علی رضی الله عنه (۲)

«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ رَافِعٍ حَدَّثَنَا حُسَیْنٌ عَنْ زَائِدَهَ عَنْ أَبِى حَصِینٍ عَنْ سَعْدِ بْنِ عُبَیْدَهَ قَالَ جَاءَ رَجُلٌ إِلَى ابْنِ عُمَرَ، فَسَأَلَهُ عَنْ عُثْمَانَ، فَذَکَرَ عَنْ مَحَاسِنِ عَمَلِهِ، قَالَ لَعَلَّ ذَاکَ یَسُوؤُکَ. قَالَ نَعَمْ. قَالَ فَأَرْغَمَ اللَّهُ بِأَنْفِکَ. ثُمَّ سَأَلَهُ عَنْ عَلِىٍّ، فَذَکَرَ مَحَاسِنَ عَمَلِهِ قَالَ هُوَ ذَاکَ، بَیْتُهُ أَوْسَطُ بُیُوتِ النَّبِىِّ  صلی الله علیه و سلم. ثُمَّ قَالَ لَعَلَّ ذَاکَ یَسُوؤُکَ. قَالَ أَجَلْ. قَالَ فَأَرْغَمَ اللَّهُ بِأَنْفِکَ، انْطَلِقْ فَاجْهَدْ عَلَىَّ جَهْدَکَ». [صحیح البخاری لأبی عبد الله محمد بن إسماعیل البخاری، کتاب الـمناقب، باب مناقب علی بن أبی طالب القرشی الهاشمی، أبی الحسن رضی الله عنه].

«از سعد بن عبیده روایت شده که گفت: رجلی نزد ابن عمر آمد و از عثمان از او سؤال کرد که ابن عمر محاسن عمل عثمان را ذکر کرد و گفت: شاید این گفته‌ها تو را بد می‌آید؟ گفت: بله. ابن عمر گفت: الله بینی تو را بر خاک بمالد. بعد آن مرد از علی سؤال کرد و ابن عمر محاسن عمل او را ذکر کرد و گفت: آن بیت علی است که اوسط و احسن بیوت نسبت به بیت نبی صلی الله علیه و سلم است. ابن عمر گفت: شاید این تو را بد می‌آید؟ او گفت: بله. ابن عمر گفت: الله بینی تو را به خاک بمالد. برو و جهد خود را انجام بده (که من حق را به تو گفتم)».

آن شخص بغض عثمان و علی رضی الله عنهما را بر دل داشت و لهذا از ذکر مناقب و محاسن آن دو ناراحت می‌شد که ابن عمر برای او دعای سوء می‌کند و می‌گوید که هر آنچه خواهی کن که من حقیقت را به تو گفتم. اشاره به بیت علی رضی الله عنه به این جهت بود که ابن عمر به آن مرد بگوید که اگر علی آنطور که تو فکر می‌کنی بود جایگاه خانه‌اش نسبت به بیت نبی صلی الله علیه و سلم چنین نبود.

«حَدَّثَنِى مُحَمَّدُ بْنُ بَشَّارٍ حَدَّثَنَا غُنْدَرٌ حَدَّثَنَا شُعْبَهُ عَنِ الْحَکَمِ سَمِعْتُ ابْنَ أَبِى لَیْلَى قَالَ حَدَّثَنَا عَلِىٌّ أَنَّ فَاطِمَهَ عَلَیْهَا السَّلاَمُ شَکَتْ مَا تَلْقَى مِنْ أَثَرِ الرَّحَا، فَأَتَى النَّبِىَّ  صلی الله علیه و سلم سَبْىٌ، فَانْطَلَقَتْ فَلَمْ تَجِدْهُ، فَوَجَدَتْ عَائِشَهَ، فَأَخْبَرَتْهَا، فَلَمَّا جَاءَ النَّبِىُّ  صلی الله علیه و سلم أَخْبَرَتْهُ عَائِشَهُ بِمَجِىءِ فَاطِمَهَ، فَجَاءَ النَّبِىُّ  صلی الله علیه و سلم إِلَیْنَا، وَقَدْ أَخَذْنَا مَضَاجِعَنَا، فَذَهَبْتُ لأَقُومَ فَقَالَ: «عَلَى مَکَانِکُمَا». فَقَعَدَ بَیْنَنَا حَتَّى وَجَدْتُ بَرْدَ قَدَمَیْهِ عَلَى صَدْرِى وَقَالَ: أَلاَ أُعَلِّمُکُمَا خَیْرًا مِمَّا سَأَلْتُمَانِى إِذَا أَخَذْتُمَا مَضَاجِعَکُمَا تُکَبِّرَا أَرْبَعًا وَثَلاَثِینَ، وَتُسَبِّحَا ثَلاَثًا وَثَلاَثِینَ، وَتَحْمَدَا ثَلاَثَهً وَثَلاَثِینَ، فَهْوَ خَیْرٌ لَکُمَا مِنْ خَادِمٍ». [صحیح البخاری لأبی عبد الله محمد بن إسماعیل البخاری، کتاب الـمناقب، باب مناقب علی بن أبی طالب القرشی الهاشمی، أبی الحسن رضی الله عنه].

«از علی رضی الله عنه روایت شده که گفت: فاطمه رضی الله عنها از آنچه از آسیاب به او می‌رسید شکایت داشت پس نزد نبی صلی الله علیه و سلم رفت تا خادمی طلب کند ولی او را نیافت و به عائشه برخورد و او را از تقاضای خود باخبر کرد. وقتی نبی صلی الله علیه و سلم آمد عائشه او را از آمدن و تقاضای فاطمه مطلع نمود. نبی صلی الله علیه و سلم نزد ما آمد و خواستیم که مضاجع (رخت خواب) خود را جمع کنیم و آمدم که برخیزم که نبی گفت: بر جای خود بمانید. پس بین ما نشست بطوری که سرمای دو قدمش را بر سینه‌ام حس کردم. نبی گفت: آیا شما را به بهتر از آنچه طلب کرده بودید مطلع نمایم؟ وقتی به مضاجع می‌روید سی و چهار بار الله اکبر و سی و سه بار سبحان الله و سی و سه بار الحمد لله بگویید و این ذکر از خادم برای شما بهتر است»

مقاله پیشنهادی

فضیلت مهاجران و انصار

الله متعال می‌فرماید: ﴿لِلۡفُقَرَآءِ ٱلۡمُهَٰجِرِینَ ٱلَّذِینَ أُخۡرِجُواْ مِن دِیَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ یَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا …