علامه محمد بن صالح العثیمین رحمه الله و سلفیت

علامه محمد بن صالح العثیمین رحمه الله

ایشان نیز در شرح عقیده واسطیه (۱/۵۳-۵۴) می گوید: «کسانی که می گویند اهل سنت و جماعت سه دسته اند: سلفی ها، اشعری ها و ماتریدی ها؛ در این دسته بندی اشتباه کرده و به خطا رفته اند و این سخن اشتباهی است که می گوییم.

چگونه همگی اهل سنت هستند اما با یکدیگر اختلاف نظر دارند!! «فماذا بعد الحق الا الضلال»: «براستی پس از حق چه چیزی است جز گمراهی.» و چگونه همگی اهل سنت می باشند اما هریک دیگری را رد می کند؟! این امکان پذیر نسیت مگر زمانی که جمع بین دو ضد ممکن باشد و این غیر ممکن است. با این حساب تردیدی نیست که یکی از آنها اهل سنت و جماعت به معنای واقعی آن است. اما کدامیک از آنها اهل سنت و جماعت است؟ اشعریه؟ یا ماتردیه؟ یا سلفیت؟

در پاسخ به این سوال می گوییم: هرکس (اعتقاد و قول و عمل وی) با سنت رسول الله موافق باشد، اهل سنت است و کسی که با سنت پیامبر مخالف باشد، اهل سنت نیست. و ما می گوییم: سلف همان اهل سنت و جماعت هستند و این وصف بر کسی جز آنها مصداق پیدا نمی کند و کلمات بیانگر معانی شان هستند حال باید ببینیم چگونه کسانی که با سنت مخالف هستند اهل سنت نامیده می شوند؟ این امکان ندارد؛

سوال دیگر این است که چگونه ممکن است در مورد سه گروه مختلف بگوییم هر سه یکسان هستند؟ این یکسانی کجاست؟ اهل سنت و جماعت اعتقادا همان سلف هستند و تا قیامت چنین هستند اگر بر راه و روش رسول الله و اصحابش باشند و هرکس چنین باشد درحقیقت سلفی است.

و در شرح عقیده سفارینیه در بخش اول می گوید: چه کسانی اهل حدیث هستند؟ همان کسانی که پیرو روایات و احادیث وارد شده از رسول الله می باشند. کسانی که از کتاب و سنت و اقوال صحابه پیروی می کنند. و این امر در هیچ فرقه ای از فرقه-های مختلف دیده نمی شود مگر در میان سلفی ها که به راه و روش سلف پایبند و ملتزم هستند.

سلفیت چیست؟

سلفیت پیروی از منهج و روش رسول الله و اصحابش می باشد چراکه آنها سلف ما و پیشینیان ما بودند و پیروی از آنها همان سلفیت است؛ اما سلفیت به معنای منهج و روشی خاص که انسان آن را دنبال کند و مخالفان خود از مسلمانان را گمراه بداند و لو اینکه بر حق باشند، تردیدی نیست که خلاف سلفیت می باشد؛ سلف صالح، همگی به اسلام و جمع شدن پیرامون سنت رسول الله دعوت می دادند و هرگز کسانی را که بر مبنای تاویل با آنها مخالف بودند گمراه نمی خواندند مگر در بحث عقاید؛ آنها معتقد بودند که مخالفان عقیدتی آنها گمراه هستند اما برخی از کسانی که امروزه سلفیت را به عنوان منهج و روش خود انتخاب کرده اند عجولانه رفتار کرده و تمام کسانی را که با آنها مخالف هستند و لو اینکه  حق با آنها باشد، گمراه می خوانند؛ برخی هم این منهج را به عنوان حزبی همچون احزابی که منتسب به اسلام هستند تصور کرده اند که این امری منکر است و تایید آن ممکن نیست. و به چنین افرادی گفته می-شود: در مذهب سلف صالح تامل کنید چگونه راه و روشی داشتند و با قضایای مختلف چگونه برخورد می کردند و نیز سعه صدر ایشان را در مسائلی که گنجایش اختلاف در آنها وجود داشته ملاحظه کنید. حتی خود در مسایل بزرگی با یکدیگر اختلاف کرده اند … در مسایل عقیده … در مسایل علمی؛ چنانکه برخی از آنها انکار کرده اند که رسول الله خداوند متعال را دیده است و برخی از آنها بر این باور بودند که رسول الله خداوند را دیدند. مثال دیگر این اختلافات این است که برخی از آنها معتقدند آنچه روز قیامت وزن می شود، اعمال است درحالی که برخی از آنها بر این باور بودند که این صحیفه های اعمال هستند که وزن می شوند؛

همچنین آنها را می بینی که در مسایل فقهی با یکدیگر اختلاف کرده اند … در مساله نکاح، در بحث میراث، در تعدادها، در معاملات و … اما با این همه هیچیک دیگری را گمراه نمی خواند.

بنابراین سلفیت به معنای حزبی خاص که دارای ویژگی هایی مشخص باشد و اعضای آن غیر خود را گمراه بخوانند، درحقیقت سلفیت نیست و بلکه چنین افرادی اندکی هم با روش سلفیت همراه نیستند و اشتراکی ندارند.

اما سلفیت به معنای صحیح آن عبارت است از: اتباع و پیروی از منهج سلف در عقیده و قول و عمل و اختلاف و اتفاق و رحم و محبت متقابل؛ چنانکه رسول الله فرمودند: «مثل المؤمنین فی توادهم وتراحمهم وتعاطفهم کمثَل الجسد الواحد، إذا اشتکى منه عضوٌ تداعى له سائر الجسد بالحمَّى والسهر»: «صفت مومنان در دوستی و مهربانی و عطف توجه و پاییدن یکدیگر همچون صفت بدن است. هرگاه که اندامی از بدن به ناله و فغان آید، همه ی اندام های تن با شب زنده داری و تب و لرز با آن همدرد و هم آوا می شوند.»

و سلفیت به این معنا، سلفیت حقیقی و واقعی است.

 

لقاءات الباب المفتوح ” السؤال رقم ۱۳۲۲

مقاله پیشنهادی

به صبر کنندگان مژده بده

ما از آنِ الله هستیم و به سوی او برمی‌گردیم تا به هرکس هر عملی …