با توجه به تسلط صحابه و تابعین به زبان عربی که همان زبان قرآن است و با در نظر داشتن مشاهده نزول قرآن و شنیدن تفسیر قرآن از رسول خدا، در واقع فهم آنها از قرآن راسخ تر و درک آنها از معانی آن عمیق تر از نسل های پس از ایشان می باشد.
بنابراین آنچه صحابه و سلف از قرآن فهمیدند سزاوارتر به مراجعه است تا آنچه نسل های پس از ایشان از قرآن درک نمودند. چرا که آنها در باب معرفت خداوند متعال و شناخت اسماء و صفات و افعال او تعالی و روز قیامت و دیگر مسائل اعتقادی و اصولی اتفاق نظر کامل داشتند. و در این موارد هیچگونه خلاف مشهور و نادری از آنها ثبت نشده است.[۱]
و بر این اساس است که بهترین روش تفسیر قرآن، تفسیر قرآن به قرآن و در وهله دوم تفسیر قرآن با سنت و پس از آن تفسیر قرآن با اقوال صحابه و تابعین است.[۲]
بلکه گروهی از اهل حدیث تفسیر صحابه را در حکم مرفوع دانسته اند.[۳]
ابو عبدالله حاک در مستدرک می گوید: «کسی در پی کسب و فراگیری این علم است باید بداند تفسیر صحابه که شاهد وحی و تنزیل بوده است، نزد شیخین (بخاری و مسلم) حدیث مسند است».[۴]
و این به خاطر ترس و تقوایی است که از آنها در مورد سخن گفتن بدون علم در مورد قرآن شناخته شده است.
و امام احمد تصریح می کند که در تفسیر قرآن، به قول یکی از صحابه مراجعه می کند اگر دیگر صحابه در آن زمینه با او مخالف نباشند.[۵]
و هیچ کتابی از کتاب های سلف و اهل سنت که راه و روش آنها را در پیش دارند، نمی یابی مگر اینکه در آن اقوال صحابه و تابعین و پیشوایان هدایت را ذکر کرده اند و با آنها قرآن و حدیث را تفسیر کرده اند و در برابر مخالفان شان به آن استدلال کرده و در معرفت و شناخت حق و حقیقت و درست و صحیح بدان چنگ زده اند؛ اما اختلافی که احیاناً در تفسیر برخی از حروف در بین صحابه و تابعین دیده می شود، اکثراً اختلاف تنوع و نه اختلاف از نوع تضاد می باشد. چنانکه گاهی یک چیز را با صفات گوناگون و متنوع توصیف می کنند و گاهی هریک از آنها در تفسیر آیه یا بخشی از آیه ای، نوع یا شخصی از مصادیق آن را به عنوان مثال و نه از باب حصر ذکر می کنند و برخی از آنها از چیزی به لازم یا نظیر آن تعبیر می کند و برخی به صراحت به آن تصریح می کند. از این رو کسی که گمان می کند آنها با یکدیگر اختلاف دارند و اقوال متعددی را از آنها حکایت می کند، درحالی که همگی به یک معنا می باشند، بهره ی علمی اندکی دارد.[۶]
اما اختلاف تضاد در میان آنها بسیار اندک است و یکی از اسباب آن عبارت است از: پنهان ماندن بخشی از علم بر برخی از آنها؛ چراکه هریک از صحابه تمام قرآن و سنت را از خود رسول خدا بدون واسطه دریافت نکردند، بلکه آن را یکدیگر دریافت می کردند و در غیبت عده ای، عده ای دیگر حاضر بودند و نیز مواردی را برخی فراموش کرده که دیگران آ ن را حفظ داشتند.»[۷]
[۱] – نگا: الصواعق المرسله، ۲/۵۰۹ -۵۱۰
[۲] – نگا: مجموع الفتاوی، ابن تیمیه: ۱۳/۳۶۳؛ تفسیر ابن کثیر: ۱/۱۲-۱۵؛ مختصر الصواعق: ۲/۳۳۶
[۳] – نگا: معرفه علوم الحدیث، ص: ۱۹-۲۱؛ مستدرک: ۱/۵۴۲؛ کتاب الدعاء: ۲/۳۴۵؛ کتاب التفسیر ۴/۵۷۵؛ کتاب الاهوال؛ ونگا: مختصر الصواعق: ۲/۳۴۶ ؛ اعلام الموقعین: ۴/۱۵۳؛ قواعد فی علوم الحدیث، تهانوی، ص: ۱۲۷، ۱۲۸
[۴] – المستدرک، کتاب التفسیر: ۲/۲۵۸
[۵] – نگا: مختصر الصواعق: ۲/۳۴۶؛ المدخل الی مذهب الامام احمد، ص: ۴۲
[۶] – نگا: مجموع الفتاوی، ابن تیمیه: ۱۳/۳۳۳ ؛ و پس از آن؛ تفسیر ابن کثیر: ۱/۱۵
[۷] – نگا: رفع الملام عن ائمه الاعلام، شیخ الاسلام و مقدمه فی اصول التفسیر