ما بایستی بدانیم تقیه در دین مبین اسلام که جهاد و دعوت بسوی حق از اساسیات آن بشمار می روند، هرگز یک عادت و سلوک دائم و همگانی نیست. بلکه راه چاره ای است موقت برای فرد که با ناچاری و تنگنایی و عاجز بودن از هجرت کردن مقرون است و با از بین رفتن اکراه و فشار کافران، جائز بودن عمل کردن به آن خاتمه می یابد. اما تقیه کردن بر اساس معتقدات مذهب تشیع مسأله ای است دائمی و همگانی که هر فرد شیعی موظف به عمل کردن به آن می باشد. و در غیر این صورت از این مذهب طرد خواهد شد. ابن بابویه در کتاب اعتقادات می گوید: «تقیه کردن یکی از واجباتی است که تا زمان قیام امام عصر ترک کردن آن روا نمی باشد. و هر کس این واجب را قبل از ظهور ایشان ترک کند از مذهب امامیه مرتد گشته و خداوند متعال و پیامبر و ائمه را سر پیچی کرده است»[۹].
و در اکذوبه ای منسوب به حسین بن علی -رضی الله عنهما- گفته شده: «اگر تقیه نمی بود، دوست و دشمن ما از همدیگر مشخص نمی شدند»[۱۰].
روایاتی که در مراجع و مصادر مذهب تشیع در مورد تقیه روایت شده اند بیانگر این مطلب هستند که یک فرد شیعی مذهب میتواند حتی در هنگامیکه هیچ خطر و تهدیدی متوجه او نباشد، با دیگران تقیه کرده و راه دورویی و دروغگویی را در پیش گیرد. در یکی از این روایات جعلی محمد بن مسلم می گوید:
«روزی نزد ابو عبدالله (جعفر صادق) علیه السلام رفتم. ابو حنیفه نیز در مجلس ایشان حضور داشت. من خطاب به ابو عبدالله علیه السلام گفتم: فدای شما گردم. دیشب خواب عجیبی دیدم. ایشان فرمودند: چه خوابی دیده ای؟ مگر نمی بینی بهترین تعبیر کننده خواب در این مجلس حضور دارد. آنگاه با دست خویش به ابو حنیفه تعریف کردم. و او این خواب را برای من تعبیر کرد. ابو عبدالله با شنیدن تعبیر ابو حنیفه فرمودند: والله هدف را نشانه رفتی. پس از مدتی ابو حنیفه بر خاست و از مجلس خارج شد. در این هنگام من خطاب به ابو عبدالله علیه السلام گفتم: من از تعبیر این ناصبی هیچ خوشم نیامد. ایشان در جواب فرمودند: خدا تو را بد ندهد. تعبیر ما و آنها هرگز مانند هم نخواهد بود. او خواب ترا اشتباه تعبیر کرد. من به ایشان گفتم: اما شما در حضور او قسم خوردید که هدف را نشانه رفت. ابو عبدالله شعلیه السلام فرمودند: بله من قسم خوردم که او هدف را نشانه رفت اما مراد من هدفی غیر صحیح بود»[۱۱].
براستی که جا داشت آقای کلینی دجال از لقب امام جعفر صادق رحمت الله علیه که دلالت بر صادق بودن و راستگویی ایشان دارد خجالت کشیده و اینگونه روایات دروغین که از ایشان انسانی دورو و منافق صفت می سازد را به این امام گرامی نسبت نمی داد.
همانگونه که از این روایت جعلی استنباط می شود در مذهب تشیع از پیروان خود خواسته شده حتی به هنگام عدم وجود تهدید از طرف دشمنان، راه تقیه و بوقلمون صفتی در پیش گرفته و با گفته های خود دیگران را فریب دهند. چون همانگونه که در این روایت دیدیم امام ابو حنیفه رحمت الله علیه هرگز خود را داوطلب تعبیر کردن خواب نساختند. بلکه امام جعفر صادق رحمت الله علیه خود از ایشان خواستند که خواب را تعبیر کند. و همچنین همانگونه که همگی می دانیم امام ابوحنیفه رحمت الله علیه هرگز صاحب قدرت و نفوذ نبوده تا دیگران را تحت فشار خود قرار داده و آنها را تهدید کند.
در روایت دیگری موسی بن اشیم می گوید: «روزی خدمت ابو عبدالله (جعفر صادق) علیه السلام بودم که شخصی وارد مجلس شده و از ایشان سؤالی در مورد آیه ای از قرآن مجید پرسید. ابو عبدالله علیه السلام پاسخ سؤال را به شخص گفتند.
چیزی نگذشت که شخص دیگری وارد شده و همان سؤال را از ایشان پرسید. اما اینبار امام جواب دیگری به شخص دادند. این مسأله مرا بسیار آزرده خاطر ساخت. به خود گفتم که چرا ابو قتاده که حتی در مورد یک واو نیز اشتباه نمی کرد را در شام ترک کردم و نزد این مرد که مرتکب چنین اشتباه بزرگی می شود آمده ام؟ در همین فکر بودم که ناگهان شخص ثالثی وارد شده و در مورد همان آیه از امام پرسید. اینبار نیز امام جوابی بر خلاف جوابهای پیشین به شخص دادند. در این هنگام بود که دانستم امام با آنها راه تقیه و توریه را در پیش گرفته است»[۱۲].
آیا آن دجالی که این روایت را جعل کرده می تواند هدفی جز بی اعتبار ساختن فتواها و سخنان امام جعفر صادق -رحمت الله علیه- داشته باشد؟ با وجود چنین روایاتی چگونه می توان به فتواهای ایشان اطمینان داشت؟ چگونه می توان تشخیص داد کدام فتوا بدون تقیه میباشد و کدامیک از باب تقیه گفته شده است؟
آری، دجالانی که چنین روایاتی را از خود ساخته اند در پشت پرده حب اهل بیت بزرگترین توهین ها را به آنها روا داشته و از آنها شخصیتهایی دورو و بوقلمون صفت ساخته اند. در یکی دیگر از این روایات أبان بن تغلب می گوید: «شنیدم ابا عبدالله -علیه السلام- فرمودند: پدرم (محمد باقر) با بنی امیه تقیه می کرده و به همین سبب بوده که فتوا می داده است گوشت آنچه توسط باز و چرغ کشته شوند حلال می باشد. اما من تقیه نمی کنم و می گویم گوشت آنچه باز و چرغ بکشند حرام است»[۱۳].
این روایت کاذب و دروغین که اهل سنت و جماعت امام جعفر صادق را از آن بریء می دانند، از پدر بزرگوار ایشان شخصیتی می سازد که برای بدست آوردن رضایت و خشنودی خلفای بنی امیه فتواهای باطل میداده است. آیا آقای کلینی هنگامیکه این روایت دروغین را نقل کرده از این نکته غافل بوده که در کتاب خویش حدیثی را از رسول الله (صلى الله علیه وسلم) روایت کرده که در آن چنین عملی نوعی ارتداد از دین قلمداد شده است. در این روایت ادعا شده که پیامبر (صلى الله علیه وسلم) فرموده اند: «هر کس پادشاهی را به قیمت خشم و غضب الهی از خود راضی و خشنود سازد، از دایره دین خارج شده است»[۱۴]. و هیچ شکی نیست که فتوا دادن به حلال بودن آنچه خداوند متعال حرام گردانیده است، باعث خشم و غضب شدید الهی خواهد شد.