عبدی وأمتی (نباید گفت: برده‌ام و کنیزم) (۱)

 لایقول: عبدی وأمتی (نباید گفت: برده‌ام و کنیزم)

در صحیحین از ابوهریره رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: «هیچ یک از شما نگوید: به پروردگارت (رب خود) غذا بده، به پروردگارت (رب خود) آب وضو بده، بلکه باید بگوید: سرورم و مولایم. و هیچ یک از شما نگوید: برده‌ام و کنیزم، بلکه باید بگوید: خدمتکار من (فَتایَ و فتاتی) و غلام من».

به دلیل اینکه در این گفته، نوعی ایهام در مشارکت در ربوبیت وجود دارد؛ از این رو پیامبر صلی الله علیه و سلم جهت رعایت ادب با جنبه‌ی ربوبیت و حمایت از حریم توحید، از این گفته‌ها نهی فرموده است.

مؤلف می‌گوید: (فی «الصحیح» عن أبی هریره رضی الله عنه: أن رسول الله صلی الله علیه و سلم قال: «لا یقل أحدکم: أطعم ربک، وضّئ ربک، ولیقل: سیدی ومولای[۱]. ولا یقل أحدکم: عبدی وأمتی[۲]، ولیقل: فتای وفتاتی وغلامی[۳]»).

(در صحیحین از ابوهریره رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: «هیچ یک از شما نگوید: به پروردگارت (رب خود) غذا بده، به پروردگارت (رب خود) آب وضو بده، بلکه باید بگوید: سرورم و مولایم. و هیچ یک از شما نگوید: برده‌ام و کنیزم، بلکه باید بگوید: خدمتکار من (فَتایَ و فتاتی) و غلام من».)

عبارت: (فی الصحیح) یعنی صحیح بخاری و صحیح مسلم.

فرموده‌ی: (لایقل أحدکم) نهی جازم است. منظور این است که نباید این گفته را به برده‌ی خودش یا برده‌ی کسی دیگر بگوید. همه‌ی اینها مورد نهی قرار گرفته‌اند.

در عبارت: (أطعم ربّک)، لفظ «أطعم» از لفظ (اطعام: غذا دادن) مأخوذ است.

در فرموده‌ی: (وضّئ ربک)، لفظ «وضئ» امر به استعانت برای وضوء است.

در صحیح بخاری و صحیح مسلم، عبارت: (اسق ربک) (به پروردگارت (صاحب برده) آب بده) به صورت اضافه‌تر در حدیث مذکور نیز آمده، گویی مؤلف این حدیث را به طور مختصر ذکر کرده است.

خطابی می‌گوید: «علت منع از این گفته‌ها این است که انسان پرورده‌ی الله است و مکلف به خالص کردن توحید برای خدا و شریک قرار ندادن برای اوست. پس ترک مشابهت با اسم خدا برای این است که وارد مفهوم شرک نشود. در این باره میان آزاده و برده فرقی وجود ندارد. اما موجودات و سایر حیواناتی که مکلف و متعبّد نیستند، اشکالی ندارد که اسم رب به آنها اضافه شود؛ مانند رب الدار ورب الثوب».[۴]

این مفلح در کتاب «الفروع» می‌گوید: «ظاهر نهی برای تحریم است. شاید احتمال داشته باشد که برای کراهت باشد. دانشمندان زیادی قائل به این هستند که نهی در اینجا برای کراهت است[۵]»[۶].

اگر گفته شود: خدای متعال که – به نقل از یوسف علیه السلام می‌فرماید: ﴿ٱذۡکُرۡنِی عِندَ رَبِّکَ﴾ [یوسف: ۴۲]: «مرا در پیش سرور خود (یعنی شاه مصر) یادآور شو (و شرح حال مرا بدو بگو . باشد که از زندان رهایم کند)». و پیامبر صلی الله علیه و سلم درباره‌ی نشانه‌های قیامت می‌فرماید: «أن تلد الأمه ربتها»[۷]: «اینکه مادر تربیه‌کننده‌اش را به دنیا آورد». پس این نشان می‌دهد که به کار بردن اسم «رب» برای انسان‌ها نیز جایز است.

در جواب گفته می‌شود: درباره‌ی آمدن لفظ «ربک» در آیه‌ی مذکور دو جواب داده‌اند:

اول- که اظهر است – به کار بردن این لفظ در شریعت ملت‌های گذشته جایز بوده و در شریعت ما جایز نیست.

دوم- این لفظ برای بیان جواز به کار بردن آن وارد شده و نهی وارده در حدیث مذکور برای رعایت ادب بوده و نهی تنزیهی است و برای تحریم نیست.

 اما راجع به حدیث که لفظ «ربتها» در آن آمده، باید گفت که کلمه‌ی «ربتها» که در این حدیث آمده برای مؤنث به کار برده شده و آنچه مورد نهی قرار گرفته این است که این لفظ برای مذکر (مردان) به کار برده شود؛ به خاطر اینکه در آن نوعی ایهام در خصوص مشارکت او با خدا در قضیه‌ی ربوبیت وجود دارد؛ و این مطلب در جماعت زنان معدوم است.

یا گفته می‌شود: نهی وارده برای زنان، بر کراهت حمل می‌شود؛ چون در حدیث این لفظ برای زنان به کار برده شده، ولی برای مردان چنین نیست؛ چون از به کار بردن این لفظ برای مردان نهی وارد شده است.

یا گفته می‌شود در این حدیث که لفظ «ربتها» به کار برده شده، فقط زن به این وصف، موصوف شده است و برای نامگذاری زن یا صداکردن او به این نام به کار برده نشده است، و میان دعا، نامگذاری و میان وصف فرق وجود دارد. همان طور که می‌گویی: زید فاضل، که زید را به این وصف موصوف می‌کنی و او را به این اسم نامگذاری نمی‌کنی و او را با آن، صدا نمی‌زنی.

 

 

 

(برگرفته از شرح تیسیر العزیز کتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)

[۱]– در صحیحین، عبارت: «سیدی مولای» آمده است. لفظ مذکور در مسند امام احمد، ۲/۳۱۶ آمده است.

[۲]– در صحیحین عبارت: «عبدی أمتی» آمده است. لفظ مذکور در مسند امام احمد، ۲/۳۱۶ آمده است.

[۳]– بخاری در صحیحش، به شماره‌ی ۲۵۵۲؛ مسلم در صحیحش، شماره‌ی ۲۲۴۹ و امام احمد در «المسند» ۲/۳۱۶ این حدیث را روایت کرده و لفظ حدیث از امام احمد است.

[۴]– اعلام الحدیث فی شرح صحیح البخاری، اثر خطابی، ۲/۱۲۷۱٫

[۵]– حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «فتح الباری»، ۵/۱۷۸ می‌گوید: «همه‌ی علما حتی ظاهریه اتفاق نظر دارند که نهی وارده در این حدیث برای تنزیه است. فقط ابن بطال (در مورد لفظ رب) این رأی را ندارد که به زودی بیان خواهیم کرد.»

[۶]– الفروع، ۳/۴۱۳٫ مطالب بعدی از کتاب «الفروع» گرفته شده است. شیخ سلیمان، فوایدی را بدان افزوده است.

[۷]– قسمتی از حدیثی طولانی است که بخاری در صحیحش، شماره‌ی۵۰ و مسلم در صحیحش، شماره‌ی ۹ از ابوهریره رضی الله عنه روایتش کرده‌اند. مسلم در صحیحش، شماره‌ی ۸ نیز آن را از عمر بن خطاب رضی الله عنه روایت کرده است.

 

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …