((خداوند برکت دهد آنچه را به او در دنیا داده است والبته پاداش آخرت بزرگتر است، من از پیامبر صلی الله علیه وسلم شنیده ام که می گفت: عبدالرحمن بن عوف در حالی که به خود پیچیده ونشسته وارد بهشت خواهد شد))[۲].
ام المؤمنین عایشه صدیقه رضی الله عنها
کاروانی مبارک
مدینه تکان خورد وشنهای روان به هوا برخاست ومردم صدای شتران را می شنیدند همه به کاروان شترها خیره شده بودند، مدتی گذشت اما بازهم قطار شتران تمام نمی شد، مردم از هم می پرسیدند: این سر وصدا وهیاهو چیست؟ خبر رسید که این کاروان قافله عبدالرحمن بن عوف است، کاروان از هفتصد شتر تشکیل می یافت که انواع کالا وغذا ودیگری نیازمندیهای مردم را بار داشت. وقتی عایشه پرسید: این صدای چیست؟ به او گفته شد کاروان عبدالرحمن بن عوف است. هفتصد شتر از گندم و آرد و غذا، بر پشت دارند.
عایشه گفت: خداوند به آنچه در دنیا به او داده برکت بدهد، اما پاداش آخرت بزرگتر است من از پیامبر صلی الله علیه وسلم شنیده ام که می گفت: عبدالرحمن بن عوف در حالی که به خود پیچیده ونشسته وارد بهشت خواهد می شود[۳].
وقبل از آمدن شترهای نر وماده به عبدالرحمن بن عوف مژده بهشت داد وگفته ام المؤمنین که او را مژده بهشت داده بود به اطلاع عبدالرحمن بن عوف رسید، عبدالرحمن بن عوف چون این مژده را شنید خودش را شتابان نزد ام المؤمنین عایشه رساند وگفت: مادرم! آیا تو این را از پیامبر صلی الله علیه وسلم شنیده ای؟! ام المؤمنین عایشه رضی الله عنها گفت: بله.
عبدالرحمن بسیار خوشحال شد و ازشادی در پوستش نمی گنجید وگفت: من ایستاده وارد بهشت می شوم پس تو را گواه می گیرم که تمام این کاروان شترها با بارشان در راه خدا صدقه می باشد[۴]. این مژده به عنوان انگیزه ومحرکی بود که عبدالرحمن بن عوف تمام مالش را در باقی مانده زندگی اش همواره در راه خدا صدقه کند، در روایت آمده است که او چهل هزار سکه طلا وچهل هزار نقره در راه خدا صدقه کرد وپانصد اسب در اختیار مجاهدین راه خدا قرار داد ونیز هزار وپانصد شتر برای سواری مجاهدین در اختیارشان گذاشت. اما عبدالرحمن که به بهشت وعده داده شده بود چه کسی است؟
عبدالرحمن بن عوف چه کسی است؟
عبدالرحمن بن عوف یکی از ده نفر مژده داده شده به بهشت است ویکی از اعضای شورای شش نفره ای بود که عمر بن خطاب رضی الله عنه برای خلافت بعد از خود انتخاب نموده است، ویکی از هشت نفری است که قبل از دیگران اسلام را پذیرفتند[۵]. در دوران جاهلیت اسمش عبد عمرو یا عبدالکعبه بود وپیامبر صلی الله علیه وسلم او را عبدالرحمن نامید.
عبدالرحمن بن عوف ده سال بعد از عام الفیل در قبیله زهره بن کلاب به دنیا آمد، مادرش شفاء بنت عوف بود که نسبش به زهره بن کلاب می رسد. پدر ومادرش زهری هستند، مادرش به اسلام مشرف شد وهجرت کرد. عبدالرحمن بر ادب وخوبی اخلاق تربیت شد او عربی اصیل ودارای اخلاق اصیل عربی بود، در کودکی از پرستش بتها دوری میکرد به مجالس لهو وموسیقی مکه شرکت نمی کرد، کتابهای سیرت او را اینگونه تعریف کرده اند: او دارای چهره ای زیبا، قدبلند نازک پوست، سفید رنگ مایل به سرخی بود، موهای سر وریشش را رنگ نمی زد قدمهایش کلفت وانگشتانش نیز چنین بودند در جنگ مجروح شد وبر اثر آن می لنگید[۶].
عبدالرحمن بن عوف بدست ابوبکر رضی الله عنه مسلمان شد قبل از آنکه پیامبر صلی الله علیه وسلم به خانه ارقم بن ابی ارقم بیاید[۷].
بعد از اینکه پیامبر صلی الله علیه وسلم به مسلمین اجازه هجرت به مدینه را داد، عبدالرحمن نیز از مکه هجرت کرد او پیشاپیش مهاجرینی که برای خدا مکه را ترک وبه سوی مدینه هجرت می کردند، قرار داشت. در مدینه، پیامبر صلی الله علیه وسلم میان او وسعد بن ربیع انصاری عقد برادری برقرار کرد، سعد بن ربیع به عبدالرحمن بن عوف گفت: ای عبدالرحمن بن عوف، من از همه اهالی مدینه بیشتر مال دارم، من دوتا باغ ودوتا زن دارم، نگاه کن کدام باغ را بیشتر می پسندی تا آن را به تو بدهم وکدام زنم را بیشتر می پسندی تا آن را طلاق بدهم وتو با او ازدواج کنی. عبدالرحمن به برادر انصاری خود گفت: خداوند به خانواده ومالت برکت بدهد مرا به بازار راهنمایی کن تا کسب وکار کنم، سعد بن ربیع او را به بازار راهنمایی کرد وعبدالرحمن تجارت را شروع کرد واز تجارت سود می برد وقسمتی از سودش را پس انداز می نمود. چند روزی نگذشت تا اینکه پول ازدواج خود را پس انداز کرد وازدواج نمود، سپس خود را پیشاپیش پیامبر صلی الله علیه وسلم رساند در حالی که بوی خوشبویی وعطر از او به مشام می رسید. پیامبر صلی الله علیه وسلم به او گفت: چه شده عبدالرحمن! عبدالرحمن گفت: ازدواج کرده ام. پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: به همسرت چه مهریه داده ای؟
عبدالرحمن گفت: به اندازه وزن یک هسته خرما به او طلا داده ام. پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: ولیمه کن گرچه یک گوسفند باشد، خداوند در مالت برایت برکت بدهد.
عبدالرحمن می گوید: به برکت دعای پیامبر صلی الله علیه وسلم دنیا به من روی آورد طوری که اگر سنگی را از زمین بلند می کردم انتظار داشتم که زیرش طلا یا نقره ای باشد.
کسی که باجان ومالش جهاد می کرد
عبدالرحمن بن عوف مجاهد بزرگی بود، در جنگ بدر حق جهاد در راه خدا را ادا کرد، دشمن خدا، عمیر بن عثمان بن کعب تمیمی را به قتل رساند. در جنگ احد همچنان ثابت قدم و پابرجا بود وهنگامی که مسلمانان شکست خورده وپا به فرار گذاشتند او در کنار پیامبر صلی الله علیه وسلم باقی ماند ومقاومت کرد.
بعد از اینکه جنگ به پایان رسید بیش از بیست زخم که بعضی خطرناک بودند بر بدنش نمایان بود.
این جهاد جانی او بود، اما جهاد مالی اش از حد گذشته بود، او وقتی از پیامبر صلی الله علیه وسلم شنید که می خواهد لشکری را مجهز نماید و می گفت: ((در راه خدا صدقه بدهید می خواهم لشکری را به جایی بفرستم)). در این هنگام عبدالرحمن دوان دوان به خانه اش رفت وچهار هزار درهم آماده کرد وگفت: پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم من چهار هزار درهم داشتم دو هزار را به خدایم قرض می دهم ودو هزار را برای خانواده ام باقی گذاشتم.
پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: ((خداوند به آنچه بخشش کرده ای برکت بدهد وبه آنچه برای خود باقی گذاشته ای برکت بدهد)).
در غزوه تبوک عبدالرحمن بن عوف دویست اوقیه طلا کمک کرد.
عمر بن خطاب رضی الله عنه به پیامبر صلی الله علیه وسلم گفت: به نظر من عبدالرحمن بن عوف مرتکب گناهی شده چون برای خانواده اش چیزی باقی نگذاشته است، پیامبر از عبدالرحمن بن عوف پرسید: آیا برای خانواده ات چیزی باقی گذاشته ای ای عبدالرحمن؟ عبدالرحمن گفت: بله برای آنها بیشتر وبهتر از آنچه انفاق نموده ام گذاشته ام، پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: چقدر گذاشته ای؟ عبدالرحمن بن عوف گفت: آنچه خداوند وپیامبرش از روزی وخوبی وپاداش وعده داده اند آن را برایشان گذاشته ام.
مقام بلند عبدالرحمن رضی الله عنه
خداوند می خواست عبدالرحمن بن عوف را اکرام کند، او نماز می خواند و پیش نماز مردم بود و پیامبر صلی الله علیه وسلم به او اقتدا کرده وپشت سر او نماز خواند. در جنگ تبوک وقت نماز فرا رسید و پیامبر صلی الله علیه وسلم در آن لحظه حضور نداشت، عبدالرحمن بن عوف پیش نماز مردم شد و نزدیک بود که رکعت اول تمام شود پیامبر صلی الله علیه وسلم سر رسید و به صف نمازگزاران پیوست عبدالرحمن خواست عقب بیاید اما پیامبر صلی الله علیه وسلم او را اشاره کرد که در جایش بماند و همچنان امام مردم در نماز باشد وعبدالرحمن نماز خواند وپیامبر صلی الله علیه وسلم پشت سر او نماز را ادا کرد و به او در نماز اقتدا نمود[۸].
وفات عبدالررحمن رضی الله عنه
عبدالرحمن بن عوف هنگام وفاتش تعداد زیادی از بردگانش را آزاد کرد ووصیت کرد که به هر فردی از اهل بدر چهار صد دینار طلا بدهند وتعداد افرادی که آن زمان بدری بودند صد نفر بود که هر یک چهار صد دینار گرفت ونیز وصیت کرد که به هر یک از همسران پیامبر مال زیادی بدهند.
عایشه گفت: خداوند او را از چشمه سلسبیل که در بهشت است بنوشاند.
او طلا ونقره زیادی از خود به جای گذاشت این همه مال وثروت او را به فتنه مبتلا نکرده بود، جنازه اش را سعد بن ابی وقاص دایی پیامبر به دوش گرفت وعثمان رضی الله عنه بر او نماز خواند وحضرت علی رضی الله عنه در جنازه اش شرکت کرد و میگفت: او صفای دنیا وخوبی آن را دریافت واز کجی وانحراف دنیا دور بود.
رحمت خداوند بر عبدالرحمن بن عوف باد.
[۱] الریاض النضره فی مناقب العشره از محب طبری، سیر اعلام النبلاء ج ۱ ص ۶۸ ترجمه ۴، الاصابه ج ۲ ص ۳۱۳، صحیح بخاری ومسلم منابع استفاده شده در سیرت عبدالرحمن بن عوف هستند. [۲] احمد در مناقب روایت کرده است. الریاض النضره ج ۲ ص ۳۵ چاپ العلمیه ملاحظه کنید. [۳] سیر اعلام النبلاء ج ۱ ص ۷۶٫ [۴] با اندکی تصرف از الریاض النضره ص ۳۰۵٫ [۵] سیراعلام النبلاء ج ۱ ص ۶۹-۶۸ ترجمه ۴٫ [۶] الاصابه ج ۲ ص ۳۱۳٫ [۷] الریاض النضره ص ۳۰۲٫ [۸] این حدیث را مسلم درباب الطهاره به شماره ۸۱ روایت نموده است، واحمد ج ۴ ص ۲۴۹، وبخاری (۱۸۲) در الوضوء روایت کرده است.