عبدی وأمتی (نباید گفت: برده‌ام و کنیزم) (۲)

عبارت: (ولیقل:سیدی) گفته‌اند: پیامبر صلی الله علیه و سلم در این حدیث میان رب و سید فرق نهاده؛ چون بنا به اتفاق همه، «رب» از اسماء خدای متعال است، اما راجع به لفظ «سید» که آیا از اسماء خدای متعال است، اختلاف نظر وجود دارد. در قرآن نیامده که این لفظ از اسماء خداوند است، اما در حدیث عبدالله بن شخیر آمده است: «السید الله»[۱]: «سید، الله است». در این باره بعداً سخن به میان می‌آید.

اگر قایل به این باشیم که «سید» از اسماء خدا نیست، در این صورت فرق میان «رب» و «سید» واضح و روشن است؛ در این صورت، به کار بردن لفظ «سید» برای انسان، این وهم را ایجاد نمی‌کند که مشارکت انسان با خدا در قضیه‌ی ربوبیت وجود دارد. و اگر قایل به این باشیم که اسم «سید» از اسماء خداوند است، در این صورت باید گفت که از لحاظ شهرت و استعمال، لفظ «سید» مثل لفظ «رب» نیست. باز در این صورت، فرق میان «سید» و «رب» حاصل می‌شود. از نظر لغت هم، باید گفت که «سید» از «سؤدد» به معنای تقدم آمده است. گفته می‌شود: «ساد قومه إذا تقدمهم»: «از قومش پیشی گرفت هرگاه از آنان پیشی گیرد، هیچ شکی نیست که سید (صاحب برده) بر خدمتکارش، تقدم و برتری دارد. پس وقتی فرق میان «رب» و «سید» حاصل شود جایز است، کلمه‌ی «سید» برای انسان به کار برده شود.

می‌گویم: حدیث عبدالله بن شخیر، اطلاق لفظ «سید» برای غیر الله را نفی نمی‌کند، بلکه منظور حدیث این است که خدا از تمام جهات به این اسم، مستحق‌تر است و منظور این نیست که این اسم برای غیر خدا به کار برده نمی‌شود.

عبارت: (ومولای) نووی می‌گوید: «مولی شانزده معنی دارد. از جمله به معنای ناصر (یاریگر)، مولی (دوست) و مالک(صاحب) برده آمده است. در این صورت اشکالی ندارد که بگوید: مولای[۲]».

صاحب کتاب «الفروع» می‌گوید: «نباید گفت: «عبدی وأمتی» (بنده‌ام و کنیزم)؛ چون همه‌ی شما بنده و کنیز الله هستید. نباید برده به صاحبش بگوید: «ربی»: «پروردگارم». در صحیح مسلم نیز آمده است: «ولا مولای، فمولاکم الله»: «[ نباید برده به صاحبش بگوید:] مولایم، چون مولای شما الله است». ظاهر نهی برای تحریم است. احتمال هم دارد که نهی برای کراهت باشد. دانشمندان زیادی قائل اند که در اینجا برای کراهت است، همان طور که در شرح صحیح مسلم آمده است[۳]».

می‌گویم: ظاهر روایت مسلم با حدیثی که در عنوان این باب آمده، تعارض دارد.

در جواب گفته‌اند: مسلم اختلاف در این زمنیه را از اعمش بیان کرده است. از طرف دیگر برخی از محدثان این عبارت اضافی را آورده و بعضی آن را حذف کرده‌اند. قاضی عیاض می‌گوید: «حذف این عبارت اضافی، صحیح‌تر است».[۴] پس به نظر می‌رسد که لفظ اول، راجح‌تر است. به این خاطر رو به ترجیح آوردیم که میان این دو لفظ تعارض وجود دارد و جمع میان آنها، غیر ممکن است و معلوم نیست که کدام لفظ متقدم و کدام متأخر است، تا لفظ متأخر را ناسخ لفظ متقدم بدانیم. از این رو جز ترجیح لفظ اول بر لفظ دوم که مسلم آورده، راهی وجود ندارد.

می‌گویم: جمع میان دو لفظ ممکن است، بدین صورت که گفت: نهی از به کار بردن کلمه‌ی «مولای» برای انسان، بر کراهت یا خلاف اولی حمل می‌شود.

فرموده‌ی: («ولا یقل أحدکم: عبدی وأمتی») بدین خاطر است که حقیقت عبودیت، فقط برای الله تعالی است. همچنین در گفته‌ی مذکور تعظیم و بزرگداشت خاصی وجود دارد که در شأن مخلوق نیست و شایسته‌ی الله تعالی می‌باشد. پیامبر صلی الله علیه و سلم علت این امر را بیان کرده؛ همان طور که ابوداود با اسنادی صحیح از ابوهریره به طور مرفوع روایت کرده که آن حضرت صلی الله علیه و سلم فرمودند: «لا یقولن أحدکم: عبدی وأمتی، ولا یقولن المملوک: ربی وربتی، ولیقل المالک: فتای وفتاتی، ولْیقل المملوک: سیدی وسیدتی، فإنکم المملوکون، والرب الله ﻷ»[۵]: «هیچ یک از شما نگوید: برده‌ام و کنیزم و برده نباید بگوید: «ربی و ربتی» (صاحبم) . صاحب برده باید بگوید: پسر جوانم و دختر جوانم (خدمتکارم)، و برده باید بگوید: سرورم، چون شما همگی برده و بنده‌ی خدا هستید و رب فقط الله تعالی است».

همچنین ابوداود این حدیث را با اسنادی صحیح به طور موقوف روایت کرده است. پس در آن سبب ضعف وجود دارد.

 

 

(برگرفته از شرح تیسیر العزیز کتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)

[۱]– حدیثی صحیح است که تخریج آن در «باب ما جاء فی حمایه المصطفی  صلی الله علیه و سلم حمی التوحید، وسده طرق الشرک» خواهد آمد.

[۲]– شرح صحیح مسلم، اثر نووی، ۱۵/۷٫

[۳]– الفروع، ۳/۴۱۳٫

[۴]– إکمال المعلم، ۷/۱۹۰٫

[۵]– امام احمد در «المسند»، ۲/۴۲۳؛ بخاری در «الأدب المفرد»، شماره‌ی ۲۱۰؛ ابوداود در سننش، شماره‌ی ۴۹۷۵؛ ابن ابی دنیا در کتاب «الصمت»، شماره‌ی ۳۶۲؛ نسائی در «السنن الکبری»، شماره‌ی ۱۰۰۷۲؛ محاملی در «الأمالی»، شماره‌ی ۵۵؛ ابن سنی در «عمل الیوم واللیله»، شماره‌ی ۳۹۰ و بیهقی در «شعب الإیمان»، شماره‌ی ۵۲۱۹ از دو طریق از محمد بن سیرین از ابوهریره رضی الله عنه این حدیث را به طور مرفوع روایت کرده‌اند و سندش صحیح است.

ابوداود در سننش، به شماره‌ی ۴۹۷۶ این حدیث را از ابوهریره به طور موقوف با سند صحیح روایت کرده است. هر دو روایت (مرفوع و موقوف)، صحیح‌اند و معلول نیستند بلکه اسناد روایت مرفوع، صحیح‌تر و قوی‌تر می‌باشد. والله اعلم.

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …