عقد نکاح با صیغهی ایجاب و قبول و حضور ولی و دو شاهد عادل صورت میگیرد، هر چند در مسئلهی ولی اختلاف مشهوری میان ائمه وجود دارد، همچنین به محض دخول کردن به زن مهریهی مذکور در عقد یا مهرالمثل به او تعلق میگیرد، مگر اینکه زن و مرد بر چیز دیگری توافق کنند، و سنت است که نکاح با دف زدن و آواز خواندن مباح، اعلام شود.
خداوند در مورد به شرط گرفتن ولی در نکاح میفرماید:
﴿وَإِذَا طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَبَلَغۡنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعۡضُلُوهُنَّ أَن یَنکِحۡنَ أَزۡوَٰجَهُنَّ﴾ [البقره: ۲۳۲].
«و هنگامی که زنان را طلاق دادید و مدّت عدّهی خود را به پایان رسانیدند، مانع آنان نشوید که با شوهران (سابق یا با کسان دیگری) ازدواج کنند».
و میفرماید:
﴿وَلَا تَنکِحُواْ ٱلۡمُشۡرِکَٰتِ حَتَّىٰ یُؤۡمِنَّۚ﴾ [البقره: ۲۲۱].
«و (زنان و دختران خود را) به ازدواج مردان مشرک درنیاورید، مادامی که ایمان نیاورند».
استدلال به این دو آیه از این جهت است که خداوند در مسئلهی نکاح، مردان را مخاطب قرار داده است و زنها را مورد خطاب قرار نمیدهد، گویی اولیاء زن را مخاطب قرار میدهد که مانع برگشت دختران خود به سوی شوهرانشان با نکاح جدید نشوید و دختران خود را به عقد مشرکین درنیاورید.
در مورد سبب نزول آیه، بخاری از معقلبنیسار روایت میکند که آیه در مورد او نازل شده است و گفت جریان از این قرار بود که خواهرم را به نکاح مردی درآورده بودم سپس طلاق داده شد و هنگام اتمام عده، مرد برای خواستگاری خواهرم آمد، به او گفتم: او را به عقد تو درآوردم ولی او را طلاق دادی و حالا دوباره او را میخواهی؟ نه هرگز چنین کاری نمیکنم و او را به عقد تو درنخواهم آورد، او زنش را دوست داشت و زنش هم او را دوست میداشت، خداوند این آیه را نازل کرد، من هم خطاب به پیامبر صلی الله علیه و سلم گفتم: همین حالا او را به عقدش درمیآورم. پیامبر فرمود: همین کار را انجام بده.
خداوند در آیهی ۴ سورهی نساء در مورد مهریه میفرماید: ﴿وَءَاتُواْ ٱلنِّسَآءَ صَدُقَٰتِهِنَّ نِحۡلَهٗۚ فَإِن طِبۡنَ لَکُمۡ عَن شَیۡءٖ مِّنۡهُ نَفۡسٗا فَکُلُوهُ هَنِیٓٔٗا مَّرِیٓٔٗا ۴﴾ [النساء: ۴].
«و مهریّههای زنان را به عنوان هدیهای خالصانه و فریضهای خدایانه بپردازید. پس اگر با رضایت خاطر چیزی از مهریّه خود را به شما بخشیدند، آن را (دریافت دارید و) حلال و گوارا مصرف کنید».
و میفرماید:
﴿وَإِنۡ أَرَدتُّمُ ٱسۡتِبۡدَالَ زَوۡجٖ مَّکَانَ زَوۡجٖ وَءَاتَیۡتُمۡ إِحۡدَىٰهُنَّ قِنطَارٗا فَلَا تَأۡخُذُواْ مِنۡهُ شَیًۡٔاۚ أَتَأۡخُذُونَهُۥ بُهۡتَٰنٗا وَإِثۡمٗا مُّبِینٗا ٢٠ وَکَیۡفَ تَأۡخُذُونَهُۥ وَقَدۡ أَفۡضَىٰ بَعۡضُکُمۡ إِلَىٰ بَعۡضٖ وَأَخَذۡنَ مِنکُم مِّیثَٰقًا غَلِیظٗا ٢١﴾ [النساء: ۲۰-۲۱].
«و اگر خواستید همسری را به جای همسری برگزینید، هر چند مال فراوانی هم مهر یکی از آنان کرده باشید، برای شما درست نیست که چیزی از آن مال دریافت دارید. آیا با بهتان و گناه آشکار، آن را دریافت میدارید؟! (مگر مؤمنان را چنین کاری سزد؟!). و چگونه (سزاوار شما است که) آن را بازپس بگیرید؟ و حال آن که با یکدیگر آمیزش داشتهاید و هر یک بر عورت دیگری اطّلاع پیدا کردهاید و (گذشته از این) زنان پیمان محکمی (هنگام ازدواج) از شما گرفتهاند (و خداوند برابر آن، امر زناشویی را حلال نموده است)».
حدیث ربیع دختر معوذبنعفراء به اعلام کردن نکاح اشاره میکند:
«دَخَلَ عَلَیَّ النَّبِیُّ صلی الله علیه و سلم غَدَاهَ بُنِیَ عَلَیَّ فَجَلَسَ عَلَى فِرَاشِی کَمَجْلِسِکَ مِنِّی وَجُوَیْرِیَاتٌ یَضْرِبْنَ بِالدُّفِّ یَنْدُبْنَ مَنْ قُتِلَ مِنْ آبَائِهِنَّ یَوْمَ بَدْرٍ حَتَّى قَالَتْ جَارِیَهٌ وَفِینَا نَبِیٌّ یَعْلَمُ مَا فِی غَدٍ فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و سلم لَا تَقُولِی هَکَذَا وَقُولِی مَا کُنْتِ تَقُولِینَ». [رواه البخاری].
«پیامبر صلی الله علیه و سلم در صبح پیش من آمد و با من نشست و کنیزها شروع کردند به دف زدن و با صدای گریان بر پدرهای از دسترفتهشان که در روز بدر کشته شده بودندگریه میکردند، پیامبر صلی الله علیه و سلم خطاب به آنها فرمود: بس کنید همانند قبلی بخوانید». [بخاری].
یا حدیث عایشه که میفرماید: به عروسی زنی از انصار رفته بودم، پیامبر فرمود: آیا آلات موسیقی همراه داشتید، چون انصار از آن خوششان میآید. [بخاری].