صحابه نزد شیعه اثنا عشری (دوازده امامی) به دو دسته تقسیم می شوند. گروه سومی وجود ندارد. این سخنی است که علماء و کتب شیعه بدان تصریح نموده اند.
دسته اول:
دسته اول از صحابه نزد انها کسانی هستند که دوازده امامی از آنان رضایت دارند و آنان را جزء گروه اول هستند. تعداد این گروه از سه تن کمتر و از هفت تن بیشتر نیست. کسی که نزد دوازده امامی از راویان ثقه است به سند صحیح از امام محمد باقر چنین روایت می کند: مردم (بعد از پیامبر صلی الله علیه وسلم ) همه مرتد شدند بجز سه نفر، سلمان، ابوذر و مقداد. صلی الله علیه وسلم روای از امام محمد سوال کرد:
درباره عمار، چه می فرمایی؟ گفت: حاص حیصه ثم رجع.[۱]
در روایتی دیگر در این باره چنین آمده است: ثم أناب الناس بعد، یعنی مردم بعد از مرتد شدن دوباره به سوی اسلام برگشتند و نخستین کسانی که به اسلام برگشتند عبارت بودند از: ابوساسان انصاری، عمار، ابوعمیره و شتیره ـ و تعداد این آقایان هفت تن بود. حتی امیرالمومنین(علیه السلام) جز این هفت تن، دیگری را نمی شناختند.[۲] کلینی در کتاب خود ((اصول کافی)) که از کتب معتبر و مرجع اثنا عشری است،[۳] چنین روایت می کند: عن حمران بن اعین قال: ((قلت لأبی جعفر الصادق علیه السلام: جعلت فداک ما أقلنا لو اجتمعنا علی شاه ما أفنیناها؟ تعداد ما چنان اندک است حتی یک گوسفند را نیز نمی توانیم بخوریم. فقال: ألأ أحدثک بأعجب من ذلک، المهاجرون و الأنصار ذهبوا إلا وأشاره بیده ثلاثه[۴] . . . الخ. یعنی امام جعفر صادق فرمودند: شگفت آورتر از این را برایت بیان نکنم و آن اینکه انصار و مهاجرین همه مرتد شدند. و با اشاره دست فرمود بجز سه تن:
از عبدالرحیم قیصر در روضه چنین روایت شده است: قلت لأبی جعفر علیه السلام: إن الناس عادوا بعد ما قبض رسول الله صلی الله علیه وسلم اهل جاهلیه ـ یعنی مردم بعد از رسول اکرم صلی الله علیه وسلم به جاهلیت و کفر برگشتند ـ و انصار کناره گیری کردند و یک سو شدند ولی این کناره گیری هیچ سودی برای آنان ندارد. آنان بدست سعد بیعت کردند و زمزمه دوران جاهلیت را سر دادند و چنین سرودند: یا سعد انت المرجاء و شعرک المرجل و فحلک المرجم.[۵]
این قسم اول از صحابه مورد اعتماد نزد روافض هستند.
دسته دوم: از دیدگاه اثنا عشری سایر صحابه به جز این هفت تن که در دسته اول بدان اشاره شد، می باشند. اثنا عشری بر این عقیده هستند که همه آنان منافق، مرتد و از دین برگشتند و در راس آنان خلیفه اول و دوم و سوم، عشره مبشره و بعد هم سائر صحابه قرار دارندـ این سنت عقیده روافض دوازده امامی درباره صحابه و یاران رسول اکرم صلی الله علیه وسلم . آری این تقسیم بندی و عقیده اثنا عشری درباره اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم گرفته شده از کتب مرجع اهل تشیع است. . . . . اکنون این سوال مطرح می شود که چرا انان در کتابهای خود صحابه رسول الله صلی الله علیه وسلم را به سه دسته تقسیم نموده است. پاسخ این سوال این است که انان قصد اغفال و گمراه نمودن خوانندگان را دارند به ویژه خوانندگانی را که اهل سنت هستند. او می خواهد در ذهن خواننده ایجاد وهم کند که صحابه مرتد نبودند اما آنان می خواستند مال دنیا را بدست بیاورند. لذا به خاطر میل و گرایش به مال و ثروت و یا به خاطر ترس از دست دادن دنیا، از سر نفاق از رسول اکرم صلی الله علیه وسلم پیروی کردند ـ این رفتار و شیوه تقسیم انها به خاطر این بوده تا زمینه را برای پذیرفتن دیدگاهشان در ذهن خواننده گان فراهم ساخته و به آسانی بتواند، هر کدام از صحابه را که انها مایل باشند در ردیف مرتدان و برگشتگان از دین قرار بدهند. آری اینجا است که اثنا عشری گروه دومی را تراشیده و در پی آن گروه سومی را یاد آور شده است. این گروه سومی از دیدگاه اثنا عشری منافق اند و انها به جعل و تزویر گروه سوم را در عداد و شمار صحابه به شمار می آورند. بعضی میان دسته دوم و سوم خلط مبحث نموده اند هر دو گروه را در یک ردیف داخل می کنند که در نتیجه صحابه به دو دسته، (دسته ای که مرضی عنه، و پسندیده هستند و دسته ای برگشته و مرتد هستند،)تقسیم می شوند ـ بدین ترتیب خواننده به آسانی دچار استدراج و اغفال شده تقسیم واقعی از دیدگاه شیعه را می پذیرد. شاید کسانی گمان کنند که منظور شیعه اثنا عشری از منافقین، عبدالله بن ابی بن سلول و پیروانش هستند. اما شما خواهید دید که انها در جریان اقامه نماز میت بر ابن ابی و دیدگاه بعضی صحابه در این باره، از عبدالله بن ابی بن سلول دفاع می کند.
پی نوشت ها:
۱٫ حق الیقین فی معرفه اصول الدین، عبدالله شبر ج ۱ ص (۳۷۰-۳۷۱) رجال کشی ص (۱۷).
۲٫ همان کتاب.
۳٫ امام عبدالحسین موسوی در صفحه ۳۳۱ کتاب خود، مراجعات می گوید: بهترین کتب مرجع و مادر در اصول و فروع دین نزد امامیه چهار تا هستند الکافی، التهذیب، الاستبصار، ومن لایحضره الفقیه ـ این سخن به حد تواتر رسیده است و اصول کافی اولین، معتبرترین و بهترین آنها است.
۴٫ الأصول من الکافی للکلینی ج ۲ ص (۱۹۱) کتاب الإیمان و الکفر (باب) قله عدد المومنین، رجال الکشی ص (۱۳)، تفسیر الصافی ج ۱ ص (۳۵۹)
۵٫ الروضه من الکافی ج ۸ ص (۳۴۶).