انکار مفاهیم، معانی پی در پی و جایگذاری کلمات شریعت و تقسیم بندی قرآن و حدیث به ظاهر و باطن و مغز و پوست، به ظاهر چنان حربۀ موفقی بود که به وسیلۀ آنها در هر زمان، توطئهگران علیه نظام فکری و اعتقادی اسلام استفاده کردهاند و میتوان با این شیوههای فریبنده خیلی راحت به انهدام اصول عقاید اسلام پرداخت. ساختمان اسلام را با این خیلی راحت منهدم میبینیم که در سدههای اخیر فرقهها و منافقینی که میخواستند علیه نبوت حضرت ج طغیان کنند از همین حربه باطنیت استفاده کردند و این تواتر و توارث معنوی را انکار نموده و همۀ نظام اسلامی را مورد تردید قرار داده و مخدوش کردند و از این رهگذر برای خود مسیری برای رهبریت دینی، بلکه برای نبوت به وجود آوردند. بهائیت ایران و قادیانیت هند مثالهای روشن این میباشند[۱] ظاهر است که همۀ این نکته سنجیها را (که چند مثالش بالا ذکر گردید) هیچ انسان سلیم الطبعی نمیتواند بپذیرد. اما معرکه آراییهای علم کلام در عالم اسلام چنین پراکندگی فکری به وجود آورده بود و در اثر رواج علم فلسفه بین مردم، چنان علاقه و توجهی به مضمون غامض و پیچیده (اگرچه بیمحتوا و تو خالی باشند) به وجود آمده بود که بر یک عدهای جادوی باطنیان تسلط کامل یافت. کسانی که علم هیئت قدیم، علم طبیعیات، مسائل الهیات یونان، اصطلاحات عقل اول یونان و غیره را آزادانه به کار برده بودند و مردم با اسرار مختلف و اغراض مختلف دور بر اینها جمع شدند. بعضیها در آرزوی انتقام، دستهای در علاقه به آگاهی از اسرار و رموز، تعدادی در مخالفت ظاهریت و تقشف (صوفیت خشک) گروهی در طمع بوالهوسی و نفسپرستی و بعضیها نیز فریفته نام اهل بیت بودند. خلاصه باطنی با داشتن این همه مجموعه افراد آنچنان چنین سازمانی مخفی برپاکردند که تا زمانی دراز دولتهای نیرومند اسلامی احساس خطر میکردند و بسیاری از افراد مفید و با ارزش اسلام (نظام الملک طوسی و فخر الملک و غیره) به این دام افتادند. تا مدتی هیچ یک از علمای بزرگ، پادشاهان مسلمان یا وزراء تامین جانی نداشتند و نمیدانستند که تا صبح زنده میمانند و با سلامتی از خواب بیدار میشوند یا خیر؟[۲].
ابن جوزی مینویسد: «در اصفهان، اگر شخصی تا عصر به منزل بر نمیگشت، افراد خانواده فکر میکردند به دست باطنیها افتاده است»، علاوه بر این، این عده ذهن و ادب و علم را نیز متأثر کرده بودند و به وسیلۀ نفوذ آنها در نصوص قطعی و اصول دین، دروازۀ تاویل، تحریف و الحاد عمومی باز شد. برای مبارزه علیه فلسفه باطنیت اسلام کش، نیاز به شخصی بود که خود وی در علوم عقلیه و نقلیه تخصص و بصیرت کامل و در کلیه علوم نظر مجتهدانه و پایه بلندی داشته باشد و در ذهن خدادادی، سخاوت طبع و دقت نظر نسبت به فلاسفه یونان و ائمۀ فکر تواناییهایش هیچ نقصی نداشته باشد و صلاحیت تدوین بسیاری از علوم جدید را داشته و از نیت اسرار علم و وسعت نظر و یقین ایمانی برخوردار باشد. به وسیله تفکر ذاتی، رتق و فتق، بررسی و ریاضت و عبادت خویش به حقایق مستحکم دین، ایمان قاطع و راسخی داشته باشد و با این اعتماد قطعی و یقین کامل با آگاهی و بصیرت به سوی پیروی دین و اتباع سنّت رسول دعوت بدهد، و در عالم اسلام و جهان علمی ما، بر اثر دانش و تخصص و یقین فکر و نظر خویش، روح جدید و روحیه تازهای ایجاد کند. در اواسط قرن پنجم هجری قمری چنین فرد جامعی پا به عرصه وجود گذاشت که عالم اسلام به آن نیاز شدیدی داشت و آن شخص جامع الشرایط وجود مسعود امام محمد غزالی/ بود.
[۱]– قادیانیها مانند باطنیه، با انتخاب کلمات خاص معانی جدیدی برای آنها بیان کردند و مفهوم شناخته شدۀ آنها را عملاً انکار کردند. بنابر عقیدۀ آنها کلمات ختم نوبت، مسیح و نزول مسیح، معجزات، دجال و غیره کلمات قدیمی هستند و اما در شرح و تفسیر آنها مانند باطنیه، اختراع و ایجاد را به کار بردند. کتب میرزا و تفسیر مولوی محمد علی از این مثالها زیاد دارد. بهائیان! به طور کلی شریعت جدیدی وضع کردند که بعضی از مسائل آن این است روزه در سال فقط یک ماه است آن ماه مشتمل بر ۱۹ روز است، آغاز روزه به جای صبح صادق از طلوع آفتاب است. انسان از یازده سالگی تا چهل و دو سالگی مکلف به انجام احکام شرعی میباشد و بعد تکلیف شرعی از وی ساقط میشود. وضو فرض نیست، مستحب است. نگاه کردن به سوی زنان جایز است و پرده و حجاب لازم نیست. در هر خانه از وی که بانی مذهب (باب) متولد گردد زیارت آن خانه واجب است. جماعت فقط در نماز جنازه مشروع است. پس از ایمان آوردن چیزی دیگر نجس نیست، بلکه به محض پیروی مذهب باب، انسان پاک و بار دیگر هیچ وقت نجس نمیشود، بلکه هر چیزی را که لمس کند او هم طاهر میشود. به عقیدۀ بهائیان آب همیشه طاهر و مطهر میماند. برادر قانون میراث جداگانهای دارد. (حاضر العالم الاسلام نقل از دائره المعارف فرانسه و اسلام – فرنج اینسیکلوپیدیا آف اسلام). میسیو هوارت در مقاله «بابیت» درست نوشته است که: باب در اسلام به عنوان اصلاح، دین جدیدی را تشکیل داد که عقاید و اصول آن کاملاً جدا هستند و آن را به عنوان منشور اجتماع جدید و هیئت اجتماعیه تقدیم نموده است و قادیانیت نیز همین صورت حال را دارد در هر دو مکتب نبوت جدید و نظام جدیدی تاسیس شده است؛ در واقع این همه صدای بازگشت باطنیت است.
[۲]– برای اطلاع از آمار کامل شهدایی که به دست باطنیها کشته شدند مراجعه بفرمائید به نوشتۀ نظام الملک طوسی ص ۵۶۰ تا ۵۶۳٫