ. قَالَ أَمَّا مَا ذَکَرْتَ مِنْ صُحْبَهِ رَسُولِ اللَّهِ  صلی الله علیه و سلم وَرِضَاهُ، فَإِنَّمَا ذَاکَ مَنٌّ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى مَنَّ بِهِ عَلَىَّ، وَأَمَّا مَا ذَکَرْتَ مِنْ صُحْبَهِ أَبِى بَکْرٍ وَرِضَاهُ، فَإِنَّمَا ذَاکَ مَنٌّ مِنَ اللَّهِ جَلَّ ذِکْرُهُ مَنَّ بِهِ عَلَىَّ، وَأَمَّا مَا تَرَى مِنْ جَزَعِى، فَهْوَ مِنْ أَجْلِکَ وَأَجْلِ أَصْحَابِکَ، وَاللَّهِ لَوْ أَنَّ لِى طِلاَعَ الأَرْضِ ذَهَبًا لاَفْتَدَیْتُ بِهِ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ جل جلاله قَبْلَ أَنْ أَرَاهُ». [صحیح البخاری لأبی عبد الله محمد بن إسماعیل البخاری، کتاب الـمناقب، باب مناقب عمر بن الخطاب، أبی حفص القرشی العدوی رضی الله عنه].

«از مسور بن مخرمه روایت شده که گفت: وقتی عمر ضربه خورد (توسط ابولؤلؤ مجوسی ملعون در محراب نماز فجر) درد می‌کشید. ابن عباس که محزون بود به او گفت: یا امیر المؤمنین! با اینکه او به تو ضربه زد ولی بدرستیکه تو هم صحبت رسول الله صلی الله علیه و سلم بودی و نیکو هم صحبتی بودی و در حالی از رسول الله صلی الله علیه و سلم فراق یافتی که از تو راضی بود. بعد هم صحبت ابا بکر بودی و نیکو هم صحبتی برای او بودی و در حالی از او فراق یافتی که از تو راضی بود. بعد هم صحبت مسلمین بودی و نیکو هم صحبتی برای آنان بودی و اگر از آنان فراق یابی در حالی آن‌ها را فراق خواهی گفت که از تو راضی هستند. عمر گفت: آنچه از هم صحبتی رسول الله صلی الله علیه و سلم و رضای او گفتی پس این از منت الله تعالی بر من است و آنچه از هم صحبتی و رضای ابی بکر گفتی پس آن نیز از منت الله جل ذکره بر من است. اما اگر این جزع مرا می‌بینی پس این برای تو و برای اصحاب توست. والله اگر ارض پر از طلا داشتم آن را برای رهایی از عذاب الله جل جلاله می‌دادم قبل از اینکه او را رؤیت نمایم».

این حدیث بطور کلی و خلاصه کیفیت حیات عمر الفاروق رضی الله عنه بعد از اسلامش را بیان می‌کند که چگونه هم صحبتی نیکو برای نبی و صدیق بود و آن‌ها وفات نکردند إلا اینکه از او راضی باشند و در حالی مسلمین را ترک می‌کرد که آن‌ها نیز از او راضی بودند. عده‌ای قائلند که امیرالمؤمنین عمر الفاروق رضی الله عنه از آنچه در جامعه اسلامی از فتن جریان داشت باخبر بود و لهذا از آنچه در انتظار مسلمین بود نگرانی داشت. اینکه عمر الفاروق رضی الله عنه از رهایی از عذاب الله صحبت می‌کند بخاطر خوفی بود که از الله و عقاب او داشت و بر آن همه اعمال صالحی که انجام داده بود متکبر نبود.

مقاله پیشنهادی

فضیلت مهاجران و انصار

الله متعال می‌فرماید: ﴿لِلۡفُقَرَآءِ ٱلۡمُهَٰجِرِینَ ٱلَّذِینَ أُخۡرِجُواْ مِن دِیَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ یَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا …