لیکن چگونه شیخ، ما را از وقوع در گناهان و زشتی ها برحذر می دارد و به انجام نیکی ها تشویق مان می کند؛ به نظر ایشان یکی از خصوصیات عقل این است که انسان برای جلب آنچه برایش مفید است و دفع مضرات، تلاش میکند. و هرگاه عقل و علم با یکدیگر جمع شد، بنده نفسش را از بدی ها و زشتی ها دور می نماید زیرا عالم کسی است که از الله بترسد همچنان که سلف گفته اند و تفسیر کلام خداوند متعال است که می فرماید: «إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء»: «جز این نیست که از میان بندگان الله دانایان از او میترسند.» (فاطر: ۲۸) و به مقتضای آن هرکس که از الله بترسد عالم است.[۱] و دانستن انذارهای پیامبران، موجب ترس می شود، ترسی که محرک به سوی انجام نیکی ها و ترک زشتی ها است و برعکس این حالت، هر گناهکاری (جاهل و ناقص العلم است)[۲] و انجام بدیها به اجتماع میان جهل و هوی باز می گردد؛ انسان یا غایت و هدف را میشناسد و از انجام آن دوری میکند و یا به ضرر مرجوح مجزوم میشود پس مرتکب گناه نمیشود چرا که مرتکب گناهان اگر عقاب و مجازات را بداند، به انجام آن روی نمی آورد و عدم جزم یا ناتوانی از انتخاب، چه بسا که به سبب غفلت باشد (و غفلت ضد علم است.)[۳]
اما بزرگترین گناه، انکار خالق و شرک آوردن به او می باشد همچنان که ابلیس و فرعون کردند اولی یعنی ابلیس میخواست که عبادت شود و تنها از او اطاعت شود و انسان از عبادت و اطاعت پروردگار، سر باز زند و دومی یعنی فرعون، ادعای خدایی و الوهیت کرده و گفت: «فَقَالَ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَى»: «من پروردگار برتر شما هستم.» (نازعات: ۲۴) و به موسی گفت: «قَالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلَهًا غَیْرِی لَأَجْعَلَنَّکَ مِنَ الْمَسْجُونِینَ»: «(فرعون) گفت: «اگر معبودی جز من برگزینی، البته تو را از زندانیان قرار خواهم داد.» (شعراء: ۲۹)
به نظر ابن تیمیه در درون دیگر انسانها نیز شعبه ای از ظلم و جهلِ این دو منکر (ابلیس و فرعون) وجود دارد و اگر (خداوند بندهاش را یاری و هدایت نکند در بخشی از آنچه ابلیس و فرعون مرتکب شدند، گرفتار می شوند.)[۴] چرا که او در نفوس انسانها محبت بزرگی و ریاست را ملاحظه می کند.[۵]
علاوه بر این، نفس تنها با تعدی و حسد نسبت به دیگران، انگیزه ی ظلم به آنها را حمل نمی کند بلکه محرک و انگیزه ی دیگری نیز در آن است که سبب می شود با رفتن به سوی شهوات زشت امثال زنا و خوردن شراب و پلیدی ها، به خود ظلم کند؛ به همین سبب مردم به سه قسم تقسیم می شوند:
قسم اول: کسی که با برطرف کردن اِشتهای خود با شهوات و حلال و حرام، راضی گشته و خشمش فروکش میکند؛ چنین شخصی به معروف و منکر، از زاویه ی امیال خود می نگرد، اگر خواهشات وی فراهم گردد راضی می شود وگرنه نافرمانی و لجبازی می کند؛ وی گاهی معروف را ناپسند دانسته و منکر را مطابق با خواسته ی خود، محبوب و مورد پسند می داند و این همان انسان بسیار ظالم و بسیار جاهل است.
قسم دوم: گروهی که دیانت درستی داشته و خالص برای خداوند هستند؛ آنها کسانی اند که ایمان آورده و تنها برای رضای خداوند عمل نیک انجام می دهند و بر مصیبت هایی که به آنان می رسد صبر می کنند؛ آنها از زمره برترین مردم هستند که برای نفع رسانی به مردم خارج شده اند؛ امر به معروف و نهی از منکر کرده و به خداوند ایمان دارند.
قسم سوم: گروهی که دارای برخی خصوصیات قسم اول و پاره ای از ویژگیهای قسم دوم می باشند و این حالت اکثر مومنان است.[۶]
اما تقسیم بندی آنها از حیث نفس هایشان به این صورت است که قسم اول پیروان نفس اماره بالسوء هستند؛ گروه دوم، پیروان نفس مطمئنه ای هستند که در مورد آنها گفته شده است: «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ * ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَهً مَّرْضِیَّهً * فَادْخُلِی فِی عِبَادِی * وَادْخُلِی جَنَّتِی»: «ای روح آرام یافته. به سوی پروردگارت باز گرد، درحالیکه تو از او خوشنودی و او از تو خشنود است. پس در زمرۀ بندگان (خاص) من در آی. و به بهشت من وارد شو.» (فجر: ۳۰-۲۷) و قسم سوم، پیروان نفس لوامه می باشند، نفس لوامهای که گناه را انجام داده سپس فاعلش را بر انجام آن گناه ملامت میکند و مخلوطی از اعمال نیک و بد است.[۷]
اما محرک و انگیزهای که انسانها را به سوی انجام و ارتکاب گناهان و اعمال زشت به جای اعمال نیک میکشاند، چیست؟
ابن تیمیه به این پرسش اینگونه پاسخ داده است که عامل ارتکاب گناه از سوی انسان، جهل است، یعنی عدم آگاهی به وجود آنها، ضرر و زیان فاحشی را متوجه او میکند یا عامل آن این پندار است که این گناهان به آنان نفع و فایده می رساند به همین سبب حالت انجام گناهان: جاهلیت نامیده شده است و حالتی از حالات جاهلیت در هنگام ارتکاب گناه همراه با فرد است.[۸]
اما ابن تیمیه، مساله را معلق رها نکرده است بلکه عواملی که دست انسان را گرفته و او را به سوی نیکیها سوق میدهد نیز بیان داشته است.[۹] و آن ترس از پروردگار و چیره شدن به هوی با اخلاص و سپس توبه است که نمود آنرا خداوند متعال آورده است: «وَإِذَا جَاءکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِآیَاتِنَا فَقُلْ سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَهَ أَنَّهُ مَن عَمِلَ مِنکُمْ سُوءًا بِجَهَالَهٍ ثُمَّ تَابَ مِن بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»: «و هرگاه کسانیکه به آیات ما ایمان دارند نزد تو آیند (به آنها) بگو: «سلام بر شما، پروردگارتان رحمت را بر خود فرض کرده که هرکس از شما از روی نادانی کار بدی مرتکب شود؛ سپس بعد از آن توبه و درستکاری کند، البته او آمرزندهی مهربان است.» (انعام: ۵۴)
انسان مومن، مرتب و پی در پی، از تاریکیها به سوی نور خارج شده و علم و ایمان او تجدید می شود و از آنچه انجام داده و یا ترک کرده، توبه می کند و بر هدایتش افزوده میگردد (توبه قلب را از زنگار گناه که در این آیه آمده است:) «کَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا کَانُوا یَکْسِبُونَ»: «هرگز چنین نیست (که آنها گمان میکنند) بلکه (بسب) آنچه کردهاند بر دلهایشان زنگار بسته است.» (مطففین: ۱۴) صیقل و جلا میدهد و پیامبر خدا میفرماید: «ان العبد اذا اذنب نکتت فی قلبه نکته سوداء، فان تاب واستغفر صقل قلبه، وان زاد زید فیها حتی تعلو قلبه»: «هرگاه بنده گناهی مرتکب شود، نقطهی سیاهی در قلب او نقش میبندد و اگر توبه و استغفار کند، قلبش پاک و صاف میشود اما اگر همچنان گناه کند، نقطهها نیز زیاد می شوند تا اینکه تمام قلبش را فرا می گیرد.»[۱۰]
انگیزه ی زندگی باید عبادت خداوند متعال و پیروی از دستورات و دوری از نواهی او باشد؛ خلاصه اینکه باید تزکیه ی نفس باشد که مشتمل بر از بین بردن تمامی شرارتها و بدیها از جنس گناهان، ظلم، شرک، دروغ و … می باشد و این از طریق انجام اعمال نیک و صالح می باشد. عمل صالح همان حسنات است و حسنات آن است که خدا و رسول دوستش دارند که عبارت از اوامر او تعالی است که شامل واجبات و مستحبات میشود.[۱۱]
ضرورت راستی و اخلاص نیت در اعمال دین و دنیا:
ابن تیمیه در بحث اهمیت امور باطنی از علوم و اعمال، چندین مسئله که با ضرورت راستی و اخلاص و نیت، مرتبط است بیان نموده و همه اینها مرتبط و متصل به حدیث ذیل است: «القلب ملک والاعضاء جنوده، فذا طاب الملک طابت جنوده، واذا خبث خبثت جنوده»: «قلب پادشاه و دیگر اعضا سربازان او هستند و اگر پادشاه پاک و نیکو شود، سربازان او نیز پاک و نیکو می گردند و اگر پادشاه پلید و خبیث شود، سربازان وی نیز خبیث و پلید می شوند.»
از این حدیث به رابطه ی محرکها و انگیزه ها با زندگی و رفتار، پی میبریم و اگر در نتایجی که شیخ الاسلام به آنها رسیده است، جستجو کنیم میبینیم که درحقیقت اصل دین را امور باطنی یعنی علوم و اعمال (باطنی) میداند که اعمال ظاهری بدون آن فایده ندارد.[۱۲]
مفهوم دین نزد ایشان گسترده است و شامل عقاید، عبادات و قواعد زندگی میشود و این آیه ی جامع را که شامل تمام این موارد میشود بر میگزیند: الله متعال میفرماید: «لَّیْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلآئِکَهِ وَالْکِتَابِ وَالنَّبِیِّینَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَالسَّآئِلِینَ وَفِی الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاهَ وَآتَى الزَّکَاهَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِینَ فِی الْبَأْسَاء والضَّرَّاء وَحِینَ الْبَأْسِ أُولَئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ»: «اینکه (به هنگام نماز) چهرههایتان را به جانب مشرِق و مغرب کنید، نیکی (تنها همین) نیست. بلکه نیکی (کردار) کسی است که به خدا و روز واپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیغمبران ایمان آورده باشد و مال (خود) را با وجود علاقهای که بدان دارد به خویشاوندان و یتیمان و درماندگان و واماندگان در راه و گدایان دهد و در راه آزادسازی بردگان صرف کند و نماز را برپادارد و زکات را بپردازد و وفاکنندگان به پیمان خود بوده هنگامی که پیمان بندند و در برابر فقر (و محرومیّتها) و بیماری (و زیان و ضررها) و به هنگام نبرد، شکیبایند (و استقامت میورزند). اینان کسانی هستند که راست میگویند و به راستی پرهیزکاران اینانند.» (بقره: ۱۷۷)
با نگاهی شامل و جامع میان عمل فردی و همکاری و تعاون اجتماعی، تعاون در نیکی و تقوی، شیخ الاسلام میگوید: «سعی و تلاش دو گونه است: گونهی اول سعی در رزقی است که نصیب و بهره ی انسان است: مانند صناعت، زراعت و تجارت؛ و گونهی دوم، سعی بر دعا، توکل و نیکی به مخلوقات و مانند آن است پس خداوند در یاری و مدد بنده اش است تا زمانی که او در یاری و کمک به برادرش باشد.[۱۳]
ابن تیمیه ذکر میکند آیه ای که گذشت در وصف راستگویان مدعی نیکی است (که همه دین میباشد.)[۱۴] و برعکس آیاتی نیز در وصف منافقین آمده است مانند این قول خداوند متعال که میفرماید: «فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضًا وَلَهُم عَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا کَانُوا یَکْذِبُونَ»: «در دلهای آنان بیماری است و الله بر بیماری آنان افزوده و بخاطر دروغهایی که میگفتند، برایشان عذاب دردناکی است.» (بقره: ۱۰)
خداوند متعال در این آیه و آیات دیگر منافقین را متصف به وصف دروغگویی میکند؛ راستگو کسی است که در قصد، نیت، خواست، اراده، عمل، خبر و سخنش راستگو باشد و منافق بر خلاف آن، دروغ میگوید و در عمل خود ریاکار است و نیت درستی ندارد؛ خداوند متعال میفرماید: «إِنَّ الْمُنَافِقِینَ یُخَادِعُونَ اللّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ وَإِذَا قَامُواْ إِلَى الصَّلاَهِ قَامُواْ کُسَالَى یُرَآؤُونَ النَّاسَ»: «بیشک منافقان (بگمان خودشان) الله را فریب میدهند، در حالیکه او آنها را فریب میدهد و چون به نماز برخیزند؛ با سستی و کاهلی بر میخیزند، در چشم مردم خود نمایی میکنند.» (نساء: ۱۴۲)
اخلاص در عقیده و عمل، همان حقیقت اسلام است، چرا که اسلام، تسلیم شدن در برابر پروردگار است نه در برابر غیر او.[۱۵]
و اعمال باطنی زیر مجموعهی آن قرار میگیرد مانند محبت الله، اخلاص برای او، توکل بر او، رضایت از او و مانند آن؛ و همهی اینها (خیر محض و نیکی محبوب در حق تمامی پیامبران، صدیقین، شهدا و صالحین است.)[۱۶]
پس از آن، ابن تیمیه بیان میکند که نیت برای عمل همانند روح برای جسد است.[۱۷]
ابن تیمیه در میدان عمل و انگیزه ها و محرک های آن در زمینه ارتباط میان بنده با پروردگارش و رابطه ی او با مردم، حدیثی قدسی که طبرانی در کتاب الدعاء آورده به عنوان گواه ذکر میکند؛ پیامبر اکرم می فرماید: «یقول الله: یا ابن آدم انما هی اربع، واحده لی و واحده لک وواحده بینی و بینک، وواحده بینک وبین خلقی، فاما التی لی فتعبدنی لا تشرک بی شیئا، واما التی هی لک فعملک اجازیک به احوج ما تکون الیه، واما التی بینی وبینک فمنک الدعاء وعلی الاحابه، واما التی بینک و بین خلقی فات للناس ما تحب ان یاتوا الیک»: «خداوند میفرماید: ای فرزند آدم، این چهار مورد است، یکی برای من و یکی برای تو و یکی بین من و تو و یکی بین تو و مخلوقات من؛ اما آنچه برای من است این است که تنها مرا عبادت کنی و برای من شریک نیاوری و آنچه برای تو است این است که به سبب عمل تو، برایت پاداشی بیش از آنچه انجام داده ای، بدهم و آنچه میان من و تو است این است که تو دعا کرده و من اجابت می کنم و آنچه میان تو و مخلوقات من است این است که آنچه دوست داری دیگران به تو بدهند، تو به دیگران بده.»
ابن تیمیه این حدیث را شرح و توضیح میدهد که بنده دوست داشته و میخواهد که شروع آنچه میبیند برایش آسان باشد و خداوند متعال، هدف مقصود در رضایش را دوست دارد و بدان راضی می شود و وسیله نیز پیرو آن است.[۱۸]
همچنین از این حدیث به قاعده ای که رابطه ی میان مردم در اعمال را معین میکند پی میبریم.
که چون قلب ناگزیر از وجود نیت است، نیاز دارد که پرورش یافته و از طریق تزکیه رشد کند و وسیلهی آن قرآن است، قرآنی که بیماریهای موجب ارادههای فاسد را از بین میبرد تا قلب را اصلاح نموده و اراده ی او اصلاح شود و به فطرتی که به آن خلق شده، باز گردد همچنان که بدن برای رشد از چیزهایی که سبب رشد مقاومت او شود تغذیه میکند و پاکی قلب همانند رشد بدن است.[۱۹]
اعمال پیرو اعتقادات است، اگر اعتقادات درست و صالح گردد اعمال نیز نیک و درست میشود و اگر اعتقادات فاسد گردد، اعمال نیز فاسد میشود؛ لذا خداوند متعال با بنده براساس نیتش، محاسبه میکند حتی اگر به عمل نینجامد؛ پس هر کس برای انجام کاری عزم خود را جزم کند و به اندازه ی توان انجام دهد، به مانند کسی است که آنرا کامل انجام داده است (همچنان که در سنن آمده است که هرکس در خانهاش وضو بگیرد و برای نماز جماعت به مسجد برود اما به جماعت نرسد، اجر نماز جماعت به وی میرسد.[۲۰] و همچنین هر کس قصد کار بدی کند اما آنرا انجام ندهد، نیکی کاملی برایش نوشته میشود و این تفسیر این قول خداوند متعال است: «وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ»: «و به راستی آن زن قصد او (= یوسف) کرد، و او نیز اگر برهان پروردگارش ندیده بود، قصد وی میکرد.» (یوسف: ۲۴) و مراد از برهان مذکور در این آیه، ایمانی است که در قلب او به وجود آمد و خداوند با آن ایمان از آنچه بدان قصد نموده بود وی را بازداشت و برایش نیکی کاملی نوشت و بر او گناهی نمینویسد اگر خیری انجام داده و گناهی نکند.[۲۱]
از آنچه گذشت روشن میشود که ابن تیمیه معتقد است که هر عملی را دو رکن است: نیت و حرکت؛ و این را با استناد به این سخن رسول خدا میگوید که میفرماید: «اصدق الاسماء حارث وهمام»: «راستترین نامها حارث و همام است» و میگوید: «و هر حارث و همامی، عمل و نیت دارد ولی نیت پسندیدهای که خداوند قبول کرده و بر آن پاداش میدهد، این است که آن عمل را خالص برای پروردگار انجام دهد و عمل پسندیده، نیک است و بدان امر شده است.»[۲۲]
[۱] – ابن تیمیه: الحسنه و السیئه ص ۶۳
[۲] – همان، ص ۶۵
[۳] – همان، ص: ۶۰
[۴] – ابن تیمیه: الحسنه و السئیه، ص ۸۶
[۵] – همان، ص ۸۶
[۶] – ابن تیمیه: الحسنه، ص ۸۸
[۷] – همان: ص ۸۸
[۸] – ابن تیمیه: الحسنه والسیئه، ص ۶۲
[۹] – العبودیه فی الاسلام، ص ۳۷
[۱۰] – جامع الرسائل، ص ۲۳۷
[۱۱] – ابن تیمیه: العبودیه فی الاسلام ص ۱۸
[۱۲] – التحفه العرافیه فی الاعمال القلبیه، ص ۴۳
[۱۳] – الفتاوی، ج ۸، ص ۵۴۱، چاپ ریاض سال ۱۳۹۸ هـ.
[۱۴] – همان: ص ۴۲
[۱۵] – همان، ص ۴۳
[۱۶] – همان، ص ۴۴
[۱۷] – السیاسه الشرعیه، ص ۷۱ و نک ص ۱۱۶
[۱۸] – التحفه العراقیه، ص ۴۶
[۱۹] – امراض القلوب و شفاوءها ص ۶
[۲۰] – فتاوی ابن تیمیه، ج ۱، ص ۱۰۱
[۲۱] – امراض القلوب و شفاءوها ص ۹
[۲۲] – الحسبه، ص ۷۶